eitaa logo
مَه گُل
660 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بیا یک دلِ سیر زندگی کنیم..» بیا سخت نگیریم به دنیا، به خودمان، به آدم‌ها... بیا هر صبح که بیدار شدیم؛ بدون پیش‌بینیِ اتفاقات روزمره، حالمان خوب باشد و از تجربه‌های تازه نترسیم. ما آمده‌ایم بچشیم، مزه مزه کنیم و فرق میان خوب و بد را بفهمیم. چطور آسایش زیر دندانمان مزه کند وقتی سختی ندیده‌ایم.. و چطور شادمانی و فراغت به وجودمان بچسبد وقتی طعم تلخی و غصه را نچشیده‌ایم؟ ما آمده‌ایم که تجربه کنیم و یاد بگیریم در هرحال و شرایطی، فرکانس وجودی‌مان، مثبت بماند. در این عرصه‌ی غیرقابل پیش‌بینی، مهم‌ترین مسئله این است که یک دلِ سیر زندگی کنیم،خوشی‌ها را در آغوش بکشیم، ناخوشی‌ها را کنار بزنیم.. و قدردانِ چیزها و آدم‌های خوبی باشیم که داریم! ‌ ‌https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷 ❌️❌️ بانوان گرامی بخوانید، که برای حفظ ناموس وطن، فرزندانمان چه‌ها کشیدند! !! 🌷همین‌طور داشتم دور شدن آمبولانس را می‌دیدم که ناگهان هلی‌کوپتری پیدا شد و سرش را به طرف آمبولانس کج کرد، موشکی شلیک کرد. قلبم ریخت و پاهایم سست شد. موشک درست به آمبولانس خورد و آن را به هوا فرستاد، مبهوت و گیج مانده بودم. بچه‌ها آب برداشتند و سریع به طرف آمبولانس شعله‌ور دویدند؛ وقتی آن‌جا رسیدیم، بوی گوشت کباب شده می‌آمد! 🌷عسکری که به ماشین آویزان شده بود، به یک طرف پرتاب شده و یک پایش به پوست آویزان بود. هنوز نفس می‌کشید. بقیه تکه پاره شده بودند، در آمبولانس باز نمی‌شد. مجبور شدیم یکی از بچه‌هایی که زنده مانده بود از پنجره بیرون بیاوریم. صدایش در نمی‌آمد، فقط ذکر می‌گفت، وقتی او را داخل آمبولانس می‌گذاشتیم یک پا نداشت. حالا هر دو پای او از ناحیه ران قطع شده بود. عجب دلی داشت! 🌷احتمال داشت هلی‌کوپتر دوباره برگردد. به پست امداد برگشتیم، دو پایش را با باند بستم و به عقب فرستادم. قبل از اینکه زخمی را به عقب بفرستیم، ناگهان دیدم تعدادی از بچه‌های لشکر ۲۵ کربلا عقب‌نشینی کرده و وارد سنگر پست امداد شدند، چهره‌هایشان ترسیده بود. می‌خواستند به عقب برگردند، اما آن‌ها با دیدن این زخمی و این‌که دو پا ندارد و با اراده ذکر می‌گوید حالشان منقلب شد و با چهره‌هایی بر افروخته به خط برگشتند. 📚 کتاب "شانه‌های زخمی خاکریز" https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فصل ششم: حاج آقا روح الله قسمت سوم بعد از چند هفته اصرار، رجب هم راضی شد همراه ما در تظاهرات شرکت کند. خیلی خوش‌حال بودم و زیرلب خدا را شکر می‌کردم که بالاخره ما هم مثل خیلی‌ها خانوادگی در این اجتماع عظیم مردمی شرکت کردیم. بعد از تظاهرات، رجب نشست روی پله و زارزار گریه کرد. برای اولین بار کلی قربان‌صدقه‌اش رفتم تا دهان باز کرد و دردش را گفت: «زهرا! حالم خیلی خرابه. من دو بار گفتم مرگ بر شاه! چرا گفتم؟! چرا بر علیه شاه مملکت شعار دادم! خدایا توبه! منو ببخش.» کم مانده بود شاخ روی سرم سبز شود. با عصبانیت جوابش را دادم: «چی میگی مرد؟! پاشو خودت رو جمع کن! خجالت نمی‌کشی نشستی گریه می‌کنی؟! خدا برای چی ببخشه؟ مرد حسابی! این شاه از خدا بی‌خبر کم جنایت نکرده. کم خون جوون‌های این مملکت رو زمین نریخته. این حرفا چیه می‌زنی؟!» رجب گفت: «کو؟! تو دیدی جنایت‌هاش رو؟ من که ندیدم! اینا همه شایعه‌ی دشمنه! اصلا شاید شاه راضی به کشتن مردم نباشه.» گفتم زهرا بحث با این مرد بی‌فایده است! وقتی چیزی را که خودش به چشم دیده و با گوش شنیده انکار می‌کند، توقع زیادی نباید داشته باشی. انقلاب به روزهای اوج خود نزدیک می‌شد. لحظاتی را به چشم می‌دیدم که تا به حال تجربه نکرده بودم. در میدان مجسمه نیروهای نظامی مردم را به رگبار بستند. آسفالت خیابان به رنگ خون درآمده بود. تا چشم کار می‌کرد، کفش و چادر بود که زمین افتاده بود. جوانی لباس خونی برادرش را بالای دست گرفت و فریاد زد: «این سند جنایت پهلویست!» از بالای ساختمان نزدیکِ ژاندارمری گلوله‌ای به طرف جوان شلیک شد و کاسه سرش را متلاشی کرد. جمعیت به اطراف پخش شد. جوانک بی‌نوا زیر دست‌وپا مانده بود و جان می‌داد. خواستم کمکش کنم، اما فشار جمعیت از صحنه شهادت جوان دورم کرد. همراه تعدادی از خانم‌ها به داخل ساختمان متروکه‌ای پناه بردیم. یکی از خانم‌ها آنجا را به‌خوبی می‌شناخت. چند بار گذرش به آن ساختمان افتاده بود. کمی داخل ساختمان گشت زدیم تا اوضاع خیابان آرام شود. در و دیوار پر از رد خون بود و بوی تعفن جنازه می‌داد. تعدادی کیسه مشکوک کنار دیوار روی هم چیده شده بود. همه را باز کردیم و محتویاتش را وسط سالن ریختیم. یکی از خانم‌ها فریاد زد یا زهرا. داخل کیسه‌ها کلی ناخنِ کشیده شده بود! چشمانم را بستم و نفسم را در سینه حبس کردم. معلوم نبود چه بلایی سر صاحبان آن‌همه ناخن آمده؛ زنده بودند یا شهید؛ فقط خدا می‌دانست! روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان 📙 🌷https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍷شربت عسل و گلاب و زعفران یک معجون انرژی بخش و درمان کننده 🍃خواص گلاب گلاب مقوی قلب و مقوی معده و مقوی کبد و مقوی قوای طبیعی نفسانی حیوانی وهم و غم را ازبین میبرد و هضم رابهبود میبخشد وکلیه را تقویت میکند جلوبخارات را میگیرد ممکن است علت سردرد سعود ابخره باشد و..صدتاخواص دیگه برای گلاب شمرده شده 🍃خواص زعفران: زعفران در تنگی نفس تاثیر دارد واشتها راهم کم میکند و روی درد مفاصل و بدن درد و بی حسی و فلج و..کاربرد دارد بیماری داشتم که هفته ای سه بار تو بخش ریه و اورژانس بستری میشد.باهمین زعفران خوب شد و بیست کیلو هم لاغر شو و آسم ش هم خوب شد 🍃اثرات شربت عسل و گلاب و زعفران پزشکی به من گفت خانم را پیش بیست متخصص و فوق تخصص قلب بردم خوب نشده است سمت راست بدنش از بالا تا پایین فلج مریض را دیدم: بهترین چیزبرای این مریض چیزی بود که هم و غم را از قلب و معده و کبد برطرف کند یک قاشق چایی خوری زعفران دریک لیوان گلاب حل کنید و باعسل مخلوط کنید. و هرپنج دقیقه یک قاشق مزمزه کنید بعد نیم ساعت هر یک ربع دو قاشق مزه مزه کند بدهد پایین(دز بالا میرود فاصله هم بالا میرود بعدش هر نیم ساعت بعدهر سه ساعت یک فنجان نیمه پر بخورد.. الان یک هفته گذشته مریض یک دکتر هم نرفت..استرس و اضطراب و ضعف و بیحالیش ازبین رفت و فردا صبحش مریض پاشدباغچه میکاشت.. هرفردمیتواند حداکثر قاشق چای خوری زعفران در روز به صورت منقسم(تقسیم شده)بخورد ولی اگر یکباره بخواهد بخورد یک چهارم این مقدار راهم  نمیتواند بخورد. اگردز مصرف تا پنج قاشق برسد فرد از خنده میمیرد..اینقدر میخنده که میمیره..   دکتر https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️ خشکی_چشم  علت_خشکی_چشم 🔸خشکی چشم ناشی ازخشکی مغز و غلبه صفرا می باشد. ✍ امروزه افراد زیادی هستند که از خشکی چشم رنج می برند، علت آن می تواند سوء مزاج خشک سر بوده یا بصورت عضوی، بدلیل کار طولانی چشمی باشد .👇👇👇 💥برخی بعد از عمل چشم دچار خشکی چشم می شوند. 💥 استفاده زیاد از  تلفن همراه 💥 استفاده زیاد از نمایشگر رایانه 💥 دیر خوابیدن در شب یا کم خوابی 📌 علائم_خشکی_چشم : 🔺احساس وجود شن وخارش در چشم 🔺خوب نمی‌توانند پلک بزنند 🔺سوزش چشم 🔮 درمان_خشکی_چشم: 💥بهترین درمان برای خشکی چشم استفاده از روغن بنفشه داخل چشم می‌باشد روزی ۳ مرتبه هر بار ۲ قطره (سوزش می‌دهد ) ⬅️استفاده از سرمه مغز فندق و بادام ⬅️ اسپری گلاب در چشم ⬅️چکاندن ۲_۱ قطره از لعاب اسفرزه در چشم ⬅️ دور شدن از امواج مضر و صفحات مجازی ⬅️پرهیز از مصرف خشک‌کننده‌های قوی مثل فلفل، زنجبیل و ... ⬅️عدم استفاده از لوازم آرایشی شیمیایی 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا