⛔️توهین دلسوزانه به ولایت
عزیزی از جریان اصولگرا گفته است که رهبری با افزایش قیمت بنزین مخالف بوده و در نهایت به ناچار امضا کرده است. در یکی از گروه های مجازی نیز خواندم که طلبه ای در درس خارج از رهبری سوال می کند، چرا موافقت کردید و او می فرماید "چاره چه بود" و آنگاه همگی می گریند.
فارغ از صحت این اخبار که اغلب نادرست است ایندست تحلیل ها و خبرها برآمده از یک فهم نادرست است. نگاهی که در ایام برجام نیز به همین شکل رهبری را تحلیل می کرد و معتقد بود رهبرانقلاب تحت فشار دولت به نرمش قهرمانانه تن داده است. نگاهی که معتقد است جام زهر حضرت امام، به خاطر فشار آیت الله فلان و سردار بهمان بوده است.
ایندست تحلیل ها حتما از سر دلسوزی است. اما اگر دقیق شوید از سر خیرخواهی توهین به ولایت است چرا که این نگاه غلط، رهبری را فردی مسلوب الاختیار و مسلوب الاراده تحلیل می کند که در بزنگاه ها بجهت فشار اطرافیان درایت و شجاعت لازم را ندارد.
تلقی نادرستی از تدبیر رهبری و نسبتش با عملکرد دیگران داریم. بله رهبر انقلاب ممکن است تصمیمی از سر اکراه بپذیرد، اما این نه بخاطر فشار اطرافیان است بلکه بجهت جبر زمانه ایست که البته همین مسوولین در ساخت آن نقش داشتند.
به سخن دیگر او ممکن است با اطرافیان همراهی کند، اما این همراهی از سر علم و آگاهی است. او حقیقتا می پذیرد که همین راه درست است و امضا می کند. او زمانه را جز این تصمیم نمی داند. اما نکته مهم اینجاست؛ من و ما و این مسوول و آن مدیر و در نهایت جامعه در تشکیل زمانه و تصمیم نهایی ولی سهم دارند.
اگر توجه به تولید داخل نباشد، اگر قانون حمایت از کسب و کار را رعایت نکنیم، اگر همت و کار جهادی نباشد و...، انگاه کار به جائی می رسد که رهبری ناچار می شود به بنزین 3 هزار تومانی هم تن دهد. این تصمیم در آن مقطع بهترین تصمیم است و تحت فشار کسی هم قرار ندارد.( دقت کنیم اینکه آیا میشد این تصمیم را به روش دیگری اتخاذ کرد بحث دیگری است. اما آزادسازی قهری است) بهترین تصمیم همانست. زمانه ای که ساخته ایم تا این تصمیم حداقلی اتخاذ شود را باید مورد سرزنش قرار دهیم.
اخیرا رهبری گفتند در مواردی ناچارمی شوند با برداشت از صندوق توسعه موافقت کنند. نه اینکه نمی تواند مقابل فشارها بایستد. بلکه در آن مقطع راه دیگری نیست. وقتی بندناف بودجه از نفت جدا نمی شود برداشت ناگهانی از ذخایر اجتناب ناپذیر است.
@mahdian_mohsen
⚠️ولایت پذیری از سر جهل
گفت "من که متوجه نشدم چرا رهبری چنین تصمیمی گرفت؛ اما از سر ولایت پذیرفتم." گفتم احسنت؛ اما هنری نیست. گفت چرا؟ گفتم سالها پیش با مرحوم ابراهیم یزدی مصاحبه میکردم. می گفت "من به ولایت فقیه اعتقادی ندارم اما التزام عملی به ایشان دارم."
گفت: "یعنی بد است بگم نفهمیدم ولی به ولایت اعتماد دارم؟" گفتم "خوب است. ولی خیلی حداقلی است. اگر نفهمی و اعتماد کنی، عبور می کنی و به زندگیت میرسی. ولی اگر بفهمی، کمک می کنی حرف ولی جلو رود."
تعابیری از این دست که "رهبری بیشتر می فهمد و ما نمی فهمیم" ظاهر زیبایی دارد اما ناشی از کم کاری و سلب مسئولیت ماست.
رهبر به فهم من و تو نیاز دارد نه اعتمادت. عقلت را می خواهد نه صرفا اطاعتت. عمل وقتی قیمت دارد که از سر علم باشد نه جهل.
جوانی که چون و چرا کند تا تصمیم رهبری را بفهمد بسیار جلوتر است از کسی که نمی فهمد و اعتماد می کند. چون اولی عقلش را بکار بسته است و اگر در نهایت متوجه شود خودش ناصر امام می شود.
مدتها پیش جناب صفار هرندی خاطره ای تعریف کرد تاریخی. (نقل به مضمون) می گفت با جمعی از اهالی روزنامه کیهان خدمت رهبری رسیدیم. پیش از سخنان ایشان هرکس سخنی گفت تا نوبت من رسید. من خطاب به رهبری گفتم به جوانان انقلابی می گویم شماها باید دست بر قبضه شمشمیر و چشم به چشم رهبری باشید و با اشاره ایشان اقدام کنید.
اما رهبرانقلاب پاسخی می دهند که به نظر بسیار آموختنی است. ایشان به آقای هرندی می گویند "تعبیر لطیفی است. اما کارگشا نیست. اینها که همیشه چشم شان نمی تواند به چشم من باشد. بصیرتی لازم است که هرجا تشخیص دادند اقدام کنند."
جوان انقلابی زمانی به وظیفه اش عمل کرده است که نقشه رهبری را فهم کند و برای تحقق آن اقدام کند. نه اینکه گوش به فرمان باشد تا هر وقت رهبری سخنی گفت آنرا تکرار کند.
جوان مومنی که تلاش می کند اندیشه و نقشه رهبری را بفهمد و عمل کند حتا اگر اشتباه کند دهها برابربهتر از فردی است که می نشیند تا رهبری حرفی بزند و بعد اقدام کند. مثل خیلی از این سیاست مداران به ظاهر اصولگرا.
@mahdian_mohsen
🚫اجازه دهید درس بگیریم...
نوشته است روحانی قصد فرار از کشور داشت. این پروژه را طراحی کرد تا استیضاح شود و کافه را بهم بزند. آن یکی نوشته روحانی می خواست نظام را تحت فشار قرار دهد تا دعوت ترامپ را بپذیرد. آن یکی...
این یک فرهنگ غلط است که آدم ها را جز در دوگانه خادم و خائن نمی بینیم. گوئی اشتباه دولت هیچ دلیلی جز خیانت و مزدوری ندارد.
امنیتی کردن تحلیل های سیاسی، فقط مخاطب را عصبی می کند و هیچ ثمری ندارد. تحلیل امنیتی، در آدم ها متوقف می شود و راه به روش و منش ندارد.
اشتباه دولت را نیازی نیست به خیانت حواله کرد. حماقت هم نیست. خطایی است که باید مقابل این ملت و بلکه تاریخ محاکمه شوند. اشتباه بنزینی دولت در تکبر ساختاری اوست.
تکبرساختاری دولت باعث شد سهمیه بندی بنزین را با خشن ترین مکانیزم، تحت دکترین شوک اجرا کند. دکترینی که ثمره اش فاشیست اقتصادی است. نسخه فریدمن به عنوان پرچمدار شوک درمانی اینست که جامعه را چنان دچار شوک و وحشت کنید تا با خروج از کما و شوک مغزی در حالت تسلیم محض قرار گیرند. پیشنهاد می کنم حتما کتاب نوآمی کلاین را با همین عنوان مرور کنید.
دکترین شوک خروجی یک اندیشه مردم گریز است. مشکل، سهمینه بندی بنزین نیست؛ اشکال در تصمیم سران هم نیست. مشکل در این ولنگاری اجرایی است که ریشه در تکبر ساختی و نهادی دارد و خروجی اش دهها کشته و هزاران میلیارد خسارت است.
با یک برگ اطلاعیه و شبانه خواستند مردم را بخط کنند. نه مجلس خبر داشت و نه مراجع و نه حتی حامیان حزبی شان. شوک درمانی یعنی این.
مشکل اینست که وزیر نفت کارت بنزین را حذف می کند و مقدمه میلیون ها لیتر قاچاق می شود و بعد قیمت ها را بالا می برد تا جلوی همین قاچاق را بگیرد؛ آنهم با راه اندازی مجدد کارت سوخت. توهین به شعور مردم نیست؟
احمدتوکلی در جلسه رای اعتماد، تنها یک دلیل برای مخالفت با زنگنه داشت و آنهم دروغگویی بود. مشکل اینست که وزیر نفت در چشم مردم نگاه می کند و بارها و بارها می گوید قیمت بنزین افزایش نمی یابد و بعد خلاف ان عمل می کند. این سطح از اعتماد سوزی در جامعه محاکمه ندارد؟
آدرس غلط ندهید. اجازه دهید از این ماجرا درس بگیریم. تحلیل امنیتی بی ثمر است. درس تاریخی این روزها کنار گذاشتن این تفکر ضدمردمی است. تفکر را هدف نگیریم، آمد و شد آدم ها ثمری ندارد.
@mahdian_mohsen
▪️اینبار پوسترهایی دست مردم بود که برخلاف همیشه، مخاطبش مردم بود...
@mahdian_mohsen
5.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی رییس جمهور یک مملکت به نگرانی و عصبانیت مردمش می خندد... انتقال این عصیان گری اجتماعی به کف خیابان دور از انتظار نیست.
پ.ن:فیلم غم انگیزی است. امیدوارم خبری تسلی بخش از دستگیری این شیطانک ها منتشر شود
@mahdian_mohsen
چرا رهبری مقاومت نکرد؟!/ نقد یادداشت آقای علیزاده
آقای علی علیزاده از فعالان رسانه ای، ضمن تمجید از رهبرانقلاب چند پرسش انتقادی مطرح کرده که قابل توجه است. پرسش ها را در دو عنوان خلاصه می کنم: چرا رهبری اجازه حاکمیت اقتصاد سرمایه داری داد؟ دو. چرا با اجرای اصل 44 خصوصی سازی را باب کرد؟
سوال ها یکدست نیست. اما خیلی کوتاه 3 ملاحظه را طرح می کنم؛ 3 ملاحظه با کلید واژه "مردم".
یکم. سرمایه داری یک سیطره تمدنی است. از این سلطه تاریخی نمی شود فرار کرد. بلکه باید آنرا به اختیار گرفت.انقلاب در دل این تمدن به سمت معنویت و عدالت حرکت کرده است. مهم حرکت است؛ مثل شناگری که خلاف جریان آب شنا می کند؛ اما نمی شود در این دریا زیست و خیس نشد.
مطابق مکتب عرفانی و فقهی امام خمینی، انسان مومن در مواجهه با دنیا، قدرت هضم کردن و به سیطره درآوردن دارد. عالم در خدمت انسان موحد قرار میگیرد و تکنیک در این چارچوب به تعبیر شهید آوینی قلب ماهیت می شود. بیشتر مجالش نیست و بماند. اما نشانه های تحقق این منظومه در یکی از جلوه هایش مردم است. مردمی که سفره شان کوچک می شود اما دل شان نمی لرزد و مقابل استکبار قد خم نمی کنند. این صحنه دیدنی نتیجه تربیت انقلاب است.
دوم. نسبت به مفهوم مردمسالاری دقیقتر شویم. مردم سالاری در مکتب امام مابه ازای دموکراسی نیست. مردم سالاری یک روش حکومت داری نیست. مردم سالاری حقیقت انقلاب است. دراین چارچوب جایگاه مردم تنها در رای دادن نیست. مردم سالاری سلوک تربیتی فرد و جامعه است.
با این مقدمه مردم اراده می کنند و تصمیم می گیرند و انتخاب می کنند. برخی از اشکالاتی که در تاریخ انقلاب می بینیم، نتیجه انتخاب مردم است. رهبر در اینجا صبر می کند و رهنمود می دهد تا مردم نظام ارادی شان تغییر کند. حرمت این انتخاب را نگه داشتن، بسیار مهمتر از به زور بهشت بردن است. مردمسالاری در چارچوب انتخاب است که تعالی و رشد و تربیت انسانی می سازد.
سوم. راه حل مبارزه با استکبار از درون حاکمیت مردم می گذرد. مبازره با استکبار تنها مبارزه رهبر نیست. ولایت جمع ولی با مردم است. اگر مردم بلند شوند، مبارزه محقق می شود. اینجاست که مشارکت مردم در عرصه های اقتصادی و سیاسی خودش مبارزه است. نمی شود به مردم گفت در سیاست آزاد باشید اما در اقتصاد مقابل مالکیت آنها بایستیم. این تناقض درونی جریان های چپ است. پس اصل 44 نه تنها یک آسیب نیست بلکه مسیر رسیدن به جبهه مقاومت ضداستکباری است چرا که مبارزه با امپریالسم را از شعار سیاسی به مقاومت اقتصادی تبدیل می کند. طبیعی است که اجرای نادرست خصوصی سازی از اصل 44 جداست.
یادداشت آقای علیزاده را اینجا بخوانید
https://t.me/jedaal/540
@mahdian_mohsen
یکی پرسید میشه ساده تر بگید؟گفتم مشهد مهمترست یا ماشینی که شما را مشهد میبرد؟گفت مشهد. گفتم ولی بدون وسیله راه به مشهد نداری.
ولایت مثل ایمان است که شما را به عمل صالح میرساند که عدالت است.
اینجا بیشتر توضیح دادم
https://www.mosalasonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-7/42965-%D8%AA%D9%82%D8%AF%D9%85-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%B1-%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%AA
آیا رهبرانقلاب را می شود نقد کرد؟
بعد از ماجرای بنزین و تدبیر رهبری در حمایت از این تصمیم، برخی انقلابیون یک سوال برایشان ایجاد شد. آیا تصمیم رهبری را می شود نقد کرد؟ آتش بنزین نشست؛ اما این سوال همچنان باقی است. بهترین پاسخ مرور دیدارهای دانشجویی رهبری است. ایشان در یکی از دیدارها در واکنش به نقد یکی از دانشجوها می فرمایند: " خیال نکنید من از شنیدن اینجور نقدها ناراحت میشوم؛ نه، من از اینکه این حرفها زده نشود، ناراحت میشوم"
پس از اصل انتقاد عبور می کنیم؛ اما انتقاد از رهبری را باید با ۴ شاخص محک بزنیم. طبیعی است که این متن و ملاحظات برای کسانی است که دغدغه انقلابی گری دارند...
یکم. نقد رهبری نمی تواند بی اعتنا به نظام اندیشه ایشان باشد. باید جایگاه مردم و جمهوریت و ساختارهای انقلاب و مفهوم ولایت و عدالت و غیره را در نظام بینشی رهبری توجه کرد و مصادیق را با ارجاع به همین مبانی مورد پرسش قرار داد. با تراز "لیبرالیسم" و "عدالت خواهی دلبخواهی" و "بی اعتنایی به جمهوریت" و ... نمی شود سراغ نقد رهبری رفت . نقد باید منتهی به انقلابیگری در همان شعارهای راستین باشد.
دوم. عقل حکم میکند که در نقد یک کارشناس در حوزهی تخصص خودش، به علم او توجه کنیم. این ملاحظه متفاوت از ادب و احترام است. ادب که جای خود، اما به حکم عقلانیت در نقد، فردی که علم و تجربه و اطلاعاتش در اداره و رهبری انقلاب بیش از هرکسی است، اظهارات و عملکرد او یک متغیر مؤثر در تحلیل است. روشنست که این ملاحظه نفی نقد نیست؛ اما یک ملاحظه منطقی است.
سوم. اگر در نقد رهبری به مصادیق متعدد رسیدیم، احتمالاً به جهت گفتمانی اختلاف داریم نه مصادیق. اینجا باید نگران شد. باید سطح اختلاف را جای دیگر و در سطح دیگری از اعتقادات حل و فصل کرد.
چهارم و از همه مهمتر؛ نقد باید موجب تقویت نظام اسلامی شود. نقدی که نقشه گفتمانی و انقلابی رهبری را در ابعاد کلانتر بهم بریزد، ناحق است ولو اینکه در ظاهر حق بنماید. گرچه شاخص ولایت، عدالت است؛ اما راه رسیدن به عدالت با ولایت است. نقدی که هیمنه ولایت و نقشه راهبردی اورا تضعیف کند ولو اینکه با شعار عدالت باشد، بی عدالتی محض است.
منبع:جام جم انلاین
@mahdian_mohsen
فرمان سرکوب
درخبرها امده بود که معاون محترم رئیس جمهور در نامه ای خطاب به دستگاه های اجرایی نوشتند که نه تنها از بودجه دفاع کنید که طرح اصلاحی و ترمیمی و غیره هم ندهید. این خبر همزمان با درخواست یک نهادمرتبط رسانه ای است که از رسانه ها خواسته است در شرایط فعلی بودجه را نقد نکنند.
عمق ماجرا زمانی درک می شود که متوجه باشیم دولت محترم، بودجه 99 را با درآمدهای به غایت موهوم بسته است و سال آینده کسری بودجه ای گسترده و بسیار متفاوت از گذشته خواهیم داشت. این درحالی است که دولت به وظایف قانونی خود در حوزه اصلاح سیاست های مالیاتی و افزایش درآمد حاصل از این بخش عمل نکرده است و همچنان سوداگران بازار مسکن و طلا و ارز و غیره از مالیات معاف و سلبریتی ها و پزشکان و غیره با مجوز دولت از مالیات فراری اند.
وضعیت اسفبار بودجه یک سوی ماجراست و دستور جلوگیری از نقد مصیبت بزرگتری است. تحریم اگر هیچ ثمری نداشته است، برای تکنوکرات های وطنی فرصتی فراهم کرد تا به بهانه های امنیتی مانع انتقاد شوند. خصلت ذاتی جریان تکنوکرات مردم گریزی است. دهها نمونه از این خصلت آشکار را می توان فهرست کرد که مهمترینش در روزهای اخیر تکبربنزینی است. این فرمان سرکوب ریشه در همین تکبر ساختاری دولت دارد که تصور می کند نه تنها مردم رعیت اند که می شود شبانه تصمیم گرفت و مردم را شوک زده کرد، بلکه می تواند در اتاق های تاریک، سندی در ابعاد بودجه را تصویب و نقد کارشناسان و رسانه ها را سرکوب کند.
اما مجلس نباید سکوت کند. مجلس در ماجرای بنزین شکایت داشت که از راس افتاده است؛ اما اگر از اصل نیافتاده، میدان آزمون اینبار بودجه است. رد کلیات بودجه یک پیام به دولت است که بجای امنیتی کردن جداول اعداد و ارقام، باید به وظیفه اش برای اصلاح ساختاری بودجه و ایجاد تناسب با شرایط تحریم عمل کند.
@mahdian_mohsen