eitaa logo
♡ مـــاهِ مــن ♡
3.6هزار دنبال‌کننده
95 عکس
12 ویدیو
4 فایل
♡﷽♡ جانِ من است او، هی مزنیدش....♥️ آنِ من است او، هی مبریدش....♥️ جمعه ها پارت نداریم💥
مشاهده در ایتا
دانلود
: One smile can’t change the world but your smile changes mine... یڪ لبخند نمیتونه دنیا رو تغییر بده ولی لبخند تو دنیای منو تغییر میده... ‌-@mahee_man
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⚡️ ⃟●━─ ᴮᴱ ᵂᴴᴬᵀ ᵞᴼᵁ ᵂᴬᴺᵀ ─── ⇆ « اون چيزي ك خودت ميخواي باش! » @mahee_man
𖤐⃟💛••тrυтн ιѕ вιттer вυт ιт doeѕn’т ĸιll yoυ حقیقت تلخه، اما نمیڪُشِت ك !! @mahee_man
𖤐⃟💛••𝐒𝐚𝐥𝐚𝐦𝐚𝐭𝐢 𝐝𝐞𝐥𝐞𝐭 𝐤𝐞 𝐓𝐢𝐤𝐞 𝐒𝐚𝐧𝐠𝐞𝆊 سلامتے دلت ڪه تیڪه سنگه @mahee_man
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸 🌸 امیر بود. جواب دادم : الو؟ امیر : سلام عزیزم خوبی؟ آماده ای؟ _سلام مرسی، آره آماده هستم کجایی تو؟ امیر : سر خیابون بدو بیا منتظرتم! باشه ای گفتم و قطع کردیم. یه نگاه به خودم تو آینه انداختم و وقتی مطمئن شدم که همه چیزم اوکیه و تنظیم ار اتاق رفتم بیرون. بدو بدو از خونه خارج شدم و درو قفل کردم. به طرف خیابون رفتم و وقتی رسیدم سر خیابون ماشین امیر رو دیدم. رفتم به طرفش و درو باز کردم. نشستم و با صدای بلند و رسا و شاد سلام کردم. با خنده جوابمو داد و ماشینو روشن کرد. امیر : چقدر خوشتیپ و ناز شدی تابان خانم! لبخندی زدم و نگاهمو به رو به رو دوختم که گفت : خوشحالم که تورو انتخاب کردم. خوشتیپ، خوشگل، ناز! حتی نیاز به ارایش نداری و خود واقعیت میای بیرون. حس خوبی بهم دست میده. تشکری کردم و گفتم : کجا میریم؟ امیر : کجا دوست داری بریم؟ _راستش جای خاصی مد نظرم نیست ولی! اگر امکانش هست بریم یه جا بشینیم، آهنگ هم داشته باشه. آخه حوصله راه رفتن یا یه جای ساکت و آروم رو ندارم. امیر باشه ای گفت و دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد. منم به رو به رو و خیابونایی نگاه میکردم که بعد از ۷ ۸ ماه هنوز برام غریبه بودن. چقدر دلم برا تهران تنگ شده بود. یه جور عجیبی دل تنگ کشورم بودم که هیچ جوری کم نمیشد! با شنیدن صدای امیر که گفت : رسیدیم! از فکر در اومدم و دور و بر رو نگاه کردم. جلو یه کلوب خیلی باحال ماشین رو پارک کرده بود. مگه ساعت ۵ عصر هم باز بودن؟ شونه ای بالا انداختم و پیاده شدم. قدم به قدم با امیر به طرف کلوب رفتیم ولی از کنارش رد شدیم. با تعجب به امیر نگاه کردم. اصلا حواسش به من نبود. همینطوری که داشتم بهش نگاه میکردم گفت : خب رسیدیم. با تعجب نگاهی انداختم به کافه ای که دقیقا چند قدم جلو تر از کلوب بود. لبخندی زدم و باهم وارد شدیم. صدای موزیک شادش بلند بود و چند نفری که داخل بودن ریز تکون میخوردن. یه گوشه دنج کنار پنجره نشستیم و بعد از دادن سفارش به گارسون بی حرف به هم چشم دوختیم! . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
I may not be perfect but at least I'm not fake. من شاید عالی نباشم اما حداقل جعلی نیستم. @mahee_man
💜 ⃟○━━ ᴹᵞ ˢᴵᴺ ᴵˢ ᴹᵞ ᴷᴵᴺᴰᴺᴱˢˢ ━───⇆ « گناهم خوبیامه..! » @mahee_man
🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝 امیر بی حرف دستم که رو میز بود رو گرفت توی دستش. نگاهی به دستم انداختم. فشار ریزی به دستم داد و شروع به نوازش و لمس کردن انگشت دستم کرد. حس خوبی از این کارش بهم دست داد و دلم نمی خواست دستمو ول کنه. چشمامو بستم و آروم باز کردم. نگاهی بهش انداختم. همون طور که دستم بین دستش بود تا به خودم بیام، دستمو به لباش نزدیک کرد و بوسه آرومی به دستم زد. هر چی حس خوب بود یه لحظه وارد بدنم شد و انرژی گرفتم. لبخندی زدم و نگاهمو به بیرون دوختم. به ماشین هایی که با سرعت از کنار هم رد میشدن. مردمی که هر کدوم به یه نحوی در حال رفتن یا برگشتن بودن. یکی آروم قدم میزد و دور و بر رو نگاه میکرد. یکی با سرعت رد میشد و به بقیه تنه میزد. یکی سرش پایین بود و بی توجه به همه چیز فقط میرفت. امیر : به چی نگاه میکنی که انقدر عمیق توی فکر فرو رفتی؟ _آم... به آدمهایی که میرن و میان. هر کدوم یه جورن. امیر : خب اگر همه مردم مثل هم بودن که زمین انقدر دووم نمیاورد! _بر چه اساسی این حرفو میزنی؟ امیر : خب تو فکر کن؛ با هر کس معاشرت میکنی مشکلاتش عین تو باشه خب! هیچ کدوم هم راجب مشکلاتشون کاری از دستشون بر نیاد، اون موقع چی میشه؟ _یکم رو مخ و غیر قابل باوره. امیر : خب منم همینو گفتم دیگه، اگر اینجوری بود به نظرت دنیا میموند؟ یا آدما دووم میاردن؟ خواستم چیزی بگم که گارسون سفارشامون رو آورد و امیر دستمو ول کرد. گارسون که رفت گفتم : امیر؟ الان نسبت ما با هم چیه؟ امیر دوباره دستمو گرفت و با لحن ملایمی گفت : باورت میشه منم نمیدونم و تو باید معین کنی! لبخندی زدم و گفتم : تو دوست داری چه نسبتی باهم داشته باشیم؟ . . . 🌸 🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸 🌸🌝🌸🌝🌸🌝🌸
‌‌‌‌‌‌      ➖⃟✨••𝗡𝗢𝗧 𝗘𝗩𝗘𝗥𝗬 𝗛𝗨𝗠𝗔𝗡                 ɪs ʀᴇᴀʟʟʏ ᴀ ʜᴜᴍᴀɴ..! « هر آدمي انسان نیست..! » ‌‌‌‌ @mahee_man
𖤐⃟💛••●━━━ ᴼᶰˡʸ ᵖᵃᶤᶰᶳ ᵃʳᵉ ˡᵒʸᵃˡ ━── ⇆ فقط دردها وفا دارند !! @mahee_man
When you try to control everything you enjoy nothing, be relax, breathe, let go and just live. وقتى سعى كنى همه چيز رو كنترل كنی از هيچ چيزى لذت نميبرى ريلكس باش، نفس بكش رها كن و فقط زندگى كن. @mahee_man
‌‌‌‌      ➖⃟🦋•• 𝗕𝗘 𝗞𝗜𝗡𝗗 𝗧𝗢 𝗨𝗡𝗞𝗜𝗡𝗗 ᴛʜᴇʏ ɴᴇᴇᴅ ɪᴛ ᴍᴏʀᴇ ᴛʜᴀɴ ᴀɴʏᴛʜɪɴɢ با آدمای نامهربون مهربون باش اونا بیشتر از هر چیزی بهش نیاز دارن...! ‌‌‌ @mahee_man