فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸
مهربــانــام❣
من امروز با خود فقط
امید آورده ام 😇
امید به لطف و رحمت خدا 😊
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f
#خاطرات_تعطیلات_کرونا
قسمت پنجم
🌤روزهای مسابقه می گذشت والبته با تفاوت هایی که نشان از تفاوت های فردی ونیز تفاوت سن بود.
🔅روزهای جالب وبه یادماندنی بود برای همه
✨روزمسابقه فاطمه :
فاطمه ظهر از خستگی لپاش قرمز شده بود، میگفت از بس راه رفتم کف پاهام درد میکته،😬
برعکس مهدی که با خستگی مدام میگفت خودم میتونم اما فاطمه 60 بار موقع شستن ظرف ها درخواست کمک کرد،
اجازه ندادن وگفتن مسابقه است
حالا زوده براظرفای شب بهش کمک میکنیم
دیگه داشت اشکش درمی اومد😭
🌹فاطمه شاهکار کرده بود هم سوپ وهم فسنجان برا ناهار درست کرده بود... با کمک راهنمایی های تلفنی مامان جون
و برا شام تخم مرغ جوشانده وسیب زمینی آماده کرد...
کلی بازی بامزه آماده کرده بود که بعداز ظهر همگی دورهم بازی کردیم
برا شگفتانه هم یه کلیپ از عکسای خانوادگی درست کرده بود که کلی برا همه تجدید خاطره بود
وبالاخره با زیارت عاشورای دست جمعی وباز هم مداحی دلنشین مهدی
روز مسابقه فاطمه به پایان رسید
روزمسابقه فاطمه دواتفاق بامزه رو شاهد بودم
🔸اول اینکه دیدم موقع خرد کردن پیاز برای غذا از عینک شنا استفاده میکرد تا چشماش نسوزه😎
🔸دوم اینکه دیدم گوشی تلفن رو روقابلمه خورشت نگه داشته ازش سوال کردم چکار داری میکنی گفت ترسیدم غذام کم بیاد زنگ زدم مامان جون بهش دعا بخونه تا برکت بگیره غذا👌
بچه ها حسابی از مامان جون کمک گرفته بودند، برای همین غذاشون عالی شده بود🍡
🔸سومین نکته جالب این بود که ظرف ها رو فاطمه میشست ومهدی خشک میکرد
خیلی خسته شدی یه کم کمکت کنم...
زباله هارو هم من برات میبرم،..
🔸نکته دیگه اینکه وقتی از آسیاب برقی برا خردکردن گردو استفاده کرد، اونو تمیز کرد، با دستمال وسیمش رو دورش پیچید و گذاشت سرجاش، از این دقت خیلی خوشم اومد👏
🔸یه نکته جالب دیگه این که برنج های ته بشقاب و سفره رو نگه داشت برا پرنده ها....
ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C3897b3558f