eitaa logo
|•°…یاحبیب‌الباکین…°•|
136 دنبال‌کننده
206 عکس
83 ویدیو
2 فایل
[‏من احساس عشق را تجربه نکرده‌ام... اما گاهی حسرت آن دستی را می‌خورم که حسین؏ بر صورت حُرّ و جُون کشید...]
مشاهده در ایتا
دانلود
این دلِ تنگم غصه ها دارد گوئیا میلِ ڪربلا دارد!(:
‌ چه ڪنم تلخیِ تو باز حَلاوت دارد دلِ‌تنگم بخدا میلِ زیارت دارد... ‌
هرڪه بی سامان شود در راھِ دوست در دیارِ دوست سامانش دهند!
پروانه وار دور سر من به گردش است؛ فڪر و خیالِ نیمه شب ِ شهر کربلا!
''بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم''
تشنه‌ ے زمزمه‌ام کاش به زمزم برسم میوه‌ی کالم و اے کاش که من هم برسم
فاطمه چشم به راه هست سیاهی بزنم اے اجل صبر نما تا به مُحَرم برسم
پس از آن جانِ مرا هم ببرے حرفی نیست نه فقط باش که یکبار حرم هم برسم
آه اے راهِ نجف کرببلا دستم گیر ‌اربعین باز بر آن سیلِ دمادم برسم
هر قدم می‌شمرم تک‌ تکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباسِ معظم برسم
اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس کاش بر سایه‌ ے آن صاحبِ پرچم برسم
صلَّ اللهُ علیٰ الباڪینَ علیٰ الحسین(؛
کسانی که حسـین را دوست دارند؛ ولی گندمِ ری را بیشتر مـی‌خواهند، دستشان به خونِ حسـین، رنگین خواهد شـد...! ‹عین‌صاد›
لهوف میخواندم... نوشته بود : "و اریق ماؤها" و آب روی زمین ریخت... به گمانم سید بن طاووس نمیدانسته آن چه در مشک است تمام امید عباس است نه آب...!
هرکس از راھ رسید از بدنت چیزے برد السلام اے ڪھ بہ گودال ڪرمخانہ زدے...(:♥️
ختم ۱۴ هزار صلوات به نیت شفای عزیزِ دلمون، هدیه به محضر آقا قمربنی هاشم نذر فرج... شما با چند صلوات همراه ما میشید؟ @Hanin_20
من شاعرم ز روضه فقط حرف میزنم بیچاره فرشچیان که تصویر می کشد💔🖤💔
روزی، یه قدم شد «قدم اول» من ولی یادم نیست قدم اولم رو‌ کی برداشتم! دستم تو دست کی بود؟! شاید دست در دست مادر، شاید هم پدر راه افتادم قدم اول، قدم دوم، قدم سوم … آقای ماه! حضرت عشق! وسط سینه‌زدن در مجلس عزای شما به دست‌هام فکر می‌کنم به پاهایی که روش ایستادم و روزی که یک قدم، می‌شه قدم آخرم… نمی‌دونم کی؟ ولی می‌رسه اون روز ، محتاج‌ترم به این‌که دستم تو دست کسی باشه. دعا می‌کنم به‌وقت «قدم آخر»، دستم تو دستای شما باشه رهاش نکنید لطفا...
زینب قرار بود که سر را بغل کند آه از سعادتی که نصیب تنور شد...
پرسشی بد نگران کرده منِ مجنون را اربعین، کرب و بلا حک شده در تقدیرم؟!
آمدم پشتِ در خانه ے تو منتظرم تا که اذنم بدهی خادمِ این در باشم(:
محرم امسال هم تمام شد... الحمدلله که یکسال دیگه توفیق نوکری داشتیم. هرکاری میتونستیم واسه ارباب بکنیم و نکردیم حسرت میشه برامون... هرکدوم از ماها اگه سال بعد نبودیم بجامون گریه کنید، سینه بزنید...
چقدرها بودند که حسرت محرم به دلشون بود و قبل از دیدنش ازدنیا رفتن
خداکنه مایی که بودیم و دیدیم حسرت زده نباشیم!(:
قسمتم کن که پیاده برسم پابوست چقدر گریه کنان خیره به تصویر شدم...
روزی که شود ذره ذره استخوان من باشد هنوز در دل تنگم هوای تو!
هدایت شده از رَهوآ
در بزم وصالش همه ڪس طالب دیدار تا یار ڪه را خواهد و میلش به که باشد... :)
|•°…یاحبیب‌الباکین…°•|
روزی، یه قدم شد «قدم اول» من ولی یادم نیست قدم اولم رو‌ کی برداشتم! دستم تو دست کی بود؟! شاید دست در
‌ یه روزی روضه ای که رفتیم، قطره اشکی که ریختیم اربعینی که رفتیم، قدمی که برداشتیم، سلامی که دادیم، یه "آخرین" میاد پشتش... همشون میشن آخرین های زندگی‌مون... ما که نمیدونیم کی آخرینمون میرسه! پس یه جوری از این لحظاتمون استفاده کنیم که وقتی آخرینش رسید اون دنیا حسرت نخوریم...