#آدینه_رضوی_۲۵۶
📘📘📘انتظار عامیانه،عالمانه،عارفانه
چرا در مقابل این همه اصــرار برای خلافت، حضرت امتناع
می کردند؟ آیا ایشان تعارف داشتند؟ در حالیکه حضرت اساسا اهل تعارف نبودند، چه رسد به تعارف در چنین اموری.پس علت این امتناع چه بود؟ مگر ایشان بیست و پنج سال منتظر نبودند که مردم بیاینــد؟ حالا که مردم آمده اند، چرا امتناع میکنند؟ جای ترس از اینکه دیگران هم بخواهند حضرت را متهم به جاه طلبی کنند هم نبود؛ و اساسا چنین ترسی در مورد شخصیتی مانند امیرالمؤمنین علی(ع)معنا ندارد.وقتی پای »انجام تکلیف« به میان بیاید، دیگر چه جای اینگونه امور است؟
علت اساســی امتناع حضرت این بود که هرچند مردم از ظلم
خسته شده بودند، اما خواهان عدالت هم نبودند. آنها اساسا نه عدالت و لوازم آن را درست می فهمیدند و نه میتوانستند آن را تحمل کنند. خیلی بین این دو فرق اســت. اگر مردم اهل تحمل عدالت بودند،آنگونه حضرت را در دوران حکومتش شکنجه نمیکردند!
🆔 @mahfa110
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت87
ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند:
⁉️یادتان هست؟ این آیه از قرآن را که:
«کافران از بنیاسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن گردیدند زیرا که آنان عصیان نموده و تعدی میکردند.
نهی از منکر نمیکردند و خود فاعل منکر بودند و چه بد عمل میکردند.
بسیاری از آنان را میبینی که با کافران دوستی میورزیدند و چه زشت است آنچه از پیش برای خود فرستادند چرا که غضب خدا بر آنان نازل شده و در عذاب جاودانهاند.»
آری، چه زشت است آنچه- مردان شما!- از پیش برای خود فرستادند چرا که غضب خدا بر آنان نازل شده و در عذاب جاودانهاند
پس به ناچار من کار را به آنان واگذاردم و ریسمان مسئولیت را در گردنشان انداختم و آنان بار سنگین حق کشی را بر دوش کشیدند در حالیکه من با حربه حقیقت و استدلال از هر سو آنان را احاطه کرده بودم.
پس لب و دهان و دست و گوش آنان بریده باد و هلاک سرنوشت محتومشان باد.
وای بر آنان!
چرا نگذاشتند حق در مرکز رسالت قرار یابد؟
و چرا پایگاه خلافت نبوی را از منزل وحی دور کردند؟
همان منزلی که مهبط جبرئیل روح الامین بود و پیکرهی رسالت بر پایههای آن استوار شده بود.
چرا افراد مسلط به امور دنیا و آخرت را کنار زدند و افراد نالایق را جایگزین کردند؟
این، بیتردید زیانی آشکار و بزرگ است.
چه چیز سبب شد که از ابوالحسن کینه به دل بگیرند و او را کنار بگذارند؟
من به شما میگویم.
به این دلیل که شمشیر عدالت او خویش و بیگانه نمیشناخت.
به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت.
به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت.
به این دلیل که با یک لبهی شمشیرش، دقیق و خشمگین، ریشه شرک و کفر و فساد را میبرید و با لبهی دیگر بقیه را در سر جای خود مینشاند.
به این دلیل که در مسیر رضای خدا از هیچ چیز باک نداشت و به هیچ کس رحم نمیکرد.
به این دلیل که در کار خدا اهل سازش و مداهنه و مدارا نبود.
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
منطقه قرمز ۲
⚡️امروز روز عجیبی بود، داغونم بچه ها داغون. پیرمردی که توان نداشت قرصهاش رو برداره و بغض کرده بود از این ناتوانی، حالا حالش بد شده بود، دیگه نفسش راحت بیرون نمی اومد، صورتش کبود شده بود، باید میبردیم تحویل میدادیم یه جای تخصصی تر، یک طرف تختش رو گرفته بودم. دو سه نفر بودیم که میبردیمش، توی آسانسور صورتش که قرمز شده بود و نفس زدنهاش داشت دلم رو آتیش میزد کاری از من روحانی بر میومد؟ بلد نبودم، فقط شروع کردم آروم سوره حمد رو تلاوت میکردم. از ته دل میخواستم حالش خوب بشه.
⚡️با یکی از کارکنان اونجا بر میگشتم. گفت شما طلبه ای؟ گفتم بله. گفت خدا خیرتون بده. چقدر اومدنتون به ما روحیه میده. خیلی سخته خیلی سخت..
