با عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانال مهفا۱۱۰، و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما بزرگواران، و گرامیداشت #روز_قدس ، قبله اولین مسلمانان و به امید آزادی آن از دست جنایتکاران صهیونیست، طبق معمول روزهای #جمعه، مباحث #آدینه_رضوی را با عنوان #انتظار_عامیانه_عالمانه_عارفانه تقدیم میکنیم.
🆔 @mahfa110
#آدینه_رضوی_۲۶۷
📘📘📘انتظار عامیانه،عالمانه،عارفانه
کسانی که میخواهند غیر عامیانه به این موضوع نگاه کنند، باید بدانند که هم برطرف شدن سختیهای زندگی مقدماتی دارد، که اهم
آنها برچیده شدن بساط کفر است (که همیشه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم موجب ظلم میگردد)، و هم برطرف شدن مشکلات ، خود
مقدمه ای برای رسیدن به اهداف مهمتری است؛ مانند فراغت و فرصت یافتن بندگان خدا برای عبودیت پروردگار و کسب کمالات معنوی.
ضمـن آنکـه بایـد بدانیـم اساسـا پـس از ظهـور، تمامـی مشــکلات برطــرف نخواهنــد شــد و برخــی از مشــکلات و حتــی مظلومیت هــای حضــرت باقــی میمانــد.
حضــرت امام(ره) در این باره اشارۀ روشنی دارند:
و ما نبايد توقع داشــته باشيم كه صبح كنيم در حالی که همه چيز سرجاى خودش باشد. در زمان حضرت صاحب ـ سلام الله علیه هم كه ايشان با تمام قدرت مىخواهند عدل را اجرا نمايند، با اين ترتيب نمیشود كه هيچ كس حتى خلاف پنهانى هم نكند. و بالاخره همانها هم كه مخالف هستند حضرت صاحب را شهيد میکنند. و در روايات، قريب به اين معنا دارد كه بعضى فقهاى عصر با ايشان مخالفت مىكنند.
🆔 @mahfa110
دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان:
اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّي فِيهِ مِنَ النَّوَافِلِ، وَ أَكْرِمْنِي فِيهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ، وَ قَرِّبْ فِيهِ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ مِنْ بَيْنِ الْوَسَائِلِ، يَا مَنْ لا يَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ.
خدایا بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن، و مرا با تحقق درخواستها اکرام فرما، و از میان وسایل وسیله ام را به سویت نزدیک کن، ای که پافشاری اصرارورزان مشغولش نسازد.
🆔 @mahfa110
◽️ سخنرانی آیتالله خامنهای به مناسبت روز جهانی قدس
◽️ كلمة الإمام الخامنئي الموجّهة إلى الأمّة الإسلاميةفي يوم القدس العالمي
▫️ جمعه دوم خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲ به وقت تهران
▫️يوم الجمعة الأخير من شهر رمضان المبارك 22/05/2020 - الساعة 10:30 بتوقيت القدس الشريف
🆔 @mahfa110
🔰 توصیه رهبرانقلاب به همه دلسوزان مسئله فلسطین:
🔺️ پیام تصویری رهبر انقلاب به مناسبت روز جهانی قدس:
۱- مبارزه برای آزادی فلسطین، جهاد فی سبیل اللّه و فریضه و مطلوب اسلامی است. محدود کردن مبارزه برای فلسطین به مسألهی فلسطینی و عربی، خطائی فاحش است.
۲- هدف مبارزه، آزادی همهی سرزمین فلسطین (از بحر تا نهر) و بازگشت همهی فلسطینیان به کشور خویش است.
۳- از اعتماد به دولتهای غربی و مجامع جهانیِ وابسته به آنها باید پرهیز کرد.
۴- راهاندازی جنگهای داخلی ترفندهایی برای سرگرم کردن جبهه مقاومت است، بنا به فرموده امام خمینی: هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا ــ و نیز البتّه دشمنِ صهیونیست ــ بکشید.
۵- سیاست عمده آمریکا، عادیسازی حضور رژیم صهیونیستی در منطقه است. باید با ویروس دیرپای رژیم صهیونیستی مبارزه و آن را ازاله کرد.
۶- همه باید ملت فلسطین را برای تداوم مبارزه یاری دهند و دست او را پُر کنند.
۷- فلسطین باید با همهپرسی از همهی ادیان و اقوام فلسطینی اداره شود. ۹۹/۳/۲
🆔 @mahfa110
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهاردهم
💠 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و میدانستم #زندانبان دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و میترسیدم مرا دست غریبهای بسپارد که به گریه افتادم.
از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای #ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی میداد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از #ارتش_آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به #سوریه حمله کنه!»
💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟»
در این مدت هربار سوالی میکردم، فریاد میکشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!»
💠 جریان #خون در رگهایم به لرزه افتاده و نمیدانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم #ایران!» و فقط ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟»
معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو #داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.»
💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده #وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابیهای افغانستانی!»
از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ #وحشت کرده بودم که با هقهق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانهام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟»
💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند. با ضجه التماسش میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد.
در انتهای کوچهای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت #قبرم میروم که زیر روبنده زار میزدم و او ناامیدانه دلداریام میداد :«خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه #سوریه آزاد شده و مبارزهمون نتیجه داده!»
💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوبارهام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم.
تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید #فرار میکردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید.
💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زندهات نمیذارن نازنین!»
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و #خونِ پیشانیام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم #ایران...»
💠 روبنده را روی زخم پیشانیام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بیتوجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید تا به در فلزی قهوهای رنگی رسیدیم.
او در زد و قلب من در قفسه سینه میلرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونیام خیره ماند و سعد میخواست پای #فرارم را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔 @mahfa110
#شکرانه_رضوی_۱۱۶۴
امروز شنبه ۱۳۹۹/۰۳/۰۳
از زندگیِ خود لذت ببرید؛
به جای آن که تمام انرژی و توجه تان را درگیرِ پروژه ها و کارهایی کنید که دوست ندارید، لذت بردن از زندگی را حداقل چند بار در روز در اولویت قرار دهید. اگر می خواهید یک زندگیِ لذت بخش و راضی کننده داشته باشید، باید پیامی مبنی بر اینکه میخواهید شادی و هیجان داشته باشید برای جهان ارسال کنید.
هر روز، چند دقیقه وقت بگذارید و چیزهایی را که برایشان شکرگزار هستید را مرور کنید، و به خودتان اجازه دهید در برابر این موهبتهای الهی در زندگیتان احساس سپاسگزاری داشته باشید. عادت کنید از جهان برای موهبت هایش شکرگزار باشید تا مطمئن شوید موهبت های بیشتری بر سر راه شما قرار خواهند گرفت.
#خدایا_شکرت...
🆔 @mahfa110
#گوهرانه_رضوی_۱۱۶۴
حضرت امام سجاد علیه السلام میفرمایند:
اللّهُمّ إِنّا أَهْلُ هَذَا الشّهْرِ الّذِی شَرّفْتَنَا بِهِ، وَ وَفّقْتَنَا بِمَنّکَ لَهُ حِینَ جَهِلَ الْأَشْقِیَاءُ وَقْتَهُ، وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ.
أَنْتَ وَلِیّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ، وَ هَدَیْتَنَا لَهُ مِنْ سُنّتِهِ، وَ قَدْ تَوَلّیْنَا بِتَوْفِیقِکَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ عَلَی تَقْصِیرٍ، وَ أَدّیْنَا فِیهِ قَلِیلًا مِنْ کَثِیرٍ.
اللّهُمّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ، وَ لَکَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النّدَمِ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَارِ.
بارالها! ما اهل این ماهی هستیم که ما را به آن شرافت بخشیدی و توفیق ادراکش را به ما عنایت فرمودی آنگاه که تیرهبختان وقتش را نشناختند و از بختبدشان از فضلش محروم شدند.
تویی سرپرست آنچه از معرفتش که ما را بدان برتری دادی و آنچه از سنتش که ما را بدان رهنمون شدی.
و ما به توفیق تو، به روزه و نماز آن برخاستیم و همراه با تقصیر "اندکی از بسیار" را بجا آوردیم.
خداوندا! پس تو را سپاس همراه با اقرار به بدیهایمان و اعتراف به سهل انگاریمان، در حالی که در قلوبمان ندامت قطعی و بر زبانمان عذر صادقانه داریم.
صحیفه سجادیه، دعای ۴۵
🆔 @mahfa110