eitaa logo
گروه مهدی یاوران کوی مدنی مسجد سیدالشهدا علیه السلام
529 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
6هزار ویدیو
96 فایل
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد دوباره یار سفر کرده از سفر برسد؟ هرگونه کپی برداری از کانال با ذکر صلوات برای فرج کاملا ازاد میباشد در انتشار مطالب مهدوی کانال بدون ذکر نام کانال کوتاهی نکنید هدف ترویج فرهنگ مهدویت میباشد مسئول رسانه روابط عمومی @li_mahurawi
مشاهده در ایتا
دانلود
✨💫غسل نشاط کنید💫✨ آیت الله مجتهدی: همیشه مقید به غسل توبه باشید، شاید بعد از آن غسل مردید. غسل نشاط را هم نیت کنید که وقتی عبادت می کنید نشاط داشته باشید. دیدید آدم گرسنه ، چه با نشاط غذا می خورد؟ آدمی که خوابش می آید چه با نشاط می خوابد و لذت می برد؟ عبادت هم نشاط می خواهد. ماها برای عبادت کسل هستیم. لذا مقید باشید غسل نشاط انجام دهید. ( طبق این سخن آیت الله مجتهدی هر وقت که به استحمام یا حمام میروید غسل توبه و غسل نشاط انجام دهید) اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 در محضر استاد 🌹 زرنگ باش اگر میخواهی صدقه بدهی ، همین طوری صدقه نده ، زرنگ باش ! حواست جمع باشد،  صدقه را از طرف امام رضا  (ع) برای سلامتی آقا امام زمان  ( عج )  بده ! برای دو معصوم است ؛  دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد. ممکن نیست خداوند این صدقه ی تو را رد کند . تو هم اینجا حق واسطه گری ات را می گیری . تو واسطه ای و همین حق واسطه گری است که اجازه می دهد تو به مراحل خاص برسی . " مرحوم آیت حاج آقا مجتبی  تهرانی  " ✨✨✨ 🌹  در محضر استاد   🌹 با نیت کار کن مثلا در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز می شویی . سرت را با این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می کنی . سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن . خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که می شویی ، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام  از زندگی و وجودت انجام بده . چند وقت که با نیت کار کردی ، آن وقت ببین که نور همه فضای زندگی ات را پر می کند و راه سیرت باز می شود . "  مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی 🌹 در محضر استاد  🌹 1.هر وقت گرفتار داشتید به سجده  بیفتید و ذکر یونیسیه را بگویید . لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین . 2. نگران کردن پدر و مادر ولو یک دقیقه گناه است . اگر می خواهی به منزل دیر بروی ، زنگ بزن اطلاع بده تا نگران نشوند . 3. بی خود این طرف و آن طرف نرویم هیچ کس غیر خدا کاره ای نیست . "  استاد امجد " 💐 سلامتی و تعجیل در امر فرج مولا صاحب الزمان صلوات 💐
▪️ ذکر صالحین ▪️ ‍ ‍ ‍ ‍ ❥✦ امام سجاد (ع) با یاری مردان بنی اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی بوریا (حصیر) گذاشتند سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. آنگاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» 😭 سپس صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین (ع) نهاد و در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری فرمود: چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهایمان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده‌ای برای اهل بیت (ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام (ع) نوشتند: 『هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا』 ↫✦ سپس برادر گرامی‌اش، علی اکبر (ع) را در پایین پای امام (ع) دفن کردند و بقیه هاشمیون و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین (ع) دفن نمودند. ◥✧ سپس امام(ع) به همراه بنی‌اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش عباس(ع)، خود را بر روی بدن ابوالفضل (ع) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام (ع) در حالی که به شدت می‌گریست، فرمود: بعد از تو ای قمر بنی‌هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد. آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» 📚 مقتل الحسین(ع)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص ۱۹۷۹ ••●✦✧✦✧✦●•• به کربلا کفن مگر به غیــر بوریـا نبود مگر حسین فاطمه عزیـز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد... تنش برهنه می‌کنند؟ مگرکه پاره پیروهن به پیکرش روا نبود تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر فراتــ مهــر مادرش سیدة النساء نبود؟ 😭😭😭😭😭 الهی به حق زینب کبری عجل لولیک الفرج
▪️ ذکر صالحین ▪️ 💠💠💠 همراه با کاروان حسینی تا اربعین | چهاردهم محرم همه به انتظار بودند، و ابن زیاد سرخوش از پیروزی در تالار قدم می زد. نیزه داران کنار کشیدند و زنان و کودکان کاروان، وارد تالار شدند. ابن زیاد، نگاه خود از آنان گرفت و بر تخت نشست. زینب وارد شد، لحظه ای ایستاد. بی آنکه به او نظر کند با چرخشی به دست، گَرد و غبار از حجاب برگرفت، مصمم و استوار، حرکت کرد و در جلو بازماندگان کاروان ایستاد. از ورود پُر غرور او، ابن زیاد آشفته شد. گفت؛ این زن کیست؟ زینب سکوت کرد. دوباره پرسید؛ این زن کیست؟ سکوت بود و سکوت. و در این سکوت، صدای خُرد شدن غرور و هیبت ابن زیاد شنیده می شد. ابن زیاد به خشم آمد و فریاد کرد؛ گفتم این زن کیست؟ ام وهب گفت؛ بانوی ما زینب، دختر فاطمه! ابن زیاد خندید و گفت؛ آوازه اش را در شهر شنیده ام. اما من از مردم کوچه و بازار نیستم. گوشم پُراست از مویه و نوحه گری، پس برای من گریه و زاری نکنید. زینب، به آرامی لب گشود و با خود نجوا کرد. گفت؛ چگونه می توان به کسی که دستش به خون پاکان آلوده است، امید دلسوزی داشت؟ ابن زیاد، برافروخته برخاست و فریاد کرد. گفت؛ حمد می کنم خدایی را که شما را نابود و رسوا کرد. و زینب گفت؛ ستایش می کنم خدایی را که با بعثت و رسالت پیامبرش، ما را به کرامت و بزرگواری رساند. گفت؛ این مَکر خدا بود که دروغ تان را بر همگان روشن کرد. زینب گفت؛ خدایی را سپاس می گویم که ما را پاک و مُطهر ساخت از هر آلودگی. جز فاسق دروغ نمی گوید و جز بدکاره رسوا نمی شود و آن ما نیستیم. دیگرانند. و ابن زیاد، درمانده شد در جواب سخن دختر علی، گریزی نداشت جز آن که احساس و عاطفۀ او را زخمی کند. گفت؛ مگر ندیدی که خداوند برادرت را نیست و نابود کرد؟ و خرسند از این طعنه، به خود بالید و خندید. زینب، نگاه سرزنش باری به او کرد و پلک فرو بست، و تمام آنچه که از خون حسین روییده بود را یکجا به آنی دید. خون حسین جوشید و خروشید و نور شد. گذشته و حال و آیندۀ تاریخ به هم آمیخت. ذبح عظیم واقع شد. به خون حسین، دیوار قطور شجرۀ ملعونه فرو ریخت. راه فَلاح و رستگاری، به روی بشر گشوده شد، امامت به نور حسین پایدار ماند. حزب الله و حزب الشیطان مجسم شد، ظهور قائم آل محمّد مهیا شد، گلستان شد زمین، آرایشی زیبا ز زیور یافت. زینب، به خود آمد و پلک گشود. و این همه در کَسری از ثانیه بود. زینب گفت؛ ما رأیت الاّ جمیلاً! ندیدم به جز زیبایی! در آنروز، جلوه های شرف و غیرت و محبت به تمامی رُخ نمودند، و ما جز رشادت و وفاداری و زیبایی هیچ ندیدیم. پروردگار مهربان، نعمات بیشمار خود را بر مردان ما فرو فرستاد، لباس زیبای شهادت را بر آنان پوشاند و با عزت و عظمت به سرای باقی شتافتند. مادرت به سوگ ات بنشیند پسر زیاد! تو خود را برای پاسخ آنچه کرده ای آماده کن. گفت؛ نجات یافتگان ماییم نه شما. زینب گفت؛ دیری نمی پاید که خداوند همه را در محکمۀ عدل داوری جمع خواهد کرد، آنوقت معلوم شود هر کس چه کاره است! گَرد مرگ پاشیده شد بر تالار به سخن دختر علی، ابن زیاد، مقهور در این گفتگو، نگاهی به حاضران مجلس کرد و خشم خود را فرو نشاند. گفت؛ بخدا سوگند، قلبم خُنک شد و دلم شفا یافت به قتل حسین و یاران عصیانگر او. دانه های اشک، قطره قطره از چشمان زینب فرو غلتید. گفت؛ سرورم را کُشتی و شاخۀ عمرم را قطع کردی و نهال ما را شکستی. اگر تسلّی دل تو در این است، بدان شفا یافته ای. گفت؛ این زن به زبان شعر سخن می گوید، پدرش هم شاعری ماهر بود. زینب گفت؛ مرا با شعر و قافیه پردازی چه کار؟ آنچه بر زبانم جاری شد، سوز خُفته در سینه ام بود. و ابن زیاد، مغلوب فراست دختر علی، وامانده بود و سکوت سنگینی حاکم شد. بدنبال بهانه گشت، تا راهی بیابد برای جبران این شکست. سیدالساجدین را که دید، مزورانه خندید. گفت؛ نامت چیست؟ سیدالساجدین بی آنکه به او بنگرد، گفت؛ علی بن حسین! گفت؛ مگر علی بن حسین را خدا نکُشت؟ گفت؛ مرا برادری بود به نام علی، که مردمانت او را کُشتند. گفت؛ او را خدا کُشت! سیدالساجدین گفت؛ اللّهُ یَتَوَفَّى اْلأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها. (۱) خداست که جان ها را به هنگام مرگشان باز می‏ستاند. گفت؛ گستاخی آنهم در جواب من؟ او را ببرید و گردن بزنید. سیدالساجدین گفت؛ من و از مرگ ترسیدن؟ نمی دانی که ما به کشته شدن عادت داریم، کرامت ما به پذیرش شهادت در راه خداست. ابن زیاد، به خشم آمد و سربازان را به سوی او گسیل داشت. زینب، سیدالساجدین را به آغوش کشید و در پناه خود گرفت و او را نهیب زد. گفت؛ پسر زیاد! کشتگانی که از ما گرفته ای بس نیست؟ خون بهای تسلّی دل تو چه مقدار است؟ اگر قصد کُشتن او را داری مرا هم بِکُش! ۱ – سوره زُمر . آیه ۴۲
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🚩ماجرای شب اول قبر فردی که نقش شمر را در تعزیه خوانی داشت @sulook
*منتظرقدوم بابرکت شماعزیزان هستیم*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 علیه‌السلام 🌤️هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! 🌻سلام بر تو ای باقیمانده جانشینان الهی ... *مولای دلشکسته ام ، امام زمانم سلام…🖤* عطر تو همراه با نسیم غمبار محرم ، در هم پیچیده است . هوا سرشار از بوی غم است و امید و اشک ... نشسته ایم در خیمه های ماتم جدت ، در انتظار گامهای استوار و حیدری ات و چشمان اشکبارمان را دوخته ایم به آسمان و زیر لب ، بغض آلود و منتظر ، زمزمه می کنیم : " این الطالب بدم المقتول بکربلاء " ... این روزها هزار و دو چندان شکسته ای حالا کجای روضه‌ی جدّت نشسته ای.. 🥀 أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