⚡️با لهجه شیرین ترکی میگفت مریضها زیادن. دارم سه شیفته کار میکنم. همه هستند. نه که فکر کنی کسی نمیاد، نه، کار زیاده. کاش پیشمون بمونید قوت قلبید. به خودم نگاه کردم، هیچ وقت فکر نمیکردم من به درد نخور را که هیچ کاری هم بلد نیستم ،تحویلم بگیرند.
⚡️رسیدیم تو بخش، دیدم همه به یه طرف دارند میدوند، گفتند مریض فوت شد، مریض دیگه ای که ندیده بودمش، از دور نگاه میکردم دورش حلقه زده بودند، آه اینجا مرز دنیا است، و من چقدر کوچکم. یا من فی الممات قدرته. احساس میکردم در کنار دریای قدرت خدا نشسته ام به حیرت...
⚡️جنازه را میبردند محیط را ضد عفونی میکردند و مرا مسوول جارو کشیدن آن اتاق کردند. کارم که تمام شد آمدم در یک اتاق روی صندلی نشستم. کسی در اتاق نبود جز یک پیرمرد . متوجه حضورم نشد. سخت نفس میکشید. اما همینطور با چشمهای بسته بعد از چند بار نفس کشیدن دستش را بلند میکرد و میگفت شکر.....
⚡️کلاس درس حوزه شده برایم اینجا....
🆔 @mahfa110
#شکرانه_رضوی_۱۰٩٣
امروز شنبه ۱٣٩٨/۱٢/۱۰
آدم های زیبا و دوست داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمیآیند زیباترین و دوست داشتنی ترین انسانهایی که میشناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شدهاند،
آنهایی که رنج را تجربه کردهاند، آنهایی که از دست دادن را تجربه کردهاند، آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کردهاند، این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی میفهمند، آن را به شکل متفاوتی تحسین میکنند و نیز به شکل متفاوتی حس میکنند؛ به همین دلیل، آرامترند و دوست داشتن و محبت به دغدغهشان تبدیل میشود.
#خدایا_شکرت...
🆔 @mahfa110
منطقه قرمز ۳
🔻نگاه دکترها و پرستارها و حتی خدماتی ها با احترام و محبت همراهه. کسی بهشون نگفته ما رو تحویل بگیرن. هر شیفتی که میره و شیفت بعد که میاد خودشون با یک احترام و یک محبت خاصی با هامون تعامل میکنن.
🔻برادری که کار خدماتی میکرد به من و یک طلبه دیگه گفت بیاید این دستگاه تنفس رو با مواد ضد عفونی بشویید.
🔻رفیقش گفت، صبر کنید بگذارید عینک و آستین براتون بیارم، خیالم راحت تر باشه. این دستگاه ممکنه ترشحاتش خطر داشته باشه.
🔻آخه ما به جز کمک به بیمارها به خدماتیها هم کمک میکنیم. زمین رو تی میکشیم، جارو میکنیم. تخت ها رو ضدعفونی میکنیم و خلاصه کارهای اینطوری. خدماتیها اینجا خیلی زحمت میکشن. بعضی هاشون چند شیفت کار میکنن. از همه بیشتر درگیرن.
🔻خلاصه این برادر خدماتی ما رفت عینک و آستین بیاره، خانم پرستار دیدش. بهش گفت این چه کاریه؟ این کارها رو به اینها ندید.
🔻اینها طلبه اند درسته برای خدا اومدن و پول نمیگیرن ولی شما هم ازشون کار نخواهید این قدر. مخصوصا این کارها.
🔻نیروی خدماتی چیزی نگفت. اومدم حرفی بزنم و بگم چه فرقی میکنه اگه خطره برای همه خطره و از این منبر رفتنها و شعارها که آقای دکتر از اون طرف گفت خوب خانم فلانی، شما هم خیلی وقتها حقوق چند ماهتون عقب میافته الان چند وقته حقوق نگرفتی؟ شما هم جهادی کار میکنید. خانم پرستار چیزی نگفت و رفت.
🔻 جالب بود خیلی جالب بود. نیروی خدماتی چند شیفت کار میکرد. پرستارهای دلسوز هم خودشان مشغول کار بودن. ما هم یک سری طلبه غریبه. ولی همشون برای ما ها دل میسوزوندن و مراقب ما بودن که نکنه خسته بشیم. نکنه تو خطر بیفتیم.
🔻آخرش هم نیروهای خدماتی اون کار رو به ما ندادن. ما هم مشغول یک کار دیگه شدیم.
هیچی همین.
🆔 @mahfa110
#کتاب_کشتی_پهلو_گرفته
#قسمت88
ادامه ی نجوای خانم اسماء
(خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها)
در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند:
سوگند به خدا که اگر در مقابل دیگران میایستادید و زمام امور خلافت را که رسول الله به علی سپرده بود، از دستش درنمیآوردید او کارها را سامان میبخشید و امت را به سهولت در مسیر هدایت و سعادت قرار میداد و به مقصد میرساند و کمترین حقی از کسی ضایع نمیشد و حرکت این مرکب اینقدر رنجآور نمیگشت..
علی در آنصورت مردم را به سرچشمهی صافی و زلال و همیشه جوشانی میرساند که کاستی و کدورت در آن راه نداشت، آب از همه سویش سر زیر میشد و همه سیراب میشدند و هیچکس تشنه نمیماند.
علی در پنهان و آشکار، در حضور یا غیب مردم، خیرشان را میخواست.
اهل استفاده از بیت المال نبود و از حطام دنیا هم فقط به قدر نیاز برمیگرفت، آب آنقدر که تشنگی فرو بنشیند و غذایی مختصر آنقدر که گرسنگی با آن مرتفع شود.
👌همین و بس. علی همین قدر را هم به زحمت از دنیا برمیداشت.
علی خود شاهین و میزان است. اگر او بر مسند خلافت مینشست معلوم میشد که زاهد کیست و حریص کدام است.
معلوم میشد که چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ میپردازد.
این کلام قرآن است که میفرماید:
«اگر اهل قریهها ایمان آورده و تقوی پیشه میکردند، درهای برکات زمین و آسمان را بر آنان میگشودیم ولی دروغ گفتند، پس ما هم آنان را در برابر آنچه کسب کرده بودند، گرفتیم. و این حال و روز شماست در آینهی قرآن که:
«و از اینان کسانی که ظلم کردند، نتایج سوء دست آوردهایشان بزودی بدانان خواهد رسید و آنان عاجز کنندهی ما نیستند.»
هان! پس به هوش باشید و به گوش گیرید.
راستی که روزگار چه بازیهای شگفتی دارد و چه غرایبی را پیش چشم میآورد.
اما حرفهای اینان شگفتآورتر است!
#ان_شاءالله_ادامه_دارد...
✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء
☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ
⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
✍🏻 #به_قلم_سید_مهدی_شجاعی
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🆔 @mahfa110
منطقه قرمز ۴
🔹شب که میشود خیال میکنی همه خوابیده اند و لابد کاری نیست. بیشتر چراغها خاموش است. من هم به همین خیال بودم که پرستار گفت یک سر به اتاقها بزن ببین کسی کاری نداشته باشه. در اتاقها سرک میکشیدم که دیدم یک پیرمرد توی خواب نفس نفس میزند، صورتش کبود شده بود، دویدم پرستار را صدا کردم. چند تایی ریختند دور و برش اکسیژنش را وصل کردند، فشارش را گرفتند، نمیدونم چه کارهایی کردند که رنگ و رویش عادی شد.
🔹شب در هر اتاقی که میروی یکی بیدار است یا آب میخواهد یا میگوید پشتم را ماساژ بده. یا ضربه هایی آرام به پشت او که نفسش راحت تر برود و بیاید.
🔹از همه جالبتر بیماری بود که اصرار داشت موبایلش را به برق بزنیم که خاموش نشود، چرا؟ چون منتظر بود کسی زنگ بزند. منتظر بچه هایش بود. اینجا همه دلهایشان رقیق است، زود سیمشان وصل میشود. زود با خدا حرف میزنند و درد دل میکنند. اینجا ملکوت به زمین نزدیک تر است.
🔹اینجا همین که به بیمار سر میزنی آثار خوشحالی را میتوانی مشاهده کنی. اینها پیرمرد و پیرزن هستند. حساسند. بچه هایشان هم که نباید بیایند قرنطینه اند. پرستارها هم انصافا توان ندارند میبرند، کمک لازم دارند. برای همین اینجا یک سخن آرام کننده، یک لیوان آب، کمی مالش شانه ها، آثار عجیبی دارد.
🔹خوب که چرخ زدم، دیدم در خروج اضطراری باز است، از در که خارج شدم، چشمم به گنبد و گلدسته های حرم افتاد.
🔹یا حضرت معصومه، بی بی جان، شب جمعه است، لیله الرغائب است، این مردم درد دارند، نفسشان بیرون نمیآید، بچه هایشان، نوه هایشان چشم انتظارند. بی بی جان تو هستی نه؟ دلهای شکسته این مردم را ببین؟ لبهایی که هنگام درد جز ذکر شما را نمیداند. خانم سایه تان به سرمان مستدام....
🆔 @mahfa110