eitaa logo
مَه گُل
668 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
‏می‌دونستین عشق سرشار از کلسیمه؟ چون کشکه، کشک!😂😂😂😂 ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃نماز سر چشمه نیکی ها و جاری شدن زیبایی ها در جویبار عشق است 🌹🍃نماز قدم زدن در کوچه های نورانی ایمان است. 🌹🍃دوستان گرامی، کم کم آماده بشیم برای نماز اول وقت ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ راحله سرش را بلند کرد و خیره شد به سمیه! -حرف بی خودی نیست سمیه خانم!واقعیت اینه که از اول تاریخ تا حالا زن ها در جامعه حضور نداشتن.انگار هیچ وقت وجود نداشتن.مردها، دانشمندها،تاریخ نویس ها همیشه حضور زن هارو نادیده گرفتن.تمام طول تاریخ رو که بگردی غیر از یه خورده شر و ور که به هم بافتن تا تمام جنایات و فتنه های تاریخ رو به زن ها نسبت بدن،هیچی پیدا نمی کنی.از آتیش زدن تخت جمشید رو به زن ها نسبت دادن تا جنگ هایی که همین الان هم داره به وجود میاد.تازه بعد از مدت ها زن ها دارن به خودشون میان.دارن اعلام وجود می کنن.می گن که ما هم هستیم.ولی اینها فقط چند نفرن.چند نفرن که دارن مثل مادر مریمتونستن بدون اینکهبه کسی وابسته باشن،با تلاش و کوشش خودشون در صحنه ی اجتماع باقی بمونن و جایی برای خودشون باز کنن.به نمایندگی از بقیه ی زن ها حرف بزنن و اعلام وجود کنن. نفسی تازه کرد و ادامه داد:ولی این کافی نیست.ما باید رو به سمتی بریم که همه ی زن ها در جامعه حاضر باشن؛باید سهم همه ی زن ها داده بشه. سمیه با حیرت اعتراض کرد:اینقدر شلوغش نکن راحله!تو چرا عادت داری اینقدر همه ی قضایارو بزرگ کنی؟کی میگه امروز زن ها در جامعه حضور ندارن؟!پس من و تو و این برو بچه ها کجاییم؟توی خلا؟مادرهامون کجان؟ای همه زن که توی خیابون،حرم،بازار و اداره ها هستن،پس اینا کی ان؟اینا زن نیستن؟ راحله چشم ها و ابرو هایش را درهم کشید و دستش را باعصبانیت تکان داد:تو به این میگی حضور؟!این حضور رو که گله های گوسفند هم دارن.از شهر برو بیرون تا ببینی چقدر گوسفند تویکوه و صحرا ها هستن،ولی این که حضور نیست. -پس چیه؟ -این یه حضور منفعل و بی خاصیته!یه حضور خنثی ،که بود و نبودش فرقی نداره!من وقتی از حضور زن ها حرف میزنم،از حضوری میگم که بر مسائل اجتماع موثر باشه!بتونه توی سیاست گذاری های اجتماع دخالت داشته باشه. -خب خانم وکیل مدافع!بفرمایین زن ها چطوری می تونن چنین حضوری رو در جامعه پیدا کنن؟ ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ راحله انگشت سبابه اش را بالا آورد و تکان داد. -آهان!این شد یه سوال حسابی!جوابش هم معلومه،زن ها وقتی به چنین موقعیتی دست پیدا می کنن که فرصت ها شغلی برابر با مردها داشته باشن. -اونوقت چطور میشه؟ -اونوقت دستمزد زن ها و مرد ها یکسان پرداخت میشه.زن ها هم فرصت و موقعیت پیشرفت پیدا میکنه.یعنی هیچ زنی به خواطر زن بودنش از پیشرفت و راه پیدا کردن به مناصب بالاتر باز نمی مونه.اونوقت زن ها میتونن در سیاست گذاری های مهم جامعه گرفته تا مشاغل اجرایی و حتی موقعیت های سیاسی سهم داشته باشن. -اما تمام این چیز هایی که تو گفتی به درد زن ها نمی خوره. -پس چی به دردشون می خوره؟ سمیه کمی مکث کرد و گفت:ببین من نمی خوام بگم ای چیزایی که تو گفتی بده یا ظرر داره.منظورم اینه که زن ها بدون رسیدن به این جاهایی هم که تو میگی در جامعه نقش دارن،حضور دارن.تاثیرشون هم روی این مسائل کمتر از مردها نیست. -چه طوری؟ از طریق خوانواده شون! راحله خندید. -مسخرست! ولی سمیه اعتراض کرد:نه!مسخره نیست.زن ها می تونن با تاثیری که روی شوهر و بچه هاشون دارن،حرف ها و نظریاتشون رو در جامعه اعمال کنن.می تونن به شوهرو فرزنداشون انگیزه بدن تا در جامعه حضور پیدا کنن.اون هارو طوری راهنمایی کنن که در جامعه درست عمل کنن.مثل فرمانده ی پادگان! -چه مثال بی ربطی! -ربطش اینه که فرمانده ی پادگان وظیفه داره سربازهاشو برای جنگ آموزش بده و اونارو به جبهه ی جنگ بفرسته.حالا اگه یه روز این فرمانده احساساتی شد و پادگان رو رها کرد و رفت جبهه،عملاً سرباز ها بی فرمانده می مونن.یعنی یه نفر به جمع رزمنده ها اضافه شده در حالی که تعداد زیادی از سرباز ها از کار باز موندن.پس یه زن هم اگه واقعاً دلش برای اجتماعش میسوزه باید سعی کنه،این کار رو از طریق خوانوادش انجام بده. «ولی این کافی نیست!» ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
127-امان نامه صحرای محشر-ح میرباقری.mp3
502.1K
امان نامه صحرای محشر🍀🍀 🎤حاج آقای میرباقری ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️♥️♥️✨♥️♥️✨💜 ♥️ثروت من کسانی هستند 💖که با یادشان لبخندی از محبت 💙بر لبانم می نشیند 🧡کسانی که هیچ دیواری ❤️مانع گرمای وجودشان نمی شود... 😍😍😍 ❤️تقدیم شما دوستان وهمراهان عزیز که همتون عشقید❤️ و با گرمی حضورتون به ما انگیزه و انرژی میدین💜 ❤️ممنون وسپاس از حضور سبزتون❤️ 💫✨شب به خیر همراهان مه گل✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃الهی به امید تو، که نام تو بهترین سرآغازها هست خانه دل تمامش مال خداست🌹🍃 این خانه دست تو امانت است🌹🍃 در خانه خدا نقش گناه کشیدن📛 و میخ گناه کوبیدن ممنوع⛔️ خانه دلت همیشه آباد🌹🍃 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❣️ باشید تا سالم بمانید درافراد شاد غلظت پلاسمای خون پایین تر از حدی است که بیشتر بیماری ها را مجاب به فعالیت کند، به همین دلیل شادی اولین دلیل برای بیمار نشدن است🍃🍃🍃🍃 ‌‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترک‌شان می‌کردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس می‌کرد که "تو هدیه ، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم. حالا در این دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم می‌زد و سعد بی‌خبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونه‌ام می‌کنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس می‌کشید و باز هم مراقبم بود. 💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«می‌خوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمی‌خوام با هیچکس حرف بزنی، نمی‌خوام کسی بدونه هستی که دوباره دردسر بشه!» از کنار صورتش نگاهم به تابلوی ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری می‌رود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمی‌دانستم کجاست، ترسیدم. 💠 چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشاره‌اش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمی‌خوام حرف بزنی که بفهمن هستی!» و شاید رمز اشک‌هایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و بودنت کار رو خراب میکنه!» حس می‌کردم از حرارت بدنش تنم می‌سوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم می‌خواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!» 💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ تندی پخش می‌شد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگی‌اش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم می‌مونی یا می‌کُشمت! تو یا برای منی یا نمی‌ذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد. تاکسی دقایقی می‌شد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت پرید و بی‌اختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم! 💠 اگر حرف‌های مادرم حقیقت داشت، اگر این‌ها خرافه نبود و این رهایم می‌کرد، دوباره به تمام مؤمن می‌شدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محله‌ای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد. خیابان‌ها و کوچه‌های این شهر همه سبز و اصلاً شبیه نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل پشت سعد کشیده می‌شدم تا مقابل در ویلا رسیدیم. 💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف می‌رفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمی‌کرد که لحظه‌ای دستم را رها کند و می‌خواست همیشه در مشتش باشم. درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین‌زبانی کرد :«به بهشت خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان می‌ریخت :«اینجا ییلاق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه !» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمی‌دیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمی‌ذارم آب تو دلت تکون بخوره!» 💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست می‌کشید و دلداری‌ام می‌داد تا به برگردیم و چه راحت می‌گفت و آدم می‌کشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگی‌ام می‌خندید. دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمی‌فهمید چه زجری می‌کشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجی‌های ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم می‌زد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی می‌کرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!» 💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا می‌دیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین می‌خواست سهم مبارزه‌اش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی می‌رسیم!»... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه شک دارید که چاق هستید یا نه از یه بچه بخواید که شکل شما رو‌ بکشه، اگه شروع به کشیدن دایره کرد بدونید که خطر‌ نزدیکه.. 🤣🤣 ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
📝اظهار دوستی به جنس مخالف جایز نیست.(۱) حتی نباید کلمات خاصی که برای محارم به کار می رود، در رابطه با آنان مطرح نمود. ۱. اجوبه الاستفتائات؛ سوال۶۴۰، ۶۵۱ و ۷۷۶؛ جامع‌الاحکام؛ جلد۲، سوال ۱۶۶۱. ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 آنطور که هستی‌ باش.... صداقت مؤثرترين تيری است که به قلب هدف می‌‌نشيند هدفت را با نقشه‌های جوراجور آلوده مکن‌ خودت باش.... افتاده باش... نه‌ ذليل... شوخ باش... نه‌ مسخره... آزاده باش ... نه‌ ياغي... مطمئن باش... نه‌ ساده... از خود... راضی باش... نه‌ از خود راضی... صبور باش... نه‌ در کمين ... آنوقت خواهی ديد که کليد را در دست خود، خواهی داشت!! 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اضافه کردن کمی نمک به شامپو 👌 از چرب شدن موهای شما جلوگیری خواهد کرد، شما را از دست شوره سر و مشکلات پوست سر خلاص خواهد کرد و برای رشد مو بسیار مفید است ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مَه گُل
🔭 | قهرمان قصه خودت باش! ✍️ یادداشتی از محمدمهدی حاجی‌پروانه، روزنامه‌نگار 😳 «من می‌خواهم در آینده، دکه‌دار شوم.» خواندن همین یک جمله کافی بود تا کلاس، برود روی هوا. موضوع انشای آن‌روز، همان موضوع کلیشه‌ای «در آینده می‌خواهید چه‌کاره شوید؟» بود و من، بین آن همه دکتر و مهندس و جراح و معمار و معلم آینده، شغل دکه‌داری را برای خودم انتخاب کرده بودم. لبخند و حرف‌های معلم انشایمان امّا، فضای کلاس را به‌سمت دیگری برد. ✨ آقا معلم، از یکی از داستان‌های خودش گفت که شخصیت اصلی و قهرمان داستانش، دوست داشته «مرده شور» شود؛ چون معتقد بوده مرده‌شورها خیلی زحمت می‌کشند و کاری بلدند که هرکسی از پس آن بر نمی‌آید. بعد، تعریف کرد که قرار نیست همه، بروند سراغ یک شغل. گفت که حواستان باشد که جامعه به نقش‌های مختلفی نیاز دارد و هرکدام از شما بچه‌ها، یک کوه استعداد و خلاقیت توی حرفه خاصی هستید. 📰 بعد هم وقتی فهمید که به‌خاطر علاقه‌ام به روزنامه خواندن و مطالعه، دوست دارم دکه‌دار مطبوعاتی شوم که هرروز آن‌همه روزنامه و مجله دور و برم باشد برای خواندن، دوباره لبخندی زد و گفت: «مطمئنم اگر تلاش کنی، یک روز به هدف بزرگت می‌رسی.» 🔺 آقا معلم سال اول راهنمایی ما (ششم فعلی) کسی بود که خودش، روزی آرزو داشت نویسنده بزرگی شود و ما چه خوشبخت بودیم که یک‌سال و هرچند خیلی کوتاه، «هوشنگ مرادی کرمانی» معلم انشایمان بود. ⚡ همان جرقه کوچک زنگ انشا، هلم داد به‌سمت آرزوی بزرگم. حالا من، نقش اوّل داستانی بودم که دوست داشت در دنیای کلمه‌ها و خبرها بچرخد و بخواند و بنویسد و لذت ببرد. همه تلاش و تمرکزم را جمع کرده بودم که به آن دکه دوست‌داشتنی برسم. یک دکه نقلی جمع‌وجور پر از روزنامه و مجله جورواجور که هر زمان اراده کنم، بتوانم یکی‌شان را بردارم و با ولع و اشتیاق بخوانم و کیف کنم. روزگار چرخید و چرخید تا بالاخره در ۱۷ سالگی... 📝 برای خواندن متن کامل به سایت یا نرم افزار موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇 🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=21360 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ ☀️ جمله ی آرام فاطمه،یکهو سمیه را ساکت کرد.سمیه با تعجب به سمت فاطمه برگشت.چشم هایش از فرط تعجب داشت از حدقه بیرون می زد. -منظورت چیه؟ -منظورم اینه که مدل حضوری که تو می گی،یعنی حضور غیر مستقیم خانم ها در جامعه کافی نیست.نمی گم که کمه،یا بی فایدس یا هر چیز دیگه. برعکس،می گم که این حضور می تونه خیلی موثر و کارآمد باشه،ولی کافی نیست. -چرا؟ جوابش را راحله داد:برای اینکه این طوری ما عملاًجامعه رو از نیمی ازنیروی کار مفیدش محروم کردیم. عاطفه با پوزخندی جواب داد:در عوض این،نصفی از اون مرد هایی که بی کارن،می رن سر کار. -این که خیلی مسخرست!مشکل بیکاری رو که اینطوری حل نمی کنن!ثانیاً،جامعه یه طرف قضیه است.طرف دیگه خود خانم هان؛زن هایی که می خوان رشد اجتمایی داشته باشن.با محدود کردن اون ها توی خونه،ما عملاً اونارو از رشت اجتماعی،یا در حقیقت از یک فضیلت محروم کنیم. -اگه اسلام مخالف این به قول شما رشد اجتمایی باشه،چی؟ فاطمه جواب داد:اما اسلام مخالف رشد اجتمایی زن ها و یا حضورشون در اجتماع نیست. -دلیلی هم داری؟ -بله!این همه آیه که در قرآن هست،روایاتی که به دست ما رسیده واحکامی که صادر شده. -مثل این آیه که میگه:«و المومنون و المومنات بعضُهُم اولیاءُ بعض یَأمرون بالمعروف و یَنهون عن المنکر و یُقیمون الصلوة...»