eitaa logo
مَه گُل
660 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به گل دختران مه گل برای شما پس زمینه در نظر گرفته است 👆👆👆 💐🌾💐🌾💐🌾https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
برگه امتحانی کلاس سوم انیشتن🤶🤣از اول معلوم بوده دانشمند میشه😂😂 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5873002219728536953.mp3
3.77M
هوالرزاق ✅ اگه دوست داری رزق و سرمایت زیاد بشه به پدر و مادرت احسان کن... استاد_عالی مه گل پاتوق دختران فرهیخته 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
°🌾°🌸°🌾°🌸°🌾°🌸°🌾° 🎄 #رشد سریع #ابروها 💓داشتن ابروهای ضخیم💓 💟❎- خمیری از پودر آسیاب شده ی دانه ی #شنبلیله تهیه کنید و صبح‌ها یا شب‌ها قبل از خواب به ابروهای خود بمالید. 💟❎- زرده ی #تخم_مرغ را به ابروهای خود بمالید و پس از ۲۰ دقیقه با آب سرد بشویید ، این کار باعث تقویت ابروها خواهد شد. 💟❎- قرار دادن توپی از پنبه ی آغشته به شیر یا شیر نارگیل به روی ابروها باعث تقویت ابروها خواهد شد. 💟❎- مالیدن ژل #آلوئه_ورا به ابروها باعث افزایش رشد ابرو و نرم و براق شدن ابرو می‌شود. 💟❎- ماساژ دادن ابروها با #روغن_زیتون به طور روزانه باعث رشد سریع ابروها می‌شود. 💟❎- مالیدن آب #پیاز رنده شده به ابروها باعث تقویت و ضخیم شدن ابروها می‌شود. 💟❎- مالیدن روزی ۲ یا ۳ مرتبه #وازلین به ابروها باعث تسریع رشد ابروها می‌شود. 💟❎- مالیدن #روغن_نارگیل به ابروها باعث تیره تر و ضخیم تر شدن ابروها می‌شود. 💟❎- مخلوط #روغن_بادام و بذر شنبلیله را روزانه به ابروهای خود بمالید. 💟❎- هر شب قبل از خواب ابروهای خود را با #روغن_کرچک چرب https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس نوشته ناب☝️ 🦋مه گل پاتوق دختران فرهیخته🦋 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
♥️📚 📚 🌸🍃 🌺 °•○●﷽●○•° الان خوبه ؟کجاست؟چیکارمیکرد؟تونسته با نبود پدرش کنار بیاد ؟ تنهاست یا ریحانه پیششه؟ به مامانم گفتم و مامان با ذوق گفت: +فاطمه مراقب باش رفتار زشتی از خودت نشون ندی اگه چیزیم بهت داد، ندید بدید بازی در نیار .سنگین و متین باش ،بی ادبی هم نکن . پوکر نگاش کردم و ترجیح دادم نگم که چه جوابی میخوام بهش بدم . رفتم تو اتاقم و رو تختم نشستم پاهامو تو بغلم جمع کردم و به ساعت خیره موندم. داشتم تمرین میکردم با چه جمله ای بهش بگم چجوری بعدش میتونم به چشماش نگاه کنم ؟ فرصت داشتم هنوز . رفتم مفاتیح و باز کردم و روبه قبله نشستم نذر کرده بودم هر روز زیارت عاشورا بخونم این اواخر ناخودآگاه وقت خوندش گریم میگرفت نماز مغربم رو که خوندم شونه گرفتم و موهامو شونه زدم وبا گیره پشت سرم جمعشون کردم مانتو سرمه ایم رو که بلندیش تا بالای زانوم بود و پوشیدم شال بلند مشکیم رو هم سرم کردم‌ شلوار لیم رو هم پوشیدم نگاهم به چادرم قفل بود مردد بودم بعد چند ثانیه با فکر به محمد تردیدم از بین رفت و چادرم و سرم کردم جیب مانتوم بزرگ بود گوشیم و تو جیبم گذاشتم کمتر از همیشه عطر زدم برق اتاقم و خاموش کردم و رفتم بیرون. در جواب لبخند گرم مادرم یه لبخند ساختگی تحویلش دادم حدس میزدم بعد این ملاقات با مصطفی شاید برای مدتی طولانی این لبخند گرم و رو صورتشون نبینم. یه لیوان آب ریختم ویه نفس خوردم استرس زیاد مانع آرامشم بود دلم برای خودم ومصطفی کباب بود اون دلش با من بود من دلم با محمد شایدم محمد دلش با یکی دیگه کاش زمونه باماها انقدر بد تا نمیکرد ولی این قانون طبیعت بود! یه لبخند با چاشنی پوزخند رو لبام نشست کاش میتونستم کاری کنم واسه مصطفی کاش میتونستم مثل محمد دوستش داشته باشم کاش منی وجود نداشت که اینهمه بدبختی درست میکرد با صدای بوق ماشین مصطفی با مامان خداحافظی کردم کفش مشکی تختم رو پوشیدم و رفتم بیرون مصطفی از ماشین پیاده شد پیراهن چهار خونه با زمینه ی زرد که چهارخونه هاش به رنگ سبز چریکی بود پوشیده بود یه تیشرت مشکی هم زیر پیراهنش داشت وچون پیراهنش باز بود مشخص بود شلوار کتان مشکی هم پاش بود ترکیب رنگ لباساش قشنگ بود در ماشین روباز کردتابشینم نزدیکش که شدم بدون نگاه کردن بهش سلام کردم مثل خودم بهم جواب داد نشستم توماشین ماشین دور زد و نشست بدون اینکه چیزی بگه پاش رو گذاشت روگازوشیشه هارو آورد پایین برگشتم سمتش زل زدم به چهرش تا ببینم تو چه حالتیه یه نیمچه لبخندی رولباش نشسته بود بادستگاه ور میرفت و تراک رویکی یکی عوض میکرد یه آهنگ شادگذاشت وسرعتش رو زیادکرد سرم رو ازپنجره بردم بیرون از برخوردبادباصورتم حس خوبی بهم دست میداد یه لبخند زدم وسعی کردم فعلافراموش کنم پیش کی نشستم و قراره چی بهش بگم با توقف ماشین چشم هام رو باز کردم وبرگشتم سمتش با لبخندی که قبلنا تو اوج ناراحتی باعث خندم میشد نگام میکرد الانا این لبخندش باعث میشد اشک تو چشام پر شه و بدبختیام یادم بیافته مصطفی عالی بود واقعا هیچی کم نداشت بہ قلمِ🖊 💙و 💚 . https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