eitaa logo
محفل شهدا
289 دنبال‌کننده
1هزار عکس
568 ویدیو
4 فایل
<♥️🌱> شهـادت! همیـن‌اسـت‌دیگـر بـه‌نـاگـه‌پنجـره‌ای‌بـازمیشـود تصمیـم‌بـاتـوست‌ کـه‌دل‌بـه‌عشق‌بدهۍیـاهـوس🕊! ارتباط با ادمین کانال @mahfel_15780 @mahfel_shohada_hsu
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویری از نماز جمعه ـــــــــــــــــــــــ بازتاب سخنان حضرت آقا در برخی رسانه‌های بین‌المللی رویترز: رهبر ایران گفت ما در قبال اسرائیل کوتاه نخواهیم آمد. بی‌بی‌سی عربی: رهبر ایران عملیات طوفان‌الاقصی را تماما مشروع اعلام کرد. نیوزویک: رهبر ایران عملیات ۷ اکتبر [طوفان‌الاقصی] را قانونی دانست. العربیه: رهبر ایران اعلام کرد در حمله، نه تعلل می‌کنیم، نه شتابزده عمل می‌کنیم. الاخبار لبنان: رهبر ایران اعلام کرد که مقاومت پیروز میدان خواهد شد. فرانس۲۴: رهبر ایران اعلام کرد حزب الله و حماس پیروز هستند و کوتاه نخواهند آمد. شبکه NTV ترکیه: ایران اقتدارش را به نمایش گذاشت. هاآرتص: رهبر ایران اعلام کرد مقاومت کوتاه نمی‌آید. @mahfel_shohada_hsu
کانون اندیشه مطهر دانشگاه حکیم سبزواری برگزار میکند: 🔰کلاسهای آموزش و تحلیل کتب شهید مطهری 🔰همراه با برگزاری کرسی های آزاداندیشی💯 زمان: یکشنبه ها ساعت ۱۲:۱۵ الی ۱۳:۳۰ مکان: مجتمع علوم انسانی، طبقه همکف، کلاس ۱۰۸ ✅همراه با اعطای گواهی معتبر و نمره مازاد دروس عمومی به شرکت کنندگان جهت ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی @motahar_admin در ایتا پیام دهید. 🔰https://eitaa.com/kanon_andishe_motahar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 صدای ماندگار متکی به وسیله نباشیم .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahfel_shohada_hsu
17.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کشف پیکرهای مطهر ۲ شهید دوران دفاع مقدس در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی _ فکه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahfel_shohada_hsu
🔖 امام علی علیه‌السلام: از لجاجت بیجا و نکوهیده بپرهیز که آن جنگها بر می‌افروزد. @mahfel_shohada_hsu
شهید برونسی.mp3
18.79M
. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: ⚜ 🔹قسمت اول🔹 💛شهید برونسی💛 (ماجرای توسل به حضرت زهرا) 🔴 عبدالحسین با چشم های خیس از اشک🥺😭 سرش را بالا آورد و گفت: ۲۵ قدم به سمت راست بروید و بعد از آن... @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 شهادت سردار رشید حاج حسین همدانی 🔸 سردار سرلشکر شهید حسین همدانی (ابو وهب) در سال ۱۳۲۹ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود و در سن ۶۱ سالگی در سوریه به فیض شهادت نایل آمد. 🔹 سردار حاج حسین همدانی در همان ابتدای جوانی در صف مبارزان انقلابی درآمد و با حضور در محضر آیت الله شهید مدنی در همدان به مبارزه به رژیم شاهنشاهی پرداخت. 🔸 سردار حسین همدانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایه گذاری و تأسیس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی استان همدان را آغاز و خود نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد. 🔹 ۱۳ دی ۱۳۹۰ سردار حاج حسین همدانی به درخواست سردار قاسم سلیمانی و حکم سردار عزیز جعفری فرمانده وقت سپاه در سوریه حاضر شد. حاج حسین همدانی دلیل حضور ایران در بحران سوریه را با تعبیری از آیت‌الله خامنه‌ای پاسخ داده بود: عمق استراتژی ما سوریه است . 🔸 عصر ۱۶ مهر ۱۳۹۴ سردار حسین همدانی با همکارانش برای شناسایی به منطقه‌ای که دست تکفیری‌ها بود می رود که به کمین دشمن برخورد میکند و ماشینشان را به رگبار می بندند . سردار از ناحیه چشم و سر آسیب جدی دیده و ساعاتی بعد به فیض عظیم شهادت نایل می شود. @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 چرا دست به هر کاری می‌زنم پیش نمیره؟ همه کارام پر از موانع و گره‌های متعدده! | @mahfel_shohada_hsu
لباس نو نداشت . دادم به او . " گفت " شما ها فکر می کنید من خیلی به این چیزها وابسته ام ؟ " سلیقه اش دستم آمده بود . این که از چه لباس خوشش می آید یا نمی آید . به قول خودش لباس اج وجق دوست نداشت . لباس ساده و تمیز ، کمی هم شیک ، رنگ های آبی آسمانی و سبز . از قرمز بدش می آمد . می گفت " از جبهه این قرمز برای من شده یک جور سمبل قساوت . " زمستان که شد برای این که داخل خانه گرم بماند آقا مهدی جلو ایوان را پلاستیک زد . شب ها کنار پنجره می نشستم و گوشه ی پلاستیک را بالا می زدم و خیابان را نگاه می کردم تا ببینم چه وقت ماشین او پیدایش می شود . خانه مان سر چهار راه بیست و چهار متری بود و از هر طرفی که می آمد می دیدمش . تویوتای لندکروزش را که می دیدم . بلند می شدم و خودم را سرگرم کاری نشان میدادم تا نفهمد این همه منتظر او بوده ام . یک بار که حواسم نبود . همین جوری مات رو به پنجره مانده بودم . صدایش را از پشت سرم شنیدم . گفت " بابا این در و پنجره ها هم شکل تو را یاد گرفتند ، از بس که آن جا نشستی . " خودش هم یک کارهایی می کرد که فاصله ی بینمان کمتر شود . یک روز صبح خوابیده بودم . چشم هایم را باز کردم، دیدم یک آدم غریبه با سر ماشین شده بالای سرم نشسته دارد نگاهم می کند . اول ترسیدم ، بعد دیدم خود آقا مهدی است . موهایش را با نمره ی هشت زده بود . گفت " چه طور شدم ؟ " و خندید . خنده اش مخصوص خودش بود . لب زیرش اول کمی به یک طرف متمایل می شد ، بعد لب بالا با هم باز می شدند . خیلی قشنگ بود... 🌸پايان قسمت اول داستان زندگي 🌸 @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرایی زیبا و تلنگرآمیز از عنایت شهدا به کسانی که متوسل به ایشان شدند... @mahfel_shohada_hsu
شهید حسین فهمیده.mp3
18.53M
. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: ⚜ 🔹قسمت دوم🔹 ❤️شهید فهمیده❤️ (ماجرای رفتن به جبهه و شهادت) 🔴 محمد حسین به فرمانده گفت: چیکار به سن و سالم داری؟من اومدم فرمان امام روی زمین نمونه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرایی زیبا و تلنگرآمیز از عنایت شهدا به کسانی که متوسل به ایشان شدند... 🔸حجت‌الاسلام و المسلمین ماندگاری @mahfel_shohada_hsu
هدایت شده از فاطمه شریفی
