eitaa logo
مهفــmahfa110ــا
87 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
221 ویدیو
2 فایل
جهت ارتباط با مدیر کانال @mahfa88 مـه = مهـدی فـا = فاطمه مهـدیِ فاطمه
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۳۶۴ امروز دوشنبه ۱٣٩۹/۱۰/۲۹       بگذارید دیگران زندگی خود را بکنند. اولین قدم برای این که خودتان باشید و زندگی خود را داشته باشید، این است که اجازه دهید دیگران هم زندگی خود را بکنند. اگر هر گونه «باید و نباید» یا انتظاری ازدیگران دارید، آن را ترک کنید. «بایدها» ،سریع تر از هر سلاحی روابط را ازبین می برند و زندگی ما را بی جهت پر از استرس می کنند. من با صداقت و صمیمیت گام برمی‌دارم. ... 🆔 @mahfa110
۱۳۶۴ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرمایند: ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلیُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما؛ حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و علیّ علیه السلام، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آن ها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات می دهند؛ و از نعمت های متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان می سازند. بحارالانوار، جلد ۲۳، صفحه ۲۵۹، حدیث ۸ 🆔 @mahfa110
هدایت شده از بهنـــــــــام
ذکر روز دوشنبــــــه 🆔 @mahfa110
آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده 🆔 @mahfa110
✳️✳️✳️آشنایی با برخی از مهارت‌های همسرداری: ♨️♨️♨️به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم: و حرمت یکدیگر را نزد خانواده ودوستان و ... حفظ کنیم. ❎❎❎ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم: سعی کنیم با همسر خود درباره مسایل مختلف گفتگو کنیم.صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر می‌باشد. ⭕️⭕️⭕️با یکدیگر مهربان باشیم: همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، خوبی‌هایش را بازگو کنیم، برایش خوبی خواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را بکار ببریم با مهربانی می‌توانیم مالک قلب‌های یکدیگر باشیم و رابطه گرم و صمیمی برقرار کنیم. ❎❎❎محبت‌پذیر و قهر گریز باشیم: منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکار است. تلاش کنیم که آیینه زندگیمان شفاف و بدون غبار کدورت باشد. ❌❌❌راستگو باشیم: صداقت و راستی از بهترین سرمایه‌های زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایه‌های زندگی را سست می‌کند. ❇️❇️❇️محیط خانواده را با صفا کنیم: فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد. ♨️♨️♨️به ارزشهای دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم: ارزش‌ها از ارکان و ستون‌های اصلی خانواده محسوب می‌شوند و مقید بودن به ارزش‌ها موجب دوام و استحکام خانواده می‌شود و اصالت آن را حفظ می‌کند. ✅✅✅به نیازهای همسر توجه کنیم: رفتار دلنشین و توام با متانت موجب می‌شود، خواسته‌های خود را به راحتی بیان کند. ⭕️⭕️⭕️بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم: در سایه سلامت جسمی و روانی می‌توانیم به هدف‌های خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودی جلوگیری کنیم. 🆔 @mahfa110
⭕️حضرت زهرا، معترض فریادگر سازش ناپذیر 🔺در سخنرانى انتقادى و اعتراضى حضرت زهرا (سلام الله عليها) به اوضاع پس از پيامبر ، ميتوان تعابيرى را ديد كه اخطار صريح به همه انقلابيون در طول تاريخ ، در همه زمان ها و اعصار است. اولاً مخاطب اين عبارات حضرت، مشركين و كافرين نبودند، يهود و نصارى نبودند، مخاطب شان منافقين به معناى خاص نبودند، بلكه خطابشان به انقلابيون فداكار عصر پيامبر يعنى اصحاب ، مجاهدين، رزمنده ها ، جبهه رفته ها و شهيد داده ها ، يعنى مهاجرين و انصار بوده است. 🔺يكى از مواردى كه حضرت در باره آن اعلام خطر كردند، بازگشت از ارزشهاى انقلابى و الهى و ارتجاع به ارزشهاى جاهلى قبل از پيروزى انقلاب است و شما ببينيد وقتى انقلابى با حضور پيامبر و اصحاب ايشان، در معرض چنين خطر بزرگى بوده است، حساب بقيه انقلابهاى اسلامى مثل ما كه يكى از فرزندان انقلاب پيامبر اكرم در طول تاريخ است ، چه ميشود. انقلاب ما يكى از بذرهايى است كه از آن گلستان روييده است. وقتى آن گلستان از چنين آفتى در خطر بوده است، تكليف انقلاب ما روشن است. 🔺حضرت فاطمه بعد از پيامبر ، در حقيقت يكى از رهبران جنبش مقاومت هستند. مقاومتى كه ميخواهد دو كار را بكند، يكى اينكه ساختار حاكميت بعد از پيامبر را در هم نشكند، دوم اينكه تا حد ممكن جلوى انحراف افكار عمومى و تغيير مسير نظام را بگيرد. روى همين حساب ، معترض، انقلابى ،فريادگر و سازش ناپذير عمل ميكند و هزينه اش را مي پردازد 🔺ببينيد حضرت فاطمه ، خطاب به مومنين و اصحاب پيامبر چه ميگويند: "فَهَیْهاتَ مِنْکُمْ، وَ کَیْفَ بِکُمْ، وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ" ، چه ميشود شما را؟ ،" أَرَغْبَه عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ " ، آيا همه معيارها را پس از پيامبر كنار گذاشته ايد؟ و از همه چيز رو برگردانده ايد؟ ديگر قرآن را به داورى قبول نداريد!؟ ، " ما هذِهِ الْغَمیزَه فی حَقّی وَ السِّنَه عَنْ ظُلامَتی" ، اين سستى و سهل انگارى براى چيست؟، كجاست آن حسّ آرمانگرايى و تكليف شناسى شما ؟ چرا چُرت ميزنيد؟ با خود ميگوييد پيامبر رفت و قصّه تمام شد و نهضت به آخر رسيد؟ پايين آمديم دوغ بود، همه آن حرفها دروغ بود؟! 🔺بعد اين جمله را ميفرمايند كه گويى آسيب شناسى همه انقلابها از جمله انقلاب ما است ، يعنى وا دادن بعد يك دوره انقلابيگرى، تن پرور شدن و خو گرفتن به وضع موجود، راحت طلب شدن و سر سفره انقلاب نشستن، بعد از دوره فداكارى و مجاهدت... 🔺حضرت زهرا آفت انقلابها را ، اين قعود بعد از قيام ميدانند. « فقبحا لفلول الحدّ واللعب بعد الجدّ » ، به بازى و شوخى گرفتن اصول، بعد از يك دوره اى كه همه ما سر اين حرفها جدى بوديم. ميفرمايند چه زشت است به شوخى گرفتن آن چيزى كه روزى جدّى بود. چقدر بد است، وادادن بعد از آن همه جهاد! ، "قبحاً لقرع الصفاه و صدع القناه و خطل الاراء، و زلل الاهواء" ، چه زشت است همه دست آوردها را زمين گذاشتن و گوهرى را كه به آن سختى تا اينجا آورده ايم به سنگ خارا زدن، چه بد است زنگ زدن سلاحها و بى اثر و بى خاصيت شدن ها چقدر بد است مجاهدينى كه آن كارهاى بزرگ را كردند، بعد از دو دهه اينقدر بى بخار شوند و چه زشت است پس گرفتن شعارها و باطل شدن انديشه ها و از دست دادن انگيزه ها... ✍🏻 🆔 @mahfa110
🔻 ۹۹ خاطرات سردار گرجی به قلم، دکتر مهدی بهداروند صبح روز بعد، وقتی برای دستشویی وارد حیاط شدم، فضولیام گل کرد و تجسس کردم. زن و بچه ها لباس کردی پوشیده بودند. معلوم بود از کردستان عراق هستند. چون جنوبی های عراق معمولا لباسشان دشداشه و چادرهایشان عربی است. هر روز ساعت یازده صبح انگار نگهبانها سهمیه کتک آنها را می دادند. گاهی صدای زن و بچه ها آنقدر حزین و غمگین بود که تحمل شنیدنش را نداشتیم. گاهی گوش هایم را می گرفتم تا نشنوم. درد خودمان کم بود این درد هم به آن اضافه شده بود. عباس می گفت: «اینجا حرف، حرف صدام است و برای خوشامد او بعضی ها هر کاری از دستش بربیاید انجام می‌دهند.» با دیدن میهمان های جدید استخبارات غم و غصه هایم از یادم رفت. وقتی در حیاط یکی از زنهای کرد عراقی را دیدم که بچه اش را بغل کرده و گوشه