☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_پنجاه_وهفتم
فهيمه اولين كسي بود كه حرفي زد:
- بنظر من جالبه!ولي كو گوش شنوا؟😕
عاطفه در حالي كه با جديت ته پارچ را ميكوبيد روي هسته زردآلو، ابروهايش را بالا انداخت.
- فقط همين؟ جالبه؟!😟
هسته شكست. عاطفه فورا آنرا به درون دهانش انداخت. مزه مزه اي كرد ويكهو با خوشحالي رو كرد به فاطمه:😁😋
- عالي بود فاطمه جون! محشر بود! من همين رو پسنديدم.
نفهميدم هسته زرد آلو را ميگويد يا حرفهاي فاطمه را! ظاهرا سميه هم خيلي خوشش نيامد.😐
- عاطفه جان تو رو به امام هشتم بس كن ديگه!
عاطفه- چه كار كنم سميه جون! من تا موقعي كه پيرهن مشكي نپوشم، حواسم نيست كه مُحرّمه.😅
سمیه- باشه، هر جور ميدوني! خودت ميدوني و امام حسين!😒
روبه فاطمه كرد:
سمیه- به نظر من هم، نظريه خوبي بود. ولي نمي دونم چه قدر با منابع اسلامي و نظرات ديني سازگاره.🙁
قبل از اين كه فاطمه جوابي بدهد، راحله هم نظرش را گفت:
راحله - من هم خوشم اومد. تعريف نسبتا خوبي از هويت و شخصيت زن ارائه داده بود. البته بايد بيشتر روي جوانب مختلف و راهكارهاش بحث بشه. به نظر مياومد خيلي از مشكلات قبلي رو هم نداشت! ولي بگو ببينم، اين نظراز طرف كي ابراز شده؟ چه كساني به اين نظر قائلند؟!
فاطمه تعجب كرد.
- يعني چي؟ تعجب ميكنم كه ميگي مال كيه يا چه كساني به اون قائلند!! اين نظر اسلامه! نگاه اسلامه. اينها كه حرفهاي من نبود. نظر خيلي جديدي هم نيست. اولين بار هم حضرت محمد (ص) اون رو به مطرح كرد!
- يعني اين نظريه قرائت يا برداشت جديدي از اسلامه؟
- خير! تمام نظرياتي كه من گفتم عين خود اسلامه، همان اسلام ۱۴۰۰ سال پيش. 😊
- متوجه نمي شوم!
فاطمه- منظورم اينه كه ۱۴۰۰ سال پيش خدا در قرآن ملاك برتري رو چيز ديگه اي معرفي ميكنه:
« يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكروانثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا. انّ اكرمكم عندالله اتقيكم »
يعني «اي مردم ما شما را از زن و مرد خلق كرديم و براي شما گروهها و قبايلي قرار داديم براي اين كه يكديگر را بشناسيد. آگاه باشيد كه ملاك برتري شما نزد خدا تقواي شماست! » ديگه معني آيه كه كاملا واضحه! اما حالا كه صحبت از قرآن شد، بد نيست يكي از مثالهايي رو كه استادمون در بحثي درباره هويت زن، از قرآن ميزدن و براتون بگم. ايشون تاكيد ميكردن كه تمام صفاتي رو كه قران براي مومنين مياره، درمورد مرد و زن با هميدگه ميياره.
« و المسلمين و المسلمات و المومنين و المومنات، والقانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات، والصابرين و الصابرات » نكته لطيف ديگه اي رو كه ياد آوري ميكردن اين بود كه قرآن چه درباره اهل ايمان و چه درباره اهل كفر وقتي خواسته مثال بزنه، از زنها مثال زده. زن فرعون و مريم نمونه همه اهل ايمان و زن لوط و نوح نمونه همه اهل كفر.👌
فهيمه مثل هميشه وقتي كه درمورد حرفش ترديد داشت، در حال حرف زدن بيني اش را ميخاراند.
