eitaa logo
مَه گُل
656 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"ﺧﯿﻠﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻋﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، تقدیم به شما"عزیزان 🙏ﺧﺪﺍﻳﺎ ! 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺛﺮﻭﺗﻢ ﺩﺍﺩﻱ،ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺍﻡﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺍﻡ ﺩﺍﺩﻱ، ﻋﻘﻠﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ . 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﮐﻪ ﻣﻘﺎﻣﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﺗﻮﺍﺿﻌﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ . 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﺿﻌﻢ ﺩﺍﺩﻱ ﻋﺰﺗﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ . 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺗﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﻋﻔﻮﻡ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ . 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﻴﻢ ﺩﺍﺩﻱ، ﺍﻳﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮ . 🌷ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻛﺮﺩﻡ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢﻧﻜﻦ..... شب به خیر💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ 💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل می‌شنیدم در چشمان او می‌دیدم. هنوز نمی‌دانستم چه عکسی در موبایل آن بوده و آن‌ها به‌خوبی می‌دانستند که ابوالفضل التماسم می‌کرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری ، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت .» 💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را می‌گرفت که ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم می‌چرخید. مادرش همین گوشه ، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمی‌برد. رگبار گلوله همچنان شنیده می‌شد و فقط دعا می‌کردیم این صدا از این نزدیک‌تر نشود که اگر می‌شد صحن این قتلگاه خانواده‌هایی می‌شد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده (علیهاالسلام) شده بودند. 💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمه‌های شب، زمزمه کم آبی در بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد می‌کرد و دلم می‌خواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود. چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی می‌خواند که خواب سبکی چشمان خسته‌ام را در آغوش کشید تا لحظه‌ای که از آوای حرم پلکم گشوده شد. 💠 هنوز می‌ترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم می‌خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. خواست به سمتم بچرخد و نمی‌خواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بی‌خبر از بیداری‌ام با پلک‌هایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمی‌تونم تحمل کنم...» 💠 پشت همین پلک‌های بسته، زیر سرانگشت تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و می‌ترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!» نمی‌توانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش می‌زد و او دوباره با صدایم زد :«خواهرم، نمازه!» 💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند. از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را می‌دیدم و این خلوت حالش را به‌هم ریخته بود که از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد. 💠 تا وضوخانه دنبال‌مان آمد، با چشمانش دورم می‌گشت مبدا غریبه‌ای تعقیبم کند و تحمل این چشم‌ها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف می‌کشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند. آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلوله‌ای که تن و بدن مردم را می‌لرزاند. 💠 مصطفی لحظه‌ای نمی‌نشست، هر لحظه تا درِ می‌رفت و دوباره برمی‌گشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمی‌ترسی که؟» و مگر می‌شد نترسم که در همهمه مردم می‌شنیدم هر کسی را به اتهام یا حمایت از دولت سر می‌برند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانواده‌ها تمام شد. 💠 دست خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بی‌معطلی از داریا خارج شویم که می‌دانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد. حرم (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان می‌داد و من اشک‌هایم را از چشمانش مخفی می‌کردم تا کمتر زجرش دهم. 💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه می‌دیدیم کوچه‌های داریا مردم شده است. آن‌هایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکر‌های پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود. مصطفی خیابان‌ها را به سرعت طی می‌کرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا می‌زد. دسته‌های ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلم‌برداری می‌کردند... ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفتم خواستگاری دختره پرسید رنگ مورد علاقت چیه؟ گفتم این سوالهای بچگونه چیه میپرسی گفت پتاسیم کلرات با گاز با چگالی 1، 42 ترکیب شه خلوصش چنده؟ گفتم رنگ مورد علاقم آبیه😐😂 ‌ ‌⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 همراهان عزیز مه‌گل: این سوالات از مبحث «رهایی از رابطه حرام» طراحی شده است در پُست زیر می توانید به تمام قسمت‌های آن دسترسی داشته باشید👌 🔴لطفا پاسخ های صحیح خود را به صورت یک عدد ۱۰ رقمی از چپ به راست برای ما بفرستید📣 1️⃣اولین اثر ارتباط با نامحرم چیست؟ ۱)رفتن آبرو پیش اطرافیان ۲)دشمنی تمام موجودات عالم با او ۳)ریختن آبرو پیش خداوند متعال 2️⃣یکی از مشکلات بزرگ دوران دبیرستان چیست؟ ۱)مفید نبودن کتاب‌های در دسترس نوجوانان ۲)وقت خالی زیاد داشتن ۳)مطالعه عمیق نداشتن 3️⃣معنای ساده عشق چیست؟ ۱)هر چی تو بگی!من می‌خوام مال تو باشم و در خدمت تو باشم. ۲) هر چی تو بگی البته تا زمانی که در خدمت من هستی ۳)اگر قرار باشه مال من نباشی می‌خوام اصلا نباشی 4️⃣چرا خداوند برای انسان زمینه ارتباط بانامحرم را فراهم میکنه؟ ۱)رشد کردن و بالا رفتن ۲)فراهم شدن زمینه برای رسیدن به لذت ‌های عمیق ۳)هر دو مورد 5️⃣نیاز کاذب ارتباط با نامحرم از کجا ناشی می‌شود؟ ۱)از طرق رسانه‌ها با دیدن فیلم‌های عاشقانه کره‌ای‌ و هندی و آمریکایی و البته ایرانی ۲) شنیدن آهنگ‌های عاشقانه و احساسی و دیدن کلیپ‌های احساسی و عاشقانه ۳)هر دو مورد 6️⃣چه مدل از عشق می‌تونه انسان را سیراب کنه؟ ۱)عشق به یک انسان دیگر ۲)زندگی عاشقانه داشتن ۳)پرشدن از عشق با عشق به خدا و اولیاءالهی 7️⃣توبه واقعی چه زمانی اتفاق می‌افته؟ ۱)انسان بدونه همه موجودات عالم را دشمن خودش کرده ۲)با گناه کردن عقل و عمر و آبروی خودش را از دست داده و به خودش ظلم کرده ۳)هر دو مورد 8️⃣چرا بعد از توبه دوباره زمینه همان گناه برای انسان فراهم میشه؟ ۱)جلوگیری از تکبر و عجب بیجا ۲)توبه واقعی بشه ۳)هر دو مورد 9️⃣چرا قرآن روز قیامت را ۵۰ هزار سال میداند؟ ۱)به معنای طولانی بودن روز قیامت ۲)۵۰ هزار سال طول می‌کشد تا تک تک عواقب و ابعاد گناهان انسان موشکافی شود ۳)هیچ کدام 🔟چرا نباید همه زمینه‌های گناه را در اطرف خودمان از بین ببریم؟ ۱)امکانش نیست ۲)موجب رشد انسان نمی‌شود ۳)هر دو مورد ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙امـشب ✨قبل از خـواب 🌙زمـزمـه کـنیـم ✨اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ 🌙امُـورِنـا خَـیْراً ✨خـداونـدا 🙏 🌙آخـر و عاقبت کـارهای ✨مـا را ختم بـه خـیرکـن 🌙شبتون بـخیر ✨فـرداتـون پـر از اتفاقات عالی ‌‌‎‌‌💞شب به خیر 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا