فرار از تو فرارے مےشود در عرصہے میدان
چنان رفتے ڪہ بعد از آن بخوانندت هوالباقے
بدون دست مےآیے و از دستت گریزانند
پر از زخمے هنوز اما براے جنگ قبراقے
به سوی خیمهها یا "عُدَتي في شِدتي" برگرد
ڪہ تو بے مشڪ سقایے ڪہ تو بے دست رزاقے
شنیدم بغض بےگریہ به آتش مےڪشد جان را
بماند باقے روضہ درون سینہام باقے...!
سر درب خانـه تو نوشتـند از ازل
آقـا شد هر ڪسی ڪه شد اینجا گدا حسین
زهرا اجازه داد ڪه من نوڪرت شـدم
ورنه عزیز من ! تو ڪجا، من ڪجا حسین
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدے ما مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولے ڪرب و بلا مانده هنوز
دوست دارم صدات کنم، تو هم منو نیگا کنی
من تو رو نگات کنم، تو هم منو صدا کنی
قربون چشات برم، از راه دوری اومدم
جای دوری نمیره، اگه به من نگا کنی
تو غریبی و منم غریبم , اما چی میشه
دل این غریبه رو با خودت آشنا کنی
دوست دارم تو ایونِ آینه ات از صبح تا غروب
من با تو صفا کنم، توهم منو دعا کنی
دلمو گره زدم به پنجره ات دارم میرم
دوست دارم تا من میام، زود گره ها رو واکنی
صد هزار دفعه هم شده پای ضریح زار میزنم
تا یه بار دلت بسوزه، دردامو دوا کنی
دوست دارم که از حالا تا صبح محشر همه شب
من رضا رضا بگم تو هم منو رضا کنی
.
به پشت بام سحر، ایستاده ام سویت
سلام صبح دمم را به کربلا بپذیر ...
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن