دعا میکنم
برای دلهایمان
برای چشمهایمان
برای گریه وخنده هایمان
مهربان خدای من
میدانم که تاآسمان راهی نیست
ولی تا آسمانی شدن راه بسیار است
"خودت دست دلمان را بگیر"
شبتون پر از مهر خدا🌹
❤️قسمت پنجاه و شش❤️
.
دوباره ایوب بستری شد برای پیدا کردن قرص و دوایش باید بچه ها را #تنها می گذاشتم.
سفارش هدی و محمد حسن را به #حسین کردم و غذای روی گاز را بهشان نشان دادم و رفتم.
وقتی برگشتم همه قایم شده بودند.
صدای هق هق محمد حسین ازپشت دیوار مرا ترساند.
با توپ زده بودند به قاب عکس عمو حسن و شیشه اش را خرد کرده بودند.
محمد حسین اشک هایش را با پشت دست پاک کرد: "بابا ایوب عصبانی می شود؟"
روی سرش دست کشیدم
"این چه حرفی است!؟ تازه الان بابا ایوب بیمارستان است میتوانیم با هم شیشه ها را جمع کنیم.
ببینم فردا هم که باز من نیستم چه کار میکنی؟
مواظب همه چیز باش، دلم نمیخواهد همسایه ها بفهمند که نه بابا خانه است و نه مامان و شما تنها هستید."
سرش را تکان داد "چشم" 😟 .
❤️قسمت پنجاه و هفت❤️
.
فردا عصر که رسیدم خانه بوی غذا می آمد.
در را باز کردم،هر سه آمدند جلو، بوسیدمشان
مو و لباسشان مرتب بود.
گفتم: "کسی،اینجا بوده؟
محمد حسین سرش را به دو طرف تکان داد.
- نه مامان محمد حسن خودش را کثیف کرده بود، عوضش کردم.
هدی را هم بردم حمام
ناهار هم استامبولی پلو درست کردم.
در قابلمه را باز کردم، بخار غذا خورد توی صورتم. بوی خوبی داشت☺
محمد حسین پشت سر هم حرف میزد:
"میدانی چرا همیشه برنج های تو به هم می چسبند؟ چون روغن کم میریزی.
سر تا پای محمد حسین را نگاه کردم.
اشک توی چشم هایم جمع شد.😢
قدش به زحمت به گاز می رسید.
پسر کوچولوی هفت ساله ی من، مردی شده بود.
ایوب وقتی برگشت و قاب را دید، محمد حسین را توی بغلش فشار داد.
"هیچ چیز آنقدر ارزش ندارد که آدم به خاطرش از بچه اش برنجد." ❤️
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
نقشی که فلفل در تربیت بچه های ایرانی داشته
کتاب تعلیمات اجتماعی نداشته 😂😂
(◕ᴗ◕✿)_________🍃🌹
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
تلنگر
خدايااگرمابدكنيم،تورابندههایخوب
بسياراست،
امااگرتومارامدارانكنی..
ماراخدایديگرینيست
پسبرایمخداییکن..♥️(:
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
همراهان مهگل
رمان پازل با همه لحظات سخت و نفسگیر و همه نکات آموزندهاش به پایان رسید
دو نفر از عزیزان نظراتشون را درباره رمان پازل فرستادهاند 👇👇
شما هم اگر خواستید میتوانید نظرتان را برای ما بفرستید.
انشالله از فردا شب رمان جدیدی شروع میکنیم.
🌙🌟شب را
سڪوت اعتبار مےبخشدو
انسان را متانت وصبر…
🌙🌟الهے
یاریمان ڪن معتبر باشیم و
مهربان
تا مقبول درگاهت باشیم
🌟آمین…
دوست داشتنے هاے من
🌟شـــــــبتون سرشار از آرامش
.. 🍃 🌸 💕 🍃 🌸