eitaa logo
محفل امام رضایی ها
3.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
توکل برخدا سرم رو گرفتم بالا گفتم خدایا ببخشید، اگر این رو نگم میترسم برام شر بشه، نوشتم تماس گرفتم، گفت در دسترس نیست، نوشت: خب حالا میام خونه با هم صحبت مکنیم، تماس رو قطع کردم، مادر شوهرم گفت مهیا چیزی شده، چقدر رنگت پریده، گفتم نه مامان جون چیزی نیست، بیست دقیقه بعد از پیامش شهره ناراحت اومد خونه و به من محل نداد. اومدم خونمون خیلی منتظر مجید شدم ولی نیومد، مثل همیشه ساعت ۵ بعد از ظهر با توپ پر اومد خونه سلام کردم جوابم رو نداد لباسش رو عوض کردو رفت دستشویی سریع رفتم سراغ گوشیش پیام هاش رو خوندم یکی به اسم همکارم کلی پیامهای عاشقانه رد و بدل کرده بودن، اخرین پیام مجید نوشته بود میخوای بری خرید فردا رو مرخصی میگیرم بریم هرچی میخوای بخر، یه عکس از شماره همراهش برداشتم خواستم گوشی رو خاموش کنم یه پیام جدید اومد، میتونی بپیچونی شب بریم بیرون، حالم از مجید و اون دختر خاله لاشیش بهم خورد، یه لحظه فکرهای جورو واجور اومد تو سرم که این کار رو کنم یا اون کار، دست اخر پیام شهره رو پاک کردم و شمارش رو گذاشتم تو لیست سیاه، همچین که گوشی مجید رو گذاشتم تو جیب کتش، مجید هم از دستشویی اومد بیرون... ادامه دارد... کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸🌸 🌱 حاج آقا من چادری نیستم ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*یک کار برای امام زمان که همه میتونیم انجام بدیم.* 😇 ** ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثواب این ذکر بی نهایت است ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
تازه عقد کرده بودم که گفتند مادرشوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم بهم گفت باید بیای خونه ما و به مادر مریضم کمک کنی...شوهرم اکثر وقتها میرفت ماموریت کاری.‌..توی خونه من و مادرشوهرم تنها بودیم... اونروزم صبح همسرم برای مأموریت رفته بود شمال کشور‌‌... از مادرشوهرم اجازه گرفتم یکساعتی به مادرم سربزنم و برگردم...چندتا خیابون اونطرفتر یادم اومد گوشیمو با خودم نبردم برای همین فورا برگشتم خونه مادرشوهرم..کلید رو انداختم و‌در رو باز کردم... ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
🔶اگر از آن دسته افرادی هستید که دوست دارید قیمت خانه یا ماشین یا طلا یا ارزی که خریده‌اید بیشتر و بیشتر شود، حتما این روایت را بخوانید: پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم: مَنْ تَمَنّا عَلی اُمَّتِی الْغَلآءَ لَیْلَةً واحِدَةً اَحْبَطَ اللهُ عَمَلَهُ اَرْبَعینَ سَنَةً هر کس یک شب در آرزوی گرانی برای امت من باشد خداوند اعمال چهل سال او را تباه خواهد کرد. 📚 کنزالعمال، ج ۴، ص ۹۸. ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
✍امام على عليه السلام: هركه اخلاقش بد باشد، روزى اش تنگ شود، و هركه خوش خوی باشد، روزى اش گشاده گردد 📚غرر الحكم، حدیث 8023 و 8024 ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
🎯 حق الناس معنوی ❌یکی از سخت ترین حق الناس‌ها معنوی است. این که انسان به روح کسی لطمه بزند از قضا اون کسی ؛ همسر باشه... با همسرش خوب برخورد نکنه آزار و اذیت و تندی و خشونت ... و بازتابش بداخلاقی و خشونت نسبت به بچه باشه و افراد دیگه ... یا اینکه دیگران از او بترسن، حضورش برای دیگران سنگین باشد ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
توکل برخدا با اینکه داشت حالم ازش بهم میخورد ولی مثل همیشه که ازم دلخور میشد طاقت نمیاوردم و میرفتم منت‌ش رو میکشیدم، رفتم جلوش و شروع کردم به قربون صدقه رفتنش و عذر خواهی کردن و. گفتم آخه گوشیت گفت در دسترس نیست که زنگ زدم به محل کارت. مجید هم طبق اخلاق همیشگیش تبسمی و کرد و بعد هم اشتی کرد، ولی مدام گوشیش رو چک میکرد، فهمیدم منتظر پیام شهره است، به روی خودم نیاوردم، گوشیم رو تو لباسم پنهان کردم و رفتم دستشویی. پیام دادم به داداشم، داداش سود این ماه من رو نده، به هیچ عنوان هم نده نمی دونم به مجید چی میگی یه بهانه ای خودت در بیار، پیام داد چرا؟ نوشتم حضوری که دیدمت بهت میگم، نوشت، باشه ان‌شاالله که خیره، نوشتم یک هفته مونده که بخوای سود من رو واریز کنی، ولی امروز هر طوری شده بهش بگو که سود رو نمی تونم بدم، نوشت مهیا جان داری من رو نگران میکنی... ادامه دارد... کپی حرام
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ اگر نماز رو سبک بشمریم ... ╭—═━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━═ @mahfeleemamreza ╰═—━⊰🌸☀️☀️🌸⊱━—═╯
توکل برخدا نوشتم من تو دستشویی هستم نمیخوام مجید بفهمه کاری رو که گفتم انجام بده، گوشی رو خاموش کردم اومدم بیرون، شب داداشم اومد خونمون. رو به من و مجید کلی معذرت خواهی کرد و گفت: دو تا از چک هایی که دست مردم دارم موعد پرداختشون شده بود و من پول نداشتم سهم سود مهیا رو دادم برای چک، ببخشید این ماه نمیتونم سود بهتون بدم، مجید رنگش پرید و حرفی نزد، منم گفتم باشه داداش خوب کردی مال من تو نداره، داداشم که از خونه ما رفت مجید با تندی به من گفت، تو نمی دونی که همه حقوق من بابت قسط ماشین میره که مالت رو میبخشی به داداشت، گفتم ای وای مجید چی داری میگی محمد جای پدرمِِ من نمیتونم حالا که گرفتار هست دست به پول من نزنه، اونشب مجید کلی با من دعوا و اخم و تَخم کرد، منم به ظاهر خودم رو ناراحت نشون دادم، شب تا صبح من نماز خوندم و از خدا خواستم که زندگیم رو حفظ کنه، فردا رفت سرکارش و من فوری رفتم خونه مادر شوهرم دیدم شهره گوشی دستش و ناراحت نشسته و مادر شوهرم و مامان خودش هی ازش میپرسن که چی شده، کی بهت حرف زده... ادامه دارد... کپی حرام