😍 #خادمانه قدیمی‌ترین صحن حرم مطهر (صحن انقلاب اسلامی) پس از گذشت ۲۸۰ روز از آغاز عملیات عمرانی احیای مجدد بازگشایی شد. 📸محمد رحمتی ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

✨ #نغمه_قرآن 🎙تلاوت بخشی از آیه ۲۸۶ سوره «بقره» توسط قاری بین المللی قرآن کریم «محمدجواد پناهی» ⚜️ شروع روز با قرآن ⚜️ #گزیده_مراسم_حرم ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

#فیلم | آئین عمامه‌گذاری جمعی از طلاب دانشگاه علوم اسلامی رضوی با حضور نماینده ولی فقیه استان به مناسبت سالروز میلاد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

✋ #وقت_سلام چنان گرفته جهان را تب کرامت تو نشسته بر دل فیروزه‌ها محبت تو صبحتون امام رضایی ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

لطف و عنایت امام رضا علیه السلام چهارتا بچه داشتم و همسرم توی یه کارخونه کار میکرد، در آمدمون فقط برای گذارن زندگی اونم به سختی بود، من تو بسیج فعالیت میکردم و اسامی خواهران رو برای اردوهای پایگاه می‌نوشتم، بعد پول و اسامی رو تحویل فرمانده پایگاه میدادم، بعضی از اردوهای داخل شهری رو شرکت میکردم، تا اینکه یه رو فرمانده پایگاهمون اعلام کرد که ارودی زیارتی مشهد مقدس داریم، اسم زیارت امام رضا علیه السلام اومد، آهی کشیدم و دلم رفت حرم آقا ولی میدونستم که پولی نیست که بتونم برم، خانم ها میومدن پول میدادن و ثبت نام میکردن، من فقط. تو دلم آه میکشیدم، از طرف پایگاه هرسه شنبه ها منزل یکی از اعضا بسیج مراسم دعای توسل داشتم و هر خواهری یه بند از دعا رو میخوند اتفاقا قسمت امام رضا علیه السلام به من افتاد... ادامه دارد... کپی حرام⛔️ ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

😍 #خادمانه قدیمی‌ترین صحن حرم مطهر (صحن انقلاب اسلامی) پس از گذشت ۲۸۰ روز از آغاز عملیات عمرانی احیای مجدد بازگشایی شد. 📸محمد رحمتی ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

💌 #شبهای_حرم امام رضا(ع) دست کشیدن از غذا را پیش از سیری مهم می‌دانستند و می‌فرمودند: درحالیکه هنوز مقداری میل داری، از غذا دست بکش؛ چرا که مایە‌ی سلامتی بدن و تیزهوشی است و برای خود انسان هم باعث سبکی 🌸🍃 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯ 📷 ج.بهنام

⸤ 🌙 ⸣ ↷ خاطره‌ای از همسر #شهید‌چمران🌹 _ یک هفته بود که مادرم را در بیمارستان بستری کردیم. مصطفی به من سفارش کرد که “شما بالای سر مادرتان بمانید و حتی شب‌ها رهایش نکنید.” من هم این کار را کردم. وقتی حال مادر بهتر شد و از بیمارستان ترخیص شد، به خانه آمدیم و من، دو روز دیگر هم پیش او ماندم. یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند، دست مرا گرفت و بوسید. می‌بوسید و همان‌طور با گریه از من تشکر می‌کرد! من با تعجب گفتم: “برای چی مصطفی؟!” گفت: “این دستی که این همه روز، به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید.”گفتم: “از من تشکر می‌کنید؟! خب این که من خدمت کردم مادر من بود، مادر شما نبود که این کارها را می‏‌کنی!!” گفت “دستی که به مادرش خدمت می‌کند مقدس است و کسی که به مادرش خیر ندارد به هیچ کس خیر ندارد. من از شما ممنونم که با این همه محبت و عشق به مادرتان خدمت کردید.” هیچ وقت یادم نرفت که برای او این قدر ارزش بوده که من به مادر خودم خدمت کردم.. ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