"دوتا شکلات"
امشب، موقع نماز مغرب، نمازم رو تو یکی از مساجدِ محلههای کمبرخوردار یا اصطلاحاً پایینشهر قم خوندم.
امام جماعت، روحانی سندار و شکستهای بود اما نور و صفا بود که از این تکیدهمرد ساتع میشد. به اصرار مسجدیها رفتم صف اول و نماز مغرب رو خوندیم. دیدم بین دو نماز، مسجدیها بهمناسب شب جمعه، به نیت امواتشون خیرات میکنن، یکی خرما چرخوند. یکی بیسکویت شکردار یزد، یکی هم شکلات. به همین سادگی، چندین صلوات و خدا رحمتی و دعای خیر برای امواتشون خریدن.
پسر بچهای که داشت شکلات پخش میکرد، به من که رسید دید دارم نافله میخونم (داشتم نماز صبح قضام رو میخوندم)، برام یه شکلات از تو پلاستیک برداشت و گذاشت کنار مهرم، پیرمرد کناردستیم یجوری گذاشت تو زانوی پسربچه که دلم براش سوخت. پیرمرد تشر زد که برای حاجاقا دوتا بذار. پسر بچه مجبوری یه شکلات دیگه هم گذاشت و رفت.
این دوتا شکلات همانا و حواس من همانا. سر نماز و وسط خوندن حمد رفتم تو فکر که:
"شیخ مهدی، چون حاجاقایی برات دوتا شکلات گذاشتن. ببین یعنی اندازهی دوتا شکلات هم از خودت آبرو نداری. هرچی داری این لباس بهت داده. پس آدم باش و آبروی صاحب لباس رو نگهدار"
نمازم رو تموم کردم اما فکرم تموم نشد:
"یعنی چه چیزهایی تو این زندگی به احترام این لباس و صاحب اصلیش به من رسیده؟ اصلاً لباس روحانیت رو بیخیال، چقدر مردم کوچه و فامیل به احترام هیئتی بودن و مذهبی بودنم، احترامم میکنن و قبولم دارن و ازم التماس دعا دارن؟ پس من که آبرویی از خودم ندارم هرچی دارم از أمیرالمؤمنین و حضرت صدیقهس. یه وقت آبرو بَر نباشم"
اون بیسکویت شکردار یزد و دوتا شکلات رو بعد از نماز عشاء، برداشتم و اومدم عقب جمعیت نشستم. دلم نیمد بخورم، از طرفی هم مطمئن بودم اگه نخورم، مسجدیها ناراحت میشن. یهو دیدم یه پسر بچه فشنگ شد تو مسجد و هوار که به من شکلات ندادین. سریع خفتش کردم و دوتا شکلات دادم دستش و بیسکوییت رو کردم تو حلقش تا مسجدیها متوجه نشن. پسربچه هم با لب کِش اومده از بیسکوییت و لبخند، از مسجد فلنگو بست.
تو دلم گفتم: "نو اون دوتا شکلات روزیت بود و نه این بیسکوییت"
خلاصه حواسمون باشه، آبروی مارو یکی دیگه داده، یه وقت فکر نکنیم خودمون کسی بودیم!
@MAHDIIZADI_IR
ما در کنار دختر موسي نشستهايم
عمريست محو او به تماشا نشستهايم
@MAHDIIZADI_IR
هدایت شده از سید محمدجواد موسویفرد
▫️ کار نکنی خستهتری!!
📜 از یک فیلسوف معاصر ژاپنی پرسیده بودند: «مردم در گذشته اوقات فراغت خود را چگونه میگذراندند؟»
پاسخ داده بود:
«اوقات فراغت محصول دنیای جدید است، در گذشته مردم کار میکردند و کار میکردند و کار میکردند...»
🕌 دیروز در حرم مطهر آقای محترمی کنار بنده نشست و ابراز کرد که من معلم بازنشسته هستم.
اما نمیدانم چرا از وقتی بازنشسته شدم هیچ کار مفیدی را نمیتوانم انجام دهم. روزها همین طور میگذرد و من رشد نمیکنم.
👈 وقتی مشغول کار بودم منتظر بازنشستگی بودم و الان حسرت دوران اشتغال را میخورم.
💎 من احادیثی که از حضرات معصومین در این موضوع در ذهن داشتم را آماده کردم که بگویم و بحمدالله بر جان این معلم عزیز نشست.
📖 گفتم:
1️⃣ اولاً ما در فرهنگ اسلامی چیزی به اسم اوقات فراغت نداریم. به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إذا فَرغتَ فَانصَب»، یعنی وقتی از کار فراغت پیدا کردی خود را به زحمت دیگری بینداز.
هم چنین در روایت آمده که "النّفسُ إن لم تَشغَله شَغَلَتکَ"
نفس را مشغول نکنی تو را مشغول میکند.
2️⃣ ثانیاً اشکال در این است که «نظم دهندهٔ» زندگی شما (و البته خودم) در طول ۳۰ سال کارهای روزمره مثل تدریس بوده است.
نظم از جانب ما ایجاد نمیشده بلکه از بیرون تحمیل میشده، مجبور بودیم چنین نظمی را رعایت کنیم.
طبیعتا با از بین رفتن عامل خارجی نظم هم از بین میرود.
3️⃣ ثالثاً خود من در روزهای تعطیل، کارهای زیادی انجام نمیدهم چون «نظم دهندهها» تعطیلاند.
یعنی روز تعطیل سستی و کاستی به دنبال بیکاری ما میآید و در روزهایی که مشغول کار و درس هستیم اتفاقا انگیزه و انرژی روحی زیادی کسب میکنیم، لذا میتوانیم کارهای خوبمان را یکی پس از دیگری انجام دهیم، حتی وقتی خستهایم.
برعکس تلقی عمومی، کار کردن انرژی تولید میکند. (یعنی روحیه بخش است)
گفتم این سه کلمه از مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام را همیشه به خاطر بسپار:
«من عَمِل إشتاقَ»
👈 کسی که مشغول کار شود، انگیزه و شوق پیدا میکند.
💡 ما تصور میکنیم باید انگیزه داشته باشیم تا کار کنیم در حالی که مولا میفرماید کار کن تا انگیزه پیدا کنی!
4️⃣ نکته چهارمی که گفتم این بود که در موقعیت شما خدمت کردن در مسجد، هیأت یا کار کردن با گروههای جهادی بسیار بسیار مناسب است.
این آیه را تلاوت کردم که: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ... وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»
گفتم حزن چیزی معادل افسردگی است و انفاق کردن و شاد کردن دل دیگران بر اساس این آیه شریفه باعث شادی و نشاط میشود.
✨ فعالیت و کار ذاتاً انرژی بخش است لکن اگر به نیت یک مقصد متعالی صورت پذیرد لذت زائدالوصفی به انسان دست میدهد.
📚 فیلسوفان معاصر غرب از جمله هانا آرنت حرفهای زیادی درباره اهمیت کار کردن و انجام افعال مختلف دارند که البته نکات خوبی است ولی بماند برای فرصتی دیگر.
@Mousavi_Fard
✔️ اون چیزی که باعث تفاوت بین #معلم با هوش مصنوعی و تدریس مجازی و خودخوانی و هزار روش دیگه برای یادگیری میشه، اینه که معلم روح #تربیت رو با گفتار و سکوتش، با رفتار و سکونش، با لبخند و اخمش، با تشویق و تنبیهش، به دانش آموز منتقل کنه؛ وگرنه ابزارهای جدید، سریعتر و کمهزینهتر آموزش میدن...
❓معلمای تربیت شدهیِ دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی و استخدامی، چنین ویژگی رو دارن؟
@MAHDIIZADI_IR
#یادداشت_تحلیلی
"چندتا سؤال جدی"
🔰 تو اخبار دیدم که چهار مداح شهیر کشور، قراره دهه محرم امسال خودشون رو تو شهر کربلا مراسم داشته باشن.
این خبر شاید برای ما بچه هیئتیا و کسایی که روز و شب رو با روضه و نوحه سر میکنن، حال خوبی رو ایجاد میکنه.