داشته باشم . یک روز گفت " می خواهی برویم بیرون ؟ امروز را می توانم خانه بمانم . " قرار شد یک گشتی توی شهرهای اطراف بزنیم . من هم از خدا خواسته سالاد الویه درست کردم که ظهر بخوریم . از اهواز راه افتادیم طرف دزفول . دزفول را با موشک می زدند . از کنار ساختمانی رد شدیم که ده دقیقه قبلش موشک خورده بود . گفتیم این جا که نمی شود . جای گشتن نبود ، همه جا سنگر و همه ی آدم ها نظامی . حداقل برویم مزار شهدا فاتحه ای بخوانیم . ظهر هم شده بود . همان جا ناهار را خوردیم . حاشیه ی قبرستان . پیش خودم گفتم " این جا درِ غذا را بردارم پر خاک می شود . " هیچ خوشم نمی آمد آن جا غذا بخوریم اما چاره ای نبود . با اکراه چند لقمه خوردم . گفتم نکند فکر کند دارم لوس بازی در می آورم . چند لقمه هم او خورد . زیاد هم حرف نزدیم . 🌸پايان قسمت دوم داستان زندگي 🌸 @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤کدام سرتیپی حاضر است روی درجه خود را بپوشاند تا وقتی با سرباز صحبت میکند سرباز احساس راحتی کند درود بر این انسان بی ادعا شهید حاج احمد کاظمی را میگویم.🌹 ‎‎‌@mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷نماز جماعت مدافعان حرم زیر باران گلوله 🌷شهیدمدافع حرم مصطفی صدرزاده @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻گناه بده اما اون چیه که از گناه بزرگتره 🔻استاد مسعود عالی @mahfel_shohada_hsu
محفل شهدا
‍ #قسمت_دوم #شهيد_مهدي_زين_الدين داشته باشم . یک روز گفت " می خواهی برویم بیرون ؟ امروز را می تو
از قدیم گفته اند آدم ها توی سفر بیش تر با هم آشنا می شوند . سفر سوریه هم همین خوبی را برای ما داشت . گفتند از طرف سپاه یک مأموریتی به چند نفر داده اند ، گفته اند خانم هایتان را هم می توانید ببرید . یک هفته قبلش به من گفت از دکتر بپرسم با توجه به اینکه بچه ای در راه دارم آیا می توانم سوار هواپیما شوم . مشکلی نبود . سوریه که رسیدیم فهمیدم آن ها برنامه شان این است که ما را سوریه بگذارند و خودشان بروند لبنان . یک روز و نصفی قبل از رفتن به لبنان و دو روز بعدش با هم بودیم . خوش حال بودم ، خیلی . از دو چیز ؛ یکی زیارت حضرت زینب و رقیه . دیگر ، فرصتی که پیش آمده بود تا با هم باشیم . آن قدر ذوق کرده بودم که می گفتم اصلاً همین جا در هتل بمانیم . لازم نیست مثلاً برویم خرید یا این جور کارها . 🌸پايان قسمت سوم داستان زندگي 🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahfel_shohada_hsu
محفل شهدا
‍ #قسمت_سوم #شهيد_مهدي_زين_الدين از قدیم گفته اند آدم ها توی سفر بیش تر با هم آشنا می شوند . سفر س
🍂 • عاشق امام‌حسین و روضه بود، همه وجودش رو از امام حسین می‌دونست؛ این از وصیتنامه‌اش هم‌ معلوم بود، نوشته بود: اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(علیه‌السلام)است. هیچ کس نمی تواند پاسداری از اسلام کند، درحالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) نداشته باشد. |شهیدمهدی‌زین‌الدین| ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahfel_shohada_hsu
شهید مهدی باکری.mp3
13.36M
. ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ⚜قصه های: ⚜ 🔹قسمت سوم🔹 💜شهید مهدی باکری💜 (دوران شهرداری و خدمت به مردم) 🔴 مهدی باکری به پیرزن👵🏼 گفت: مادر جان وسایل هاتون رو بردیم پشت بوم، کار دیگه ای اگه دارین بگین انجام بدیم‌... @mahfel_shohada_hsu
