eitaa logo
مهفــmahfa110ــا
281 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
233 ویدیو
3 فایل
جهت ارتباط با مدیر کانال @mahfa88 مـه = مهـدی فـا = فاطمه مهـدیِ فاطمه
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰٩٨ رابطه با خدا و رابطه با مردم حضرت امام على علیه السلام می فرمایند: مَنْ أَصْلَحَ فيما بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللّه‏ِ أَصْلَحَ اللّه‏ُ فيما بَيْنَهُ وَبَيْنَ النّاسِ؛ هر كس رابطه‌‏اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح خواهد نمود. بحارالأنوار، جلد ۷۱، صفحه ۳۶۶، حدیث ۱۲ 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
ذکر روز پنجشنبــــــه 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
اللهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ؛ خدايا درود فرست بر على بن موسى الرّضا، امام پسنديده با تقواى بى عيب، و حجّتت بر هر كه بر زمين، و هر كه زير زمين است، آن راستگوى شهيد، درودى بسيار و كامل، و پاك و به هم پيوسته و پياپى و در پى هم، مانند برترين درودى كه بر يكى از اوليايت فرستادى. 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
منطقه قرمز ۹ 🔺ساعت ۱۲ و نیم شب بود، میخواستم برم تو بخش، چند بار زنگ زدم به مسوول هماهنگیمون که از پرستارها بود، گوشی رو برنداشت. با خودم گفتم یه ماسک میزنم میرم تو بخش لباس میپوشم. 🔺به سرباز دم در گفتم، ماسک هست؟ گفت آره زیاده. گفتم یکی برام پیدا میکنی؟ گفت چشم. رفت این ور و اون ور کلی گشت آخرش گفت. برو از فلان جا بگیر. ببخشید نمیتونم تا آنجا برم برات بگیرم. خندم گرفت. یعنی چی «ببخشید»؟ 🔺اومدم برم بالا توی بخش، نگهبان جلوم رو گرفته، آقا کجا؟ هیچی میخوام برم توی بخش کمک. صبر کن. رفت پیش یه مسوول بالاتر. من هم دنبالش رفتم. طرف دو تا گوشی دستش بود. با یه حال نگرانی داشت چیزی رو پیگیری میکرد. صحبتش که تموم شد. گفت خانوم بارداره مبتلا شده. ایشالا که چیزی نمیشه. 🔺وقتی متوجه شد از طلبه هام. یه دست لباس داد با لبخند و گفت بپوش. نگهبان گفت بگذار کمکت کنم. همینطور که بندهای پشت لباسم رو میبست گفت ببخشید معطلت کردم. پیش خودم گفتم: چه جالب! چرا میگه «ببخشید»؟! 🔺صبح کارم تموم شد دیدم مسوولی که دیشب بهش زنگ زده بودم، زنگ زد. پشت تلفن میگفت. آقا شرمنده دیشب استراحت میکردم جواب ندادم. خجالت کشیدم بد موقع زنگ زده بودم الان او داشت معذرت خواهی میکرد. 🔺رفتم فروشگاه بیمارستان آب میوه بخرم کارت کشیدم بعد یادم افتاد چند چیز دیگه هم باید بخرم اومدم کارت بکشم فروشنده گفت آقا ببخشید دوباره مجبور شدید کارت بکشید. 🔺یه دفعه احساس کردم کلا قراره امروزه یه درس تازه از محیط بگیرم، یه درس طلبگی جدید برای من آخوند. شما شاید بخندید ولی این روزها توی این بیمارستان درسهای طلبگی میگیرم که به جانم مینشینه. 🔺فهمیدم وقتی فضا پر از احساس «تعهد» و «مسوولیت» میشه همه بیشتر خودشون رو بدهکار هم میبینن تا طلبکار. این معذرت خواهی ها یعنی محیط رشد کرده. پر از تعهد و مسوولیت شده. و این یعنی صحنه پر از مقاومت شده. یا اینکه بهتره بگم مقاومت نهفته در جان این امت، داره خودش رو نشون میده. 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
: اکنون علی جان! ای شوی همیشه وفادارم! ای همسر هماره مهربانم! من عازمم. بر من مسلم است که از امشب میهمان پدرم و خدای او خواهم بود. گریزانم از این دنیای پر بلا و سراسر مشتاقم به خانه‌ی بقا. تنها دل نگرانی‌ام برای رفتن، تویی و فرزندانم، شما تنها پیوند میان من و این دنیائید که کار رفتن را سخت می‌کنید اما دلخوشم به اینکه شما هم آخرتی هستید، مال آنجائید. شما جسمتان در اینجاست. دیدار با شما از آنجا و در آنجا آسان‌تر است. علی جان! ولی جدا شدن از تو همین قدر هم سخت است. به همین شکل هم مشکل است. به خدا می‌سپارم شما را و از او می‌خواهم که سختی‌های این دنیا را بر شما آسان کند. علی جان! من در سالهای حیاتم همیشه با تو وفادار بوده‌ام، از من دورغ، خدعه، خیانت هرگز ندیده‌ای. لحظه‌ای پا را از حریم مهر و وفا و عفاف بیرون نگذاشته‌ام. بر خلاف فرمان و خواست و میل تو حرفی نگفته‌ام، کاری نکرده‌ام. اعتقادم همیشه این بوده است که جهاد زن، رفتار نیکو با همسر است، خون شوهرداری است. و از این عقیده تخطی نکرده‌ام. علی جان! مرگ، ناگزیر است و انسان میرنده ناگزیر از وصیت و سفارش. علی جان! به وصیت‌هایم عمل کن، چه آنها را که در رقعه‌ای مکتوب آورده‌ام و چه اینها را که اکنون می‌گویم. در آنجا باغهای وقفی پیامبر را نوشته‌ام که به حسن بسپاری و او حسین و حسین به امامان پس از خویش تا آخر. و نیز سهمی برای زنان پیامبر و زنان بنی هاشم و بخصوص امامه دختر خواهرم قائل شده‌ام و اگر چیزی ماند برای ام‌کلثوم دخترم. ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ ✍🏻 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
ذکر روز جمعــــــه 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
با عرض سلام و ادب خدمت اعضای محترم کانال مهفا۱۱۰، و تبریک اعیاد، طبق معمول روزهای جمعه، مباحث #آدینه_رضوی را با عنوان #انتظار_عامیانه_عالمانه_عارفانه تقدیم می‌کنیم. 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
۲۵۷ 📘📘📘انتظار عامیانه،عالمانه،عارفانه الان مردم عالم از ظلم اسرائیل و آمریکا خسته شده اند، اما آیا این کافی است؟ باید دید آیا مردم طاقت عدالت را دارند؟ آیا معنای عدل را میفهمند؟ آیا میدانند که چه تغییراتی باید اتفاق بیفتد تا این ظلم برطرف گردد؟ آیا لوازمش را درک میکنند؟ امروز اگر بعضی از لوازم عدالت در میان مؤمنین هم گفته شــود، ممکن است این نگرانی به وجود بیاید که «نکند نتوانیم تحمل کنیم!» همانطور که در روایات آمده است که برخی نمیتوانند تحمل کنند. هرچند خود درک ظلم هم مرحله ای است که باید جامعه پس از رشد به آن برسد و اینگونه نیست که مردم هر جامعه ای به سهولت بتوانند درک درســتی از ظلم داشته باشند.ممکن است مظالمی درجامعه وجود داشته باشد ولی مردم آن را درک نکنند و اساسا آن را ظلم تلقی نکنند. چنانکه امروزه در تمام دنیا،به ویژه در جوامع غربی، بسیاری از مردم درک صحیحی از ظلم ندارند که بخواهند خواهان عدالت باشند. لذا اگر با رشد فهم و بصیرت عمومی، مردم، بسیاری از ظلم هایی را که تاکنون درک نمیکرده اند، درک و احساس کنند دردمند عدالت شوند، یک مرحله ارتقا پیدا کرده اند؛ و با این رشد، ما یک قدم به ظهور نزدیک شده ایم، ولی باز کافی نخواهد بود. 🆔 @mahfa110
۱۵ اسفند ۱۳۹۸
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا نائب الزیاره عزیزان در حرم مطهر رضوی 🆔 @mahfa110
۱۶ اسفند ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر که هستم هر چه هستم تو پناهم داده ای کی جوابم می کنی آقا که راهم داده ای 🎙مداحی حاج علی ملائکه 🆔 @mahfa110
۱۶ اسفند ۱۳۹۸
منطقه قرمز ۱۰ 🔻شیفت پرستارها عوض شده بود. پرستارها عموما با ما رفیق میشن. برخلاف من که از پشت ماسک و لباس های مخصوص کسی رو نمیشناسم و برام همه مثل همن و همه رو با «ببخشید» و «شرمنده» صدا میزنم، اونها خیلی زود اسممونو یاد میگیرن و با رفاقت برخورد میکنن. 🔻اما این بار این پرستارش فرق میکرد. رو مخ من بود. اول که من رو دید داشتم به اتاقها سر میزدم. نصف شب بود میخواستم ببینم کسی کاری نداشته باشه. 🔻بی مقدمه گفت مشکلات مردم زیاد شده. گفتم بله. گفت همه این مشکلات از وقتی شروع شد که همه چی رو به سیاست ربط دادیم. دین رو هم آوردیم تو همه چی قاطی کردیم تو سیاست تو همه چی. 🔻با خودم گفتم ای خدا نصفه شبی این کیه خورده به پست من بدبخت. گفتم یعنی چه جوری خوبه؟ گفت مثل خارجیها دینشون سر جاشه امور دیگه شون هم سر جاشه. اینجا حوزه و دین به زور میخواد همه جا باشه. به شوخی گفتم آره بابا مثل واتیکان خوبه، نه؟ یه لحظه جا خورد، مکثی کرد و بعد گفت آره آفرین. خدا رو شکر زیر ماسک خندم معلوم نمیشد. 🔻همینطور که او حرف میزد من داشتم فکر میکردم . تو دلم میگفتم الان وایسم با این بحث کنم؟ ارشادش کنم؟ براش توضیح بدم که دین اگر یه گوشه زندگی باشه دنیا یه گوشه دیگه، این شرک جدیده غربیهاس و نمیدونم از این حرفها که کلی بلدم دربارش منبر برم؟ الان آخه؟ الان باید حواس او و حواس من به بیمارها باشه. 🔻از اون طرف من طلبه ام. امیرالمومنین وسط میدون جنگ هم درس میداد به رزمنده هاش میگفت الان وقتشه. کاری که سالهاست من آخوند حوزوی برای این پرستار قمی نکردم. الان باید جبران کنم و اصلا نمیدونم من روحانی کلا چیکار کردم تا حالا که بغل گوشم یه پرستار قمی میگه حوزه واتیکان بشه بهتره، الان بیام و خطای حوزوی خودم و حوزه و همه رو جبران کنم و برای این پرستار حرف بزنم. 🔻بهش بگم انقلاب پیدا شد که بگه هم دین قرون وسطی دین نبود هم دین مدرن. دین من، سیاست رو مقدس میکنه مثل خمینی. جنگ رو مقدس میکنه مثل زین الدین و همت و باکری، شر لشکرهای سیاه و سرخ و آبی رو کم میکنه مثل سردار قدس. دین من علم رو مقدس میکنه ، همه عالم رو مسجد میکنه محل توجه به خدا محل عشق ورزی آدمها به هم. باز گفتم چه جوری میتونم این همه حرف رو تو این وضعیت براش بگم از پشت ماسک وسط بخش و بین بیمارها. شاید هم این آدم حرف زیاد شنیده. اثر نکرده. 