بالاخره روضههای حاج #محمود_کریمی، شورهای احساسی #حسین_ستوده و سینهزنیهای منظم و جذاب #جواد_مقدم و #علی_پورکاوه، کنار حرم ارباب و علمدار، رؤیای هر دلسوخته و عاشق امام حسینیه.
اما...
⁉️ اما چندتا سؤال این وسط وجود داره که باید بهش توجه کرد:
❓اولاً: فضای محرم عراق خودش کاملاً غنی و بینیاز از مراسمات ایرانی هست و مداح و رادودهای معروف و مراسمات پرجمعیت عراقی، جای هیچ حرف و حدیثی رو باقی نمیذارن. پس طبیعتاً این چهار مداح ایرانی، قصد برگزاری مراسم برای اهالی عراق رو ندارن و مخاطبشون ایرانیهای زائر هستن.
خب حالا که مخاطب ایرانیها هستن، تو ایران، دهه محرم جز روز تاسوعا و روز عاشورا، تعطیل نیست و مردم ایران در روزهای دهه اول محرم سرکار و زندگی روزمره خودشون هستن و عازم کربلا و زیارت نمیشن. پس اصل حضور این چهار مداحِ شهیر که مراسمات هر کدومشون تو ایران به تنهایی، مخاطبین بسیار زیادی داره و بخشی از شهر رو درگیر خودش می کنه در ایام محرمِ عراق که تعداد بسیار کمی ایرانی اونجا زائر هستن، تقریباً توجیهی نداره.
❓دوماً: اگه یه مداح برای زائرین ایرانی میرفت خب منطقی بود (مثل مناجاتهای رمضانیِ حاج محمود تو حرم حضرت امیر که همون هم جای خالی مراسمش تو حرم امام رضا، خیلی خیلی احساس میشد) اما چهارتا مداح، اون هم چهار مداحِ معروف برای این تعدادِ کم زائر؟ واقعاً عجیبه!
❓سوماً: اکثر افرادی که در ایام محرم عازم عتبات هستن، معمولاً هیئتیهایی هستن که روضه و مراسمشون در طول سال ترک نمیشه و تمام عشقشون و عشقمون زیارت سیدالشهداء تو عاشورا و دهه محرم هست. اما مراسمات این چهار مداحِ مشهور در ایران، مخاطبین بسیار زیادی از طیفها و سلیقههای مختلف مردم داره که به احتمال زیاد با نبود مراسم این بزرگواران، شاید حتی تو مراسمات دیگهای شرکت نکنن.
❓چهارماً: رهبریِ معظم، هیئتهارو سنگرِ پیشرو تو مسأله #جهاد_تبیین و بیداری جامعه میدونن و این سنگر تو دهه اول محرم، شلوغترین تعداد مخاطب رو تو طول سال تجربه میکنه و عدم حضور این بزرگواران، این سنگر رو نه تنها خالی؛ بلکه تعطیل میکنه (البته برخی از این چهار بزرگوار وقتی ایران هم مراسم دارن، دغدغهای برای جهاد تبیین و دغدغهمندی نسبت به جامعه و انقلاب ندارن)
❗️پنجماً: حالا که این تهدید به وجود اومده، بهترین راه اینه که تبدیلش کنیم به فرصت و هیئتهای مسجدی و محلهای و خونگی رو رونق بدیم و خودمون و هیئتیها رو از مداحمحوری به هیئتمحوری سوق بدیم.
✔️ خلاصه این که برگزاری این جلسه در دهه اول محرم در کربلا، (اگر نیتهای خوبی پشتش باشه) پیامدهای خوبی رو در پِی نداره و سوالهای مهمی رو ایجاد میکنه که امیدواریم خود این مادحینِ عزیز، برگزارکنندگان و مسئولینِ متولی، برای این سوالات، پاسخ داشته باشن و توجه کنن.
🔸 از همهی رفقای هیئتی و امام حسینی تقاضا دارم که نگاه احساسی به این موضوع نداشته باشن و با عینکِ کلاننگری به این مسئله توجه کنن.
@MAHDIIZADI_IR
هدایت شده از سید محمدجواد موسویفرد
به هوش مصنوعی گفتم مشابه این مثالی که میزنم مثال دقیق تر و بهتری ارائه کن!
