eitaa logo
پایگاه مهدیه 
247 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
100 فایل
"شهـادت"🕊 معـطل من و تو نمــی مـانـد... تـو اگـر "سـربـاز_خـدا" نشوے، دیگرے مــی شود...👌 🌹 "شهادتــ "را مـےدهنـد ، اما به "اهل_درد"🔥 نه بی خیال ها ... ارتباط با ادمین کانال👇🏻👇🏻👇🏻 @sadatalizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 وقتی به‌خاطر محبوبیتش پیشنهادِ نامزد ریاست جمهوری رو بهش دادن گفت: من نامزدِ گلوله‌ها و نامزدِ شهادتم..:)🦋 ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔶🔹
بخونید😌✋ {یکی بره به اردوغان بگه، یهو دیدی راه قدس از آنکارا گذشت، از ما گفتن بود😑☝️} ❤️🌱 🆔 @hajammar313 🔶🔹
⬆️ میترا حجار در همدردی با پست میگذاره ❗️کتایون ریاحی هم در کامنت تسلیت میگه ❗️علناً دارند از یک خائن و جنایتکار حمایت میکنند !! 🔹 این اوباش رسانه ای در شهادت (ترور) دانشمندان و نخبگان ملی، یا در شهادت سردار سلیمانی، لال می شوند و با مجازات یک خائن به میهن زبان باز می کنند! ‼️صدا، سیما و سینمای ایران محل بزرگ شدن و رشد چنین اَنگَلهاییست! ❣همسفر با شهدا❣ @ham_safare_ba_shohada
°°°° رازِ خوشبختـے ما داشتـن عشق علیسٺ ماڪه باعشق علےڪسب‌ سعادٺ کردیم لحظاتے ڪه بہ لب زمزمہ داریم علــے بہ خدا ، طبقِ روایاٺ عبادٺ ڪردیم 🕊♥️ @Oshaghel_mahdi|♡
ستار امینی ٬ خاطره ای از عملیات خیبر نقل میکرد که خیلی جالب‌ بود . این‌که‌خاطره از‌کی بود ٬ نمیدانم: قبل از عملیات ٬ فرماندهان برخی لشکرها تصمیم گرفتند سری به منطقه ای بزنند که قرار بود چند روز بعد انجا عملیات شود. طبق روال همیشه ٬ برای اینکه دشمن از ترددهای زیاد و بی جا پی به عملیات نبرد٬ منطقه را بسته و قفل اعلام کرده بودند و هیچ کس بدون مجوز فرماندهان لشکر ها حق تردد نداشت. «اقای مهدی باکری » ٬ فرمانده لشکر عاشورا ٬ پشت فرمان نشسته بود و حاج همت و دیگران هم در ماشین‌بودند . وقتی به دژبانی لشکر عاشورا رسیدند که مسئولیت حفظ منطقه را داشت ٬ بسیجی ای که انجا بود ٬ مانع ورود آنها شد. ادامه👇👇
وقتی باکری ‌گفت که زنجیر را بیاندازد تا آنها رد شوند بسیجی گفت : بدون‌ مجوز اقای باکری نمیتونید وارد منطقه بشید. مهدی باکری کاغذی از جیبش در اورد و با خودکار بر روی آن نوشت که این برادران می توانند وارد منطقه عملیاتی شوند. وقتی نامه را به بسیجی داد٬ او‌خندید و گفت : آهان ٬ فکر کردی من خرم؟😳 خودت مینویسی ٬ خودتم امضا میکنی ؟ 😁 نه ٬ نمیشه . باید خود اقا مهدی دستور بده. هرچی باکری گفت بسیجی نپذیرفت که سرانجام باکری عصبانی شد ٬ از ماشین بیرون رفت و به دنبال مسئول کل دژبانی ٬ نام او را فریاد زد . بچه‌بسیجی لشکر عاشورا خندیده بود و گفته بود‌: بیا بابا... بیا فهمیدم‌خود باکری هستی‌. بیا برو.😳😂🤣 حاج همت و بقیه ٬ از خنده روده بر شده بودند.😅 خود مهدی باکری هم زده بود زیر خنده. 📙از معراج برگشتگان 🌹🥀🌱 🌸شهید حسین همدانی🌸 @shahidhusseinhamedani 🥀🌹🌱
کاش میشد از بویِ نارنگی عطر ساخت و تو کوچه پس کوچه‌ های شهر پخش کرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا