eitaa logo
مهفــmahfa110ــا
86 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
221 ویدیو
2 فایل
جهت ارتباط با مدیر کانال @mahfa88 مـه = مهـدی فـا = فاطمه مهـدیِ فاطمه
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۱۷۱ امروز یکشنبه ۱۳۹۹/۰۳/۱۱ اگر بر این باوری که سنگ برایت معجزه میکند، معجزه خواهد کرد... اگر بر این باوری که آسمان برایت معجزه میکند، معجزه رخ خواهد داد... اما آگاه باش! نه سنگ از خود قدرت دارد، نه آسمان. آنچه که نیرو دارد، باور توست... ایمان و یقین راسخ توست... اگر سنگ قدرتی داشت، فکری به حال خود میکرد. پس خودت معجزه گر زندگی خود باش. شکرگزاری نتیجه چیزهایی نیست که برای ما اتفاق می افتد، بلکه مهارتی است که با تمرین به دستش می آوریم. هر چقدر برای نعمت های بیشتری سپاسگزار باشیم، موهبت های بیشتری را برای سپاسگزار بودن خواهیم یافت. ... 🆔 @mahfa110
۱۱۷۱ حضرت امام صادق عليه السلام می‌فرمایند: لا عَيْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛ هيچ زندگى گواراتر از اخلاق و رفتار پسنديده نيست. علل الشرايع، جلد ۲، صفحه ۵۵۹ 🆔 @mahfa110
ذکر روز یکشنبـــه 🆔 @mahfa110
دادند خبر لحظه پرواز شده در صحنِ حرم پَر زدن آغاز شده با دیدن این حریم قدسی انگار درهای بهشت روی ما باز شده 🆔 @mahfa110
✨ وَمَنْ لَجَّ وَ تَمَادَى فَهُو الرَّاکِسُ الَّذِي رَانَ اللهُ عَلَى قَلْبِهِ، وَصَارَتْ دَائِرَةُ السَّوْءِ عَلَى رَأْسِهِ 💠 آن کس که در لجاجت خود پا فشاری کند. خداوند پرده ناآگاهی برجان او کشید و بلای تیره روزی گرد سرش گردانید. 📚 نامه ۵۸ 🆔 @mahfa110
✍️ 💠 صورت و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمی‌رفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازه‌اش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه می‌کردم. از همان مقابل در اتاق، طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، می‌برم‌تون خونه!» 💠 می‌دانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و می‌ترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود. از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن خجالت می‌کشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیش‌تون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟» 💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمی‌شد با اینهمه سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانواده‌اش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.» سعد تنها یکبار به من گفته بود خانواده‌اش اهل هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیش‌دستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانواده‌اش تحویل میدن، نه خانواده‌اش باید شما رو بشناسن نه کس دیگه‌ای بفهمه شما همسرش بودید!» 💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمی‌داره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماس‌تون می‌کنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو بودید!» قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشی‌تر از اونی هستن که فکر می‌کنید!» 💠 صندلی کنار تختم را عقب‌تر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره خبر داد :«می‌دونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشته‌ها رو تیکه تیکه کردن!» دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهسته‌تر کرد :«بیشتر دشمنی‌شون با شما ! به بهانه آزادی و و اعتراض به حکومت شروع کردن، ولی الان چند وقته تو دارن شیعه‌ها رو قتل عام می‌کنن! که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعه‌ها رو سر می‌برن و زن و دخترهای شیعه رو می‌دزدن!» 💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او می‌شنیدم در گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی می‌شنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش می‌کردم. روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرف‌ها روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعه‌های حمص رو فقط به‌خاطر اینکه تو خونه‌شون تربت پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیه‌های شیعه رو با هرچی و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعه‌ها رو آتیش می‌زنن تا از حمص آواره‌شون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...» 💠 غبار گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت در حق شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...» باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دنده‌تون جوش بخوره، خواهش می‌کنم این مدت به این برادر اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!» 💠 و خودم نمی‌دانستم در دلم چه‌خبر شده که بی‌اختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانی‌ام نفس می‌کشید و داغ بی‌کسی‌ام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط می‌گیرم برگردید پیش خونواده‌تون!» نمی‌دید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگی‌مون رو می‌کردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه ! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو می‌کنن!»... ✍️نویسنده: 🆔 @mahfa110
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 سرگذشت تخریب قبرستان بـقـیـع توسـط وهـابیت ملعـون 🆔 @mahfa110
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت 🆔 @mahfa110
۱۱۷۲ امروز دوشنبه ۱۳۹۹/۰۳/۱۲ شکرگزاری احساسات منفی را از شما دور میکند. زمانی که حواس خود را متوجه شکر گزاری کنید، درباره ی شکرگزاری فکر کنید، آن را به زبان بیاورید و آن را احساس کنید، در واقع فرکانس انرژی خود را به یکی از بالاترین و قوی ترین فرکانسهای موجود تبدیل می کنید. شما تمامِ انرژی های مثبت، شرایط و وقایعی را که خوب هستند و موجب آوردن خوبی ها به زندگیتان می شوند را تحت نفوذ خود در می آورید. اگر بابت نعمتهایی که دارید بنده ای ناسپاس باشید، امکان ندارد چیزهای خوب بیشتری را وارد زندگیتان کنید چون شما زمانی از خورشید نور دریافت می کنید که صورتتان سمتِ آن باشد. وقتی بابت هر آنچه که می خواهید وارد زندگیتان شود، قبل از اینکه به راستی ظاهر شوند خدا را شاکر باشید، در واقع فرکانسی را مبنی بر اینکه از قبل این چیزها را داشته اید به کائنات می فرستید. قانون جذب متوجه نمی شود که شما صرفاً چیزی را تصور می کنید یا واقعی است. بنابراین با کمکِ همین قانون آن موارد را به زندگیتان جذب خواهید کرد. ... 🆔 @mahfa110
۱۱۷۲ امیرالمومنین امام على عليه السلام می‌فرمایند: اَلنُّصْحُ بَيْنَ الْمَلَأ تَقْريعٌ؛ نصيحت كردن در حضور ديگران، خُرد كردن شخصيت است. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد ۲۰، صفحه ۳۴۱، حدیث ۹۰۸ 🆔 @mahfa110
ذکر روز دوشنبـــه 🆔 @mahfa110
از دم گـرمت مسـیحا صـاحبِ دم می‌شود بی تو باشم حضرت خورشید، سردم می‌شود ألسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَمْسَ‏ الشُّمُوس 🆔 @mahfa110