یعنی اینکه مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی بر برخی ولایت دارن،یکدیگر را به معروف عمر می کنن و از منکر باز می دارن،نماز به پا می دارن و زکات می دن. مگه غیر از اینه که صحنه ی به حقیقت پیوستن این در اجتماعه.چون در حوضه ی اجتماعه که بعضی از مردها و زن ها،بر بعضی دیگر ولایت پیدا می کنن وامر به معروف و نهی از منکر می کنن.در ظاهر آیه هیچ قید و یا نشانه ای وجود نداره که اون رو فقط به خوانواده محدود کنه.اصلاً استاد ما تأکید می کردنکه از نظر اسلام،میدان فعالیت و تلاش عملی و اقتصادی و سیاسی برای زن کاملاً بازه و حتی اگه کسی به استنادبینش اسلامی بخواد زن رو از کار علمی و تلاش اقتصادی و سیاسی و اجتمایی محروم کنه،برخلاف حکم خدا حرف زده.حتی ایشون بعضی وقتا گلایه می کردن که ما امروز باید مطرح کنیمچرا زن ها مسئولیت ها و مدیرت ها ی کلیدی ندارن؟ ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
☀️ ☀️ راحله با ناراحتی گلایه کرد:واقعاً مسخره و خجالت آوره که دین ما هزارو چهارصد سال پیش این قدر به زن ها آزادی داده و به قول فاطمه حتی زن رو به صحنه ی سیاست کشونده و آزادی سیاسی هم بهش داده،اون وقت دیگران بهش عمل می کنن،ولی خود ما بهش عمل نمی کنیم. سمیه پرسید:مثلاً چیکار کردن که این قدر پیش چشم تو جلوه کرده؟ -در اکثر این کشور ها،زن ها حتی به نخست وزیری و یا ریاست جمهوری هم می رسن مثل گاندی و بی نظیر بوتو و باندرانیکه،که در هند و پاکستان و بنگلادش به مقام های بلند سیاسی دست پیدا کردن. فاطمه گفت:البته حرف راحله درسته!ولی این رو هم فراموش نکنیم که در همون کشور ها هم از همین چند تا زن و چند تا وزیر و نماینده ی مجلس که بگذریم،عموم زن ها مشارکت زیاد فعالی هم در عمور سیاسی ندارن.ثانیاً اگه دقت کنیم،همین زن ها هم به خاطر خویشاوندی و نسبتشون با یه مرد مشهور سیاسی دیگه است که به نین جاهایی رسیدن.گاندی دختر جواهر لعل نهرو بی نظیر بوتو،دختر بوتو بود؛یعنی باز هم در هاله ای از مرد سالاری قرار داشتن.اگه چه کسی مثل ایندیرا گاندی،بعد ها که نخست وزیر شد،لیاقت و شایستگی زیادی از خودش نشان داد و صابت کرد که شایستگی چنین منصبی رو داشته،به طوری که هنوز هم به عنوان بهترین نخست وزیر هند شناخته می شه.فراموش هم نکنیم که مسئولیت های کلیدی لزوماً نخست وزیری و رئیس جوهوری نیستن. راحله با حرکت سر و دستش نشان داد که حرف فاطمه را قبول کرده است. -باشه!باشه!حرف های تو هم قبول،فاطمه!ولی من بازم معتقدم که ما خلاف دستور اسلام عمل می کنیم.چون که ای نوع نظرات ما عملاً زن ها رو به خانه نشینی،انزوا و در نتیجه خمودی می کشونه. ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
❤️با توکل به اسم اعظمت 🙏 می‌گشایيم دفتر امـــروزمان را باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت بخش دفترمان باشد 🙏 سلام روزتون پر از نشاط و آرامش🌹🍃 ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
🗓 📅امروز سه‌شنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۰ ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان های ناپخته همیشه میخواهند که در مشاجرات پیروز باشند! حتی اگر به قیمت از دست دادن "رابطه" باشد.. . اما انسان های عاقل درک میکنند که گاهی در مشاجره ای ببازند، تا در رابطه ایی که برایشان با ارزش تر است، "پیروز" شوند. ‌‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1