ای نشسته بود یاد همسر و دخترم افتادم. آن بیچاره ها هم مثل ما ساعتی معین برای شکنجه و استراحت نداشتند. گاهی ساعت دو و نیم شب، که از شدت گرما خواب از سرم می پرید، صدای داد و فریاد زنها به گوشم می رسید. نگهبانها یک مرتبه به آنها حمله می کردند و با باتوم و مشت و لگد آنها را می زدند. مرد و زن و بچه سرشان نمی شد. وظیفه شان کتک و اذیت بود. یک روز دیدم عین آدم های جذامی شده ام. موهای سرم ریخته بود. قیافه ام عوض شده و رنگ و رویم تغییر کرده بود. دیگر گرجی سابق نبودم. از دیدن قیافه خودم وحشت کردم. آن روز، بعد از نماز ظهر و عصر، به سجده رفتم و آنقدر گریه کردم که عباس و هوشنگ بلندم کردند. در سجده با خدا حرف زدم. گفتم: «خدایا تحمل این وضعیت را ندارم. کمکم کن. خدایا دارم از بین می روم. فقط تویی که می توانی ما را کمک کنی.» هیچ دلخوشی نداشتیم. هر روز وضع جسمی و روحیه مان خراب تر می شد؛ نه غذای درستی، نه آفتابی، نه استراحتی. چیزی که ما را برای ادامه زندگی دلخوش کند وجود نداشت. بارها و بارها ائمه اطهار را واسطه کردم و از آنها خواستم شفيع ما شوند تا شهادت نصیب‌مان شود و زندگی آنگونه ادامه نیابد. سلولمان کوچک و آن قدر کثیف و آلوده بود که با خوردن غذا یا حتی تنفس هرچند روز یکی مان اسهال می گرفت. بیماری اسهال ما را فلج کرده بود و دست بردار نبود. هر بار که یکی مان اسهال می‌گرفت روز سیاه زندگی ما بود. نه دارویی، نه توالتی، نه بهداشتی، همه اینها یک طرف، کنار هم بودنمان برای رفع آن مصیبت هم یک طرف. عراقی ها می دانستند ایرانی ها اهل حیا هستند و بی حیایی مرگشان است. برای همین ما را از توالت رفتن منع می کردند تا کنار هم در سلول تنگ و نمور کارمان را انجام دهیم و به نوعی مرگ تدریجی داشته باشیم. گاهی اسهال خونی سراغمان می آمد. این بلا بزرگ ترین بلای سلول بود که اسمش ما را وحشت زده می کرد. در اوج غیر بهداشتی بودن سلول و زندان، باز سعی می کردیم از آلودگی دور باشیم. اما دستها آلوده، بدن آلوده، زمین آلوده؛ هیچ چیز بهداشتی نبود. توالت که میرفتیم صابونی برای شستن دست هایمان نبود و این بدترین نوع انتقال میکروب به غذا و آب و بدنمان بود. هر چه به نگهبان میگفتم یک صابون یا پودری به ما بدهید، می گفت: «ممنوع! ممنوع!» همراه باشید.. 🆔 @mahfa110
۱۳۶۵ امروز سه‌شنبه ۱٣٩۹/۱۰/۳۰ خوش بین باشید. خوش بین باشید و بـه زندگی با دیـدی مثـبـت نگـاه کـنـید تا خـود را بـه دلیل احساس انرژی و خوشحالی بسیار زیادی کـه نصیبتان خواهـد شد، متعجب سازید. بـه یاد داشته باشید که افراد شاد و مثبت بیشتر می‌توانند دیگران را مجذوب خود کنند. دید وسیعی داشته باشید. بـرای رسیـدن بـه هـدف خـود پـایدار و مـقاوم باشید. در ایـن راه بـا موانـعی مواجه خواهید شد؛ به سرانجام و پـاداش تلاشتان فکر کـرده و از ناخرسندی بخاطر مسایل کم اهمیت دوری کنید. من اهداف بزرگی در سر دارم و همه را با کمک خدایم به واقعیت تبدیل می‌کنم! ... 🆔 @mahfa110
۱۳۶۵          کسانی که در پناه خدا هستند. حضرت امام سجاد علیه السلام می فرمایند: ثَلاثٌ مَنْ كُنَّ فیهِ مِنَ الْمُۆمِنینَ كانَ فی كَنَفِ اللّهِ، وَ أظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ ‏الْیَوْمِ الاْكْبَرِ: مَنْ أعْطی النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، و رَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَداً وَ رِجْلاً حَتّی یَعْلَمَ أنَّهُ فی طاعَةِ اللّهِ ‏قَدِمَها أوْ فی مَعْصِیَتِهِ، وَ رَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْبٍ حَتّی یَتْرُكَ ذلكَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ. سه خصلت در هر یك از مۆمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش ‏الهی می‌باشد و از سختی‌ها و شداید محشر در امان است. اوّل: آن كه به  مردم  چیزی را دهد كه از آنان برای خویش می‌خواهد (آنچه برای خود می‌پسندد را به آنان عطا كند). دوّم: قدم از قدم برندارد تا آنكه بداند آن حركتش در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او. سوّم: از برادر مومن خود (به عیبی كه در خود نیز دارد ) عیب جویی نكند تا آنكه آن عیب را از خودش دور سازد. تحف العقول، صفحه ٢۰۴ 🆔 @mahfa110
ذکر روز سه‌شنبــــــه 🆔 @mahfa110
به کارم گیر افتاده خودت مشگل گشایی کن در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن 🔺السَّلامُ عَلَيْكَ يا غَریبَ الغُرَبا و مُعينَ الضُعَفاء 🆔 @mahfa110
🔻 ۱۰۰ خاطرات سردار گرجی به قلم، دکتر مهدی بهداروند روز بیست و سوم حالم از خودم، کف زمین، لباس هایم، هوا، و همه چیز به هم می خورد. ساعت ده صبح نگهبان در سلول را باز کرد و گفت: «مژده مژده! آماده باشید.» . - باز، چه شده؟ - قرار است شما را به حمام ببرند. اولین بار بود که اسم حمام را می شنیدیم. چیزی برای آماده شدن نداشتیم. حوله، لباس زیر، شامپو؛ خبری از اینها نبود. هر سه نفر سر پا ایستادیم و گفتیم: «آماده ایم.» لحظاتی بعد، عباس، که دو دستش فلج شده بود، نگاهی به من و هوشنگ کرد و گفت: «من که دست ندارم خودم را بشویم. پس نمی آیم.» گفتم: «عباس، من دلاک ماهری هستم. طوری تو را کیسه بکشم که به عمرت ندیده باشی. مگر من مرده ام که تو حمام نیایی؟!» عباس خجالت می‌کشید. ولی من با افتخار عباس را توالت می بردم و کارهای طهارت او را انجام می دادم. مدام می‌گفت: «خدا به من مرگ بدهد. شرمنده‌ات هستم گرجی، تو را به خدا حلالم کن.» می‌گفتم: «عباس مرض و شرمنده! زهرمار و شرمنده! اینکه چیز بدی نیست. وظیفه ام است. اینجا که من رئیس ستاد نیستم. من هم رزم و هم سلولی تو هستم. خدا را چه دیدی؟ شاید فردا من طوری بشوم؛ تو باید کمکم کنی.» بعد هر دو می خندیدیم. هر سه نفر از سلول بیرون آمدیم و باز نگهبان چشم بندها را زد و گفت: «حرکت.» بعد از چند دقیقه ما را وارد حمام کردند. دم در حمام به هوشنگ گفتم: «حواسمان را به عباس بدهیم.» مؤدبانه گفت: «در خدمتم.» وقتی هوشنگ پیش دستی کرد و گفت: «عباس آقا، با اجازه می خواهم لباس هایت را در بیاورم.» عباس با شرمندگی گفت: «هوشنگ جان، ببخشید.» و به کمک هوشنگ، عباس را زیر دوش بردیم. آب نه سرد بود نه گرم. می‌شد تحملش کرد. هوشنگ گفت: «خودم عباس را می شویم.» با مهربانی سر و گردن و بدن عباس را شست، من هم مشغول شستن سر و صورتم بودم که صدای گریه عباس بلند شد. از زیر دوش کنار آمدم. گفتم: «ها ... عباس، چه شده؟»، - دستهایم از بین رفت. باید تا آخر وبال گردن شما باشم. - عباس، این چه حرفی است؟ دست‌هایت خوب می شود. قرار نیست تا آخر عمرت این طور باشی. از این حرفها نزن. من و هوشنگ ناراحت می‌شویم. ما داریم وظیفه مان را انجام می دهیم. نه تو، هر کس دیگری بود همین کارها را برایش می کردیم. عباس می‌گفت: «باشد. ولی به هر حال من هم آدمم. خجالت می‌کشم.» حمام کردیم؛ ولی خبری از شامپو، صابون، و حوله نبود. با این حال می ارزید. با بدنهای خیس لباس هایمان را پوشیدیم. البته گرمی هوا سبب شد با خیس بودن بدنمان احساس خنکی بکنیم. ما را به سلولمان برگرداندند. بعد از حدود یک ساعت به هوشنگ گفتم «یک فکری به سرم زد.» . _ چه فکری؟ - فكر فیزیوتراپی کردن دست های عباس. - مگر می شود؟ - بله، هر روز، صبح و عصر، دو نفری دست های او را ماساژ می‌دهیم تا خون در آن جریان پیدا کند و دست هایش جانی بگیرند. عباس گفت: «نه بابا! خودتان را خسته نکنید. این دستها دیگر برای من دست نمی شود.» ۔ امتحانش مجانی است. همراه باشید.. 🆔 @mahfa110