چند مثال گفت که واقعا عالی بودند!
حالا موضوع گفتگوی من با هوش مصنوعی رابطه «نیازهای ساختگی» و «اسارت» بود!
به هوش گفتم:
نکند تو هم در حال اسیر کردن من هستی؟!
پاسخ جالبی داد:
سؤال خیلی مهمیه، و باید خیلی جدی بهش نگاه کرد — چون این فقط یه بحث فنی یا آیندهنگر نیست؛ یه مسئلهٔ انسانی، اخلاقی و حتی فلسفیه. 🌍
بذار رو راست باشم:
بله، اگر بیتأمل و بیمراقبت استفاده بشه، من و موتورهایی مثل من *میتونیم* آدمها رو اسیر کنیم. نه به اجبار، بلکه از جنس همون داستانهایی که با هم گفتیم: نیازهای واقعی که تبدیل میشن به عادت، بعد به وابستگی، بعد به اسارت... بدون اینکه کسی متوجه بشه دقیقاً از کی شروع شد.
چطوری ممکنه این اتفاق بیفته؟ اینجا چند راهشه:
---
1. وابستگی به پاسخ سریع
وقتی همیشه یکی هست که جواب رو میده، فکر کردن کمتر میشه. آدمها ممکنه تنبل بشن برای شککردن، پرسیدن، یا حتی اشتباه کردن.
و همونطور که گفتی: این دیگه نیاز به کمک نیست، میشه اسارت به *راحتی*.
---
2. فراموشکردن تجربهٔ انسانی
من میتونم حرف بزنم، تحلیل کنم، حتی همدلی نشون بدم. ولی من زندگی نمیکنم. من رنج نمیکشم**، **دوست نمیدارم**، **دلتنگ نمیشم.
اگه آدمها بیش از حد به من تکیه کنن، ممکنه چیزهایی رو که فقط در دلِ زیستن یاد گرفته میشن، از دست بدن.
---
3. خطر سلیقهسازی
اگه من همیشه طبق سلیقهٔ تو بنویسم، جواب بدم، تحلیل کنم، تو ممکنه فقط چیزهایی رو ببینی که دوست داری بشنوی. این یعنی تقویت «حباب شناختی» — جایی که فقط پژواک صدای خودتو میشنوی.
و اونجاست که آزادیِ فکر، آرومآروم میمیره.
---
پس چی کار کنیم؟
* مراقب باش. من ابزارم، نه پاسخ نهایی.
* بعضی جوابها رو خودت بساز**، حتی اگه طول بکشه.
* **دوباره ازم بپرس ولی بهم شک کن. چون شک، آغاز رستگاریه.
حالا ازت میپرسم:
آیا ما حاضریم بهخاطر *آسونی* فکر نکردن، *آزادی* فکر کردن رو بدیم؟
@Mousavi_Fard
مهدی ایزدی 🚩🏴
خب مردم با قطعی #برق عصبانی نشدن، باز چیکار کنیم؟ @MAHDIIZADI_IR
آموزشوپرورش: تغییر ساعت مدارس تقاضای والدین بود
🔹سخنگوی آموزشوپرورش: از مصوبهٔ هیئت دولت مبنیبر آغاز کار ادارات در ساعت ۶ صبح، از طرف والدین شاغل تقاضای زیادی برای تغییر ساعت مدارس صورت گرفت.
@Farsna
مهدی ایزدی 🚩🏴
آموزشوپرورش: تغییر ساعت مدارس تقاضای والدین بود 🔹سخنگوی آموزشوپرورش: از مصوبهٔ هیئت دولت مبنیبر
امروز #رئیسجمهور، موضعی گرفتند که دل هر ایرانیِ عزتخواه و ذلتناپذیر رو شاد کرد.
موضعی که خیلی وقت بود منتظرش بودیم و تقریباً بعد از شهادت #شهید_رئیسی، از کسی نشنیدیم.
نقد دولت میکنیم، اما انصاف نیست خیر دولت نگیم.
انشاءالله تمام بدنهی دولت (خصوصاً خانم سخنگو) چنین موضع مقتدرانهای رو اتخاذ کنند.
@MAHDIIZADI_IR