فکرشوبکن . . . #روبہ‌گنبدش‌نشستۍ بہش‌نگاه‌میکنۍ " دست‌خودت‌نیست‌↓ یہو‌بغض‌میکنۍ میبارۍ ...🍃 هق‌هق‌میکنی :) یهو‌این‌وسط‌میخندی ! حرف‌میزنۍ..... بازگریت‌میگیره " اشکات‌میشن‌یادگاریت ‌بہ‌سنگ‌فرشای کربلا #قشنگہ‌نہ!؟ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

🌹 زمان رفت و برگشت برای اربعین، جزو عمر حساب نمیشه #اربعین ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

به جز از علی که آرد، پسری ابوالعجائب که به #اربعین بخواند، فُقرا و اغنیا را #السلام‌علیڪ‌یا‌اباعبدالله ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

-🧷🖤 - هرکسی دیوانۀ عشقت نشد عاقل نشد ؛ غیرِ نوکرهایت آقا، ″کُلُّهُم لا یَعقِلون″ . . ! ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

💌 رفیق جوون هم سن و سال من!! اگه میخوای بدونی رسالت تو توی زندگیت چقدر مهمه این ۲۰ ثانیه رو حتما ببین 👌🏻 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

اللهم ارزقني حبَّك پروردگارا دوست داشتنت را روزی‌ام‌ گردان..! ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

تقدیم به آذری زبانهای عزیز و همه عزادارن حسینی بقدری صحنه ها زیباست، حتی فارس هم باشی ،با دیدن این مناظر و مداحی روی کلیپ حال خوبی پیدا میکنی،

زیارت اربعین🖤💔 عزادارن سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام اگر قسمتتون شد و این زیارت رو خوندید اولین حاجتتون فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف باشه🖤💔

حاضرم در بهشت غیبت بخورم در هیئت تو اضافه خدمت بخورم(:! #به_وقت_عکاسی ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

🎞نماهنگ فوق العاده زیبا و دلنشین #کربلای_من برا نخستین بار منتشر شد 🎞 🏴پا به پای اصحاب عاشورا برای همراهی حسینِ زمان 🏴 🎙با اجرای «گروه سرود پیغام هدهد صبا» 🎬کارگردان: محمد حسین کاظمی 🔹مدیر تولید: عطیه رضایی 🔸دستیار کارگردان : محدثه مهرشاد 🔹طراح لباس و گریم : عارفه امینی 🔸طراح صحنه: شقایق طحانی 🔹مدیر اجرایی: محمد کیانی ✅تولید شده در واحد موسیقی و سرود موسسه فرهنگی هنری پیغام هدهد صبا ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═

#نجات 1 دانشگاهم که تموم شد پدرم گفت که خانواده صمیمی ترین دوستش یعنی عمو بهروز قراره بیان منو برای پسرشون ، بهزاد، خواستگاری کنن .. من که اصلا از اون پسره خوشم نمی اومد با این حالم پدرم و دوستش این تصمیم رو گرفته بودن که بچه هاشون باهم ازدواج کنن... شبی که اومدن خواستگاری بهزاد مثل همیشه خشک و بدخلق بود . نمی دونستم پدرم رو چه حسابی میخواست بهش دختر بده وقتی حتی یه شغل درست حسابی نداشت! پدرش براش یه مغازه کوچیک زده بود که اونم کارش الکتریکی بود .. کاش میشد رو حرف پدرم حرف بزنم و بگم که نمیخوام با بهزاد ازدواج کنم اما نمی تونستم! فرستادنمون تو اتاق که حرفامون رو باهم بزنیم ... ادامه دارد. کپی حرام.