🔻راستی این ماسک و این لباسها هم خیلی اذیت میکنه خداییش. گرمه. آدم زیرش خیس عرق میشه.... باور نمیکنید اما همه اینها ظرف چند ثانیه از ذهنم گذشت. 🔻وقتی متوجه لباسهام شدم احساس کردم؛ بودن من اینجا بهتر از زبون گشودن برای او است. یاد جمله آقا افتادم که به بچه های جهادی میگفت شما قرآن هم یاد مردم ندید صرف حضورتون آیه قرآنه برای مردم. 🔻حضور طلبه ها وسط صحنه کنار این پرستار تو این نیمه شب، باطل السحر همه افکار ویروس خورده غربیه. واکسنیه برای خودش. خودم هم از خودم تعجب کردم اولین باری بود که مقابل حرف غلط یه نفر هیچی نگفتم و عبور کردم. و احساس میکردم اینطوری موثرتره. 🆔 @mahfa110
۱۶ اسفند ۱۳۹۸
: اینها را نوشته‌ام اما حرفهای مهم‌ترم مانده است. اول اینکه تو پس از من ناگزیری به ازدواج کردن، ازدواج کن و امامه، خواهر زاده‌ام را بگیر که او به فرزندان ما مهربانتر است. دوم اینکه مرا در تابوتی به همان شکل که گفته‌ام حل کن تا محفوظتر بمانم. و سوم، مرا شبانه غسل بده- از روی پیراهن- بر من شبانه نماز بگذار و مرا شبانه و مخفیانه دفن کن و مدفنم را مخفی بدار. مبادا مردمی که بر من ستم کرده‌اند، بخصوص آندو، بر جنازه و نماز و دفنم حاضر شوند و از مکان دفنم آگاهی بیابند. یاران معدود و محدودمان با تو شرکت بجویند در نماز خواندن و تشییع جنازه و دفن، اما بقیه نه. از زنان، فقه ام‌سلمه، ام‌یمن، فضه و اسماء بنت عمیس و از مردان، فقط سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، عبدالله و حذیفه، حذیفه، همین... وای گریه نکن علی جان! من گریه‌ام برای توست، تو چرا گریه می‌کنی. تو مظلوم‌ترین مظلوم عالمی، گریه بر تو رواتر است. من آنچه کردم برای دفاع از حقوق مغصوب تو بود. من می‌دانستم که رفتنی‌ام، پدر مرا مطمئن کرده بود ولی هم می‌دانستم و می‌دانم که پس از رفتنم بر تو چه خواهد رفت. این جگر مرا آتش می‌زد و مرا به تلاطم‌وا می‌داشت. پس تو گریه نکن علی جان! عالم باید برای اینهمه مظلومیت تو گریه کند. اکنون اول خلاصی من است، ابتدای راحتی من است اما آغاز مصیبت توست. پس تو گریه نکن و جگر مرا در این گاهح رفتن، بیش از این مسوزان. تو را و کودکانمان را به خدا می‌سپارم... علی جان! سلام مرا تا قیامت به فرزندان آینده‌مان برسان. راستی علی جان! پسر عمو! تو هم می‌بینی آنچه را که من می‌بینم؟ این جبرئیل است که به من سلام می‌کند و تهنیت می‌گوید: - و علیک السلام. این میکائیل است که سلام می‌کند و خیر مقدم می‌گوید: - و علیک السلام. اینها فرشتگان خدایند. اینها فرستادگان خداوندند که از سوی خدا به استقبال آمده‌اند. چه شکوهی! چه غوغایی! چه عظمتی! - و علیکم السلام. این اما علی جان به خدا عزرائیل است که بر من سلام می‌کند. - وعلیک السلام یا قابِضَ الْاَرْواح. «خدای من! مولای من! به سوی تو می‌آیم، نه به سوی آتش.» «سلام بابا! سلام به وعده‌های راستین تو! سلام به لبخند شیرین تو! سلام به چشمهای روشن تو!». ... ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ⚫️اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ ✍🏻 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🆔 @mahfa110
۱۶ اسفند ۱۳۹۸