- راستش بايد اعتراف كنم كه من براي اولين باره به چنين نظر جالبي برخورد ميكنم. براي اولين بار هم هست كه ميشنوم #نگاه_اسلام_به_زن، چنين نگاه خوب و زيبايي باشه. چون تا اون جا كه يادمه، دست كم خود من يا اطرافيام هيچ وقت چنين برداشت يا تعبيري رو از نظريه اسلام راجع به زن نداشتيم. معمولا فكر ميكردم كه اسلام به زنها كمي بي توجهي كرده.
راحله هم تاكيد كرد:
- البته نه اين كه خداي نكرده فكر كنين ما اسلام رو قبول نداريم. ولي خود من هم گاهي چنين حالت يا نظري رو كه فهيمه ميگه نسبت به بعضي از مطالب يا احكام اسلامي پيدا ميكردم. البته به عقيده من، اينهايي كه براي ما گفته ان يكسري برداشتهاي مردانه حقوقدانها و مفسران قرآن از اسلام بوده نه خود حقيقت دين. ميدونين كه درحقيقت، چيزي كه ما الان باهش به نام دين مواجهيم، يه قرائت مردانه از اسلامه!
با يك نگاه به فاطمه، فهميدم ناراحت است. سه روز بيشتر نبود با فاطمه آشنا شده بودم، اما انگار سالها بود ميشناختمش. به خيلي از روحيات و حالات و رفتارهايش آشنا شده بودم و هر بار از روي حركات و لحن حرف زدنش ميفهميدم چه احساسي دارد. اين همه انس و شناخت من به فاطمه، براي خودم هم عجيب بود.
به هر حال از همان چند لحظه مكث فاطمه و نگاه خيره اي كه به راحله كرد، فهميدم زياد از حرف راحله خوشش نيامده است. ولي آن قدر آرام بود كه هيچ كس حتي چنين شكي هم برايش پيش نيامد.
با همان آرامش هميشگي اش گفت:
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ #رمان_دختران_آفتاب ☀️
#قسمت_پنجاه_وهشتم
فاطمه - اگه شماها تا به حال به اين نظر برخورد نكردين. دليل نمي شه كه اين نظر وجود نداشته! خير! اين نظر وجود داشته. 😒ببين در روايات و احاديث هم نمونه هاش اومده. در روايات يكي از ويژگيهاي پيامبر را دوست داشتن زنها دونسته اند!
👈« من اخلاق الانبياء حب النساء » و در اين جا منظور از زن ها، همسر نيست. به معني دوست داشتن و محبت كردن به جسن زنه. پيامبر ميفرمايند
👈« خياركم، خياركم لنسائكم » يعني بهترين شما، بهترينها برخورد كنندگان نسبت به زنانتان هستيد.
ببينين اين نظر اسلام بوده و هست.
ولي اين كه چرا ما به عنوان يه #مسلمان چنين تلقي رو از زن نداريم چند علت داره.👉👇
❗️يكيش نداشتن مطالعه درست ما از اسلام و مباني خودمونه.
❗️يكي ديگه، جو فرهنگي جامعه مون و تبليغات رسانه اي است كه در اين سالها بيشتر روي اين دو نظر بحث كرده اند. يعني جو رايج جامعه در جهت قبول و عمل به نظريه جنس دوم بوده و جو روشنفكر و تحصيلكرده هم در جهت طرح نظريه تساوي و تشابه زن و مرد بود.
البته تعدادي از بزرگان، مبلغان مذهبي و شخصتيهاي فرهنگي هم بودن كه اين نظر رو مطرح كرده ان. ✨مثل امام خميني✨ كه به عنوان يه نظريه پرداز ديني ميگن: 👇
« زن يك انسان است. آن هم يك انسان بزرگ، زن مربي جامعه است. سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. مبدا همه سعادتها از دامن زن بلند ميشود. زن مظهر تحقق آمال بشر است. از دامن زن مرد به معراج ميرود. دامن زن محل تربيت بزرگ زنان و مردان است. زن در نظام اسلامي همان حقوقي را دارد كه مرد دارد. حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق راي دادن، حق راي گرفتن! »
ثريا تعجب كرد.
- تو تمام اين جملهها رو حفظ كرده بودي؟😳😅
فاطمه گفت:
- به نظر شماها صحبتهايي به اين زيبايي، به اين درخشاني، ارزش حفظ كردن ندارن؟! 😊حالا اگر اين سخنراني و احاديث راضي تون نكرد، چند جمله اي هم از حرفهاي استاد خودمون براتون بگم. البته اين رو بايد از روش بخوانم.☺️
💭در حالي كه فاطمه سر رسيدش را باز ميكرد، فكر كردم مگر استاد فاطمه جزو همان مبلغان و شخصيتهاي فرهنگيه؟ صداي خواندن فاطمه از روي يادداشت هايش موقتا مرا از فكر استادش خارج كرد.
فاطمه- « نگاه اسلام به زن نگاهي واقع بينانه، متكي بر فطرت، طبيعت و نيازهاي حقيقي اش است. اسلام در عين حال كه با تبعيضات موجود ميان زن و مرد به شدت مبارزه كرده است، اما از مساوات ميان اين دو نيز جانبداري نمي كند. تبعيض را جنايت ميداند و تساوي را نادرست. چون كه براي هر يك نقش جداگانه اي در خلقت قائل است. هر يك را داراي حقوق متفاوتي ميداند.
👈طبيعت، زن را نه پست تر از مرد ميداند و نه همانند مرد، چون كه معتقد است طبيعت اين دو را در زندگي خانوادگي و اجتماع #مكمل يكديگر سرشته است.👉 يعني هر يك بدون ديگر ناقص است. اما اگر از حدود خود تجاوز كند، نظم زندگي را به هم ميزند. پس ميخواهد كه اين دو در جايگاه خودشان قرار گيرند. ولي غرب ميخواهد كه اين دو در يك نقش انجام وظيفه كنند. آن هم در نقش « مردانه »! در نگاه اسلام زن و مرد دو خط موازي رقيب نيستند، دو قطب آهن ربا هستند كه به همديگر جذب ميشوند و هر يك خصوصياتي از ديگري را در خود دارند ».
فاطمه سررسيدش را بست.
سرش را بلند كرد حرف هايش تمام شده بود. با خود فكر كردم كه ديگر بهتر از اين نمي شد! بهتر از اين نمي شد از شخصيت زن صحبت كرد ؛ دفاع كرد.
فكر كردم حتما همه قانع شده اند، ولي اشتباه ميكردم.
دست كم راحله مثل هميشه به اين آساني قانع نمي شد. آن گونه كه خودكار را در ميان مشتش ميفشرد و دست هايش را تكان ميداد،
لحنش بيشتر معترضانه بود تا سوالي.
راحله - ببين فاطمه، تو يه ادعايي ميكني، بعد هم ميچسباني اش به دين و توقع داري ما هم فورا قبول كنيم.😐
ادامه👇
فاطمه - نه! چنين توقعي ندارم. شما حق دارين اگه سوالي دارين بكنين،اگه اشكالي به اين نظر دارين بگين، در نهايت هم اگر نخواستين قبول نكينن. ولي خواهش ميكنم كسي نخواد لجبازي
كنه.😊
- ببين فاطمه جان، ميدوني كه بحث لجبازي كردن نيست. قصه اينه كه ما چيزهاي ديگه اي توي بعضي مسائلي و احكام ديني ميبينيم كه با اين حرفهاي تو فرق داره.
👈از بعضي احكام حقوقي مثل حق طلاق، ارث و ديه گرفته تا بعضي مسائل اجتماعي، هميشه زنها عقب تر از مردها قرار گرفته ان.😕 اصلا در طول تاريخ حتي از ورود اسلام هم زنهاي ما بيشتر خانه نشين بوده ان. هيچ وقت هيچ سهمي در مسائل اجتماعي نداشته ان. حتي در زمينههاي ديني هم انگار به زنها ميدان چنداني داده نشده. ميدونه كه هنوز هم توي بعضي خانوادههاي متدين، زن رو ضعيفه صدا ميزنن😐 يا توي حرفها و نظريات خيلي از علماي اسلام آدم چيزهايي رو ميبينه كه انگار اين بحث تساوي زن و مرد رو قبول ندارن.
#ادامه_دارد...
نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🌹🍃دوستان گرامی مهگلی؛ نماز زیباترین جلوه نیایش است، کم کم آماده بشیم برای نماز اول وقت😊
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
دعاى شبانه
شب قشنگترین
اتفاقی هست !!!
ڪه تڪرار میشود.
تا آسمان،
زیبایش را،
به رخ زمین بڪشد.
شبتون قشنگ،
دلتون پراز زیبایی..
شب به خیر
❤❤❤❤❤
#چند_شاخه_لطافت
🍀🍀🍀
ان شالله خوب و خوش و سلامت باشین و پر از انگیزه برای رسیدن به هدف👌🌺
#تغییر_افکار۴
حتما میدانید که زندگی یک اتفاق نیست.
تمامش بستگی به افکار شما دارد زیرا افکارتان به تصمیمهای جدید و در نهایت پاسخ مناسب به هر موقعیت منجر میشود.
انتخابهای درست ومنسجم نتیجه افکار خوب شما است که عاداتتان را بنیان گذاری میکند و عادات شما در آشکار شدن آیندهتان نقشی عظیم بازی میکند.
تصور کنید که هرسال تنها چهار عادتتان را تغییر دهید،پنج سال بعداز آن، شما بیست عادت خوب مثبت دارید.👍
حالا سوال اینجاست؟
آیا بیست عادت مثبت درنتایج کار شما تغییری ایجاد نمیکند؟😳
اگر هرسال به بیش از چهار رفتار جدید عادت کنیدچه خواهد شد؟😇
درباره چنین امکانی بیندیشید!☝️
اگر به افکار همیشگی خود عادت کنید یا به انجام دادن کاری که همواره انجام میدادهاید ادامه دهید
👈 آنچه را همیشه به دست آوردهاید،در آینده هم بدست میآورید.
پس برای اتفاقات جدید و رسیدن به خواستههایتان اول باید تغییردهید...
هم افکارتان را
هم عاداتتان را
قبلا از قدرت افکار گفتیم از اینکه به خدا ایمان داشته باشیم و ناامید نباشیم
الان از برنامهریزی گفتیم که اگر نکنیم همانیم که بودهایم...
موفق و پیروز باشید.👌👌🌹🌹
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
#چند_شاخه_لطافت
🍀🍀
ان شالله خوب و خوش و سلامت باشین و پر از انگیزه برای رسیدن به هدف👌🌺
تغییر افکار
قسمت اول
https://eitaa.com/mahgolll/23963
قسمت دوم
https://eitaa.com/mahgolll/24126
قسمت سوم
https://eitaa.com/mahgolll/24315
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
|°•🌙•°|:
🌸 ﷽ 🌸
#رمان_به_همین_سادگی
#نوشته_میم_علیزاده_بیرجندی
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#قسمت_بیستوپنجم
🌸🍃🌺🍃🌸
....
دیگه مهلت ندادم بهش برای ادامه حرف های مسخره اش که حسابی عصبی ام کرده بود به خاطر احترام ببخشیدی گفتم و بلند شدم...بدون نگاه کردن به کسی از هال بیرون اومدم و رفتم توی حیاط ...نفس عمیق کشیدم یک بار ... دوبار...سه بار ....هوای سرد زمستونی خاموش می کرد آتیشی که از حرص و عصبانیت توی وجودم جوشیده بود!
نمی دونستم نفیسه چطور روش می شد
جلوی من پشت سر امیرعلی بد بگه که شوهرم بود
یا ازعمو احمدی که شوهر عمه ام و پدرشوهر خودش!...
نمی دونم تا حالا یک درصدم با خودش فکر نکرده
این امیرمحمدی رو که حالا باکلاسه و تحصیل کرده و به قول خودش براش شوهر نمونه است
زیر دست همین عمو احمد بی سواد ولی آقا بزرگ شده!!!!!!
فکر نکرده که با سختی هایی که همین عمو احمد کشیده امیرمحمد تحصیل کرده و شده مهندس ! حالا به جای افتخار کردن این باید می شد مزد دست عمو احمدی که کم نذاشته بود توی پدری کردن حتی احترام به عروسی که یادم میاد برای جلسه عروسیش هرچی اراده کرده بود عمو کم نذاشته بود براش!
_سرده سرما می خوری!
با صدای امیرعلی نگاه به اشک نشسته ام رو از درخت خشک شده باغچه گرفتم و به امیرعلی که حالا داشت لبه پله کنارم مینشست دوختم امیرعلی هم صورتش رو چرخوندو نگاهش رو دوخت توی چشم هام و من بی اختیار اشک هام ریخت نفس بلندی کشید و نگاه از من گرفت و با صدای گرفته ای گفت: گریه نکن محیا!
نگاهش روی همون درخت خشکیده انار ثابت شد با یک پوزخند پر از درد گفت: حالا فهمیدی دلیل تردیدهام رو, ترس هام رو...اصرارم برای نه گفتنت رو! زن داداش زحمت کشید به جای من گفت برات!
نگاهم رو دوختم به دست هام که از سرما مشتشون کرده بودم
_تو هم دنیا رو ، آدم ها رو از نگاه نفیسه خانوم میبینی؟
نفسش رو داد بیرون که بخار بلندی روی هوا درست شد
_نه!
پوزخندی زدم
_پس لابد فکر کردی من ...
نذاشت ادامه بدم
_محیا جان...
منم نذاشتم ادامه بده و پر از درد گفتم: محیاجان! حالا! امیرعلی؟ چرا قضاوتم کردی بدون اینکه من و بشناسی؟ واقعا چی فکر کردی در مورد من ؟
امیرعلی_زندگی یک حقیقت محیا بیا با هم رو راست باشیم سعی نکن نشون بدی بی اهمیت بودن چیزهایی رو که برات مهم هستن و بعدا مهم میشن!
_هیچوقت دو رو نبودم و دلم نمی خواد بشم!
نگاهش چرخید روی نیم رخم ولی سر نچرخوندم
_نگفتم دو رویی!
_همه حرف های من و نفیسه خانوم رو شنیدی؟
پوفی کردو به نشونه مثبت سرتکون داد
_خوبه پس جواب های منم شنیدی! همه حرف هام از ته قلبم بود نه از روی احساسات ...از روی عقل و منطق بود! امیرعلی من آدم ها رو با مال دنیا و هر چیزی که قراره برای همین دنیا بمونه متر نمی کنم!
امیرعلی_کلاس هات از کی شروع میشه؟
این بار من سرچرخوندم روی نیم رخش
_پس فردا...که چی ؟ به چی می خوای برسی ؟ به حرف های نفیسه؟ مگه من الان کم دیدم آدمی رو که اطرافم پولدار بودن و به قول امروزی ها باکلاس!
دست هاش رو توی جیب شلوارش فرو کرد
_نه خب ...ولی محیط دانشگاه فرق می کنه... یک تجربه جدیده!
_نزدیک سه سال و نیم رفتی... فقط یک ترم مونده بود درست تموم بشه که انصراف دادی... ولی ندیدم عوض بشی تو این محیطی که به قول خودت فرق داره!
نفس پر صداش این بار آروم تر بودکه گفتم: راضی نیستی انصراف میدم.
تند گفت: من کی همچین حرفی زدم...اتفاقا خیلی هم خوبه! شنیدم قبول شدی خوشحال شدم.
پوزخند زدم بی اختیار
_جدااااا!
✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_میم_علیزاده_بیرجندی
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1