اݪسلام‌علیک یا‌بقیة‌اللھ..🌱 🌹 مولاجـانم 🤍 مهدی‌جان! می‌دانم در دعاهای نیمه‌شبت ما هم هستیم...🌹 زمین بهار را بهانه مي‌کند، و زنده مي‌شود... و من برای زندگي تو را بهانه مي‌کنم و چشمـانم را که هر صبــح، برای زودتر دیدنت، بیـدار مي‌شوند. @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۰ خانواده ساکن غزه با بیشترین تعداد اعضا از چرخه حیات به کلی حذف شده‌اند.یعنی وابستگان به مقاومت در حال انجام است.از کودک تا پیر ریشه کن می کنند. ۱- خانواده النجار ۳۹۳ عضو ۲- خانواده المسیر ۲۲۶ عضو ۳- خانواده العثتال ۲۲۵ عضو ۴-خانواده العاشور – ۱۶۶ عضو ادامه... 🗣 عبدالله گنجی @mahfel_shohada_hsu
💬دلنوشته شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می‌شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می‌شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می‌افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می‌گذارند، در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. 🔹اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. ✍🏼قاسم سلیمانی، ١٣٩۵/٨/١٠، حلب
محفل شهدا
‍ #قسمت_سوم #شهيد_مهدي_زين_الدين از قدیم گفته اند آدم ها توی سفر بیش تر با هم آشنا می شوند . سفر س
آن چند روز عالی بود . در این مدت فهمیدم پاسدارها هم آدم های معمولی مثل ما هستند . غذا می خورند ، حرف می زنند . آدم هایی که خوبی هایشان از بدی هایشان بیشتر است ، باهم خرید هم رفتیم . هیچ کداممان نمی دانستیم چه کار باید کنیم . برای زندگی ای که خرید کردن و مصرف کردن هدفش باشد ساخته نشده بودیم . در بازارهای سوریه خیلی دنبال سوغاتی مناسب بودم . آخرش ده تا سجاده خریدم . آقا مهدی هم یک ساعت خرید تا به مجید سوغات بدهد ؛ تا هر وقت دستش را نگاه می کند یاد او بیفتد . یک بار همین جور که ویترین مغازه ها را نگاه می کردیم ، جلوی یک لوازم آرایشی ایستادیم . خانمی داشت رژ لب می خرید . آقا مهدی هم رفت تو . همان جا ایستاد . از فروشنده پرسید " این ها چیه . " فروشنده های اطراف هتل اغلب فارسی بلد بودند گفت " رژ لبه بیست و چهار ساعته است . " پرسید " یعنی چی ؟ " آقایی که هم راه آن خانم بود گفت " یعنی امروز بزنی تا فردا معلوم می شه . " خنده مان گرفت و زدیم از مغازه بیرون . همین تا دو ساعت برایمان اسباب شوخی خنده بود . بعد خودم یک بار تنهایی رفتم و سرو سوغات برای فامیل هردویمان گرفتم . لبنان که می خواست برود نگران بودم . حاج احمد متوسلیان هم که آن جا اسیر شده بود . گفتم " اون جایی که می روی جنگه ؟ اگر هست بگو . من که تا اهوازش را با تو آمده ام . " گفت " نه ، بابا ، خبری نیست . من اینجا شهید نمی شوم . قراره تو وطن خودمان شهید شویم . " اولین بار در سوریه بود که حرف از شهادت زد . برگشتنی از سوریه دیگر خودمانی تر شده بودیم . دیگر صدایش نمی کردم آقا مهدی . راحت می گفتم مهدی . دلیلش شاید بچه ای بود که به زودی قرار بود به دنیا بیاید . دیگر شرم و حیای تازه عروس و دامادها را نداشتیم . حرف هایمان را راحت تر به هم می گفتیم . 🌸پايان قسمت چهارم داستان زندگي 🌸 @mahfel_shohada_hsu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا