📌 من صادق مُزد دستانم ...
🔹 یکی از همرزمان شهید «صادق مزدستان» روایت میکند: این شهید بارها گفته بود:
«من مُزدستانام. آنقدر در جبهه میمانم تا مُزدم را بِستانم.»
✍ در فرازی از وصیتنامهی شهید خطاب به مادرش آمده است:
◇ ای مادر عزیز، در اين راه آن قدر مقاومت خواهم كرد و شكنجه خواهيم كشيد و حتى حرفهايى از اين كوردلان خواهم خورد تا اين كه لياقت آن را پيدا كنم تا با آخرين وسيله بدنم كه خونى در رگهايم جارى است انقلاب اسلامى را به تمام جهان صادر كنم.
◇ اگر در اين جنگ پاهايم قطع گردد با دستم و اگر دستم قطع گردد با زبانم و اگر زبانم قطع شود با چشمم و اگر چشمم از كاسه درآيد با آخرين وسيله بدنم كه خونى در رگهايم جارى است انقلاب اسلامى خود را به رهبرى قائد اعظم امام خمينى به تمام جهان صادر مى كنم. من خون خود را مى دهم و شما بازماندگانم پيام خون مرا بدهيد...
🔹 و در يكى از يادداشتهاى خود، خطاب به برادرش على مى نويسد:
◇ برادرم! وقتى تابوتم از كوچه ها مى گذرد مبادا به تشييع من بيايى؛
«وقت تنگ است به جبهه برو تا #سنگرم خالى نماند.»
🩸#سردارشهیدصادقمزدستان
● فرمانده تیپ مکانیزه لشکر ۲۵ کربلای مازندران
● نام پدر: احمد
● متولد: ۱۳۳۵/۱۰/۲۷- بندرانزلی_قائمشهر
● شهادت: ۱۳۶۱/۱۰/۰۹- فکه
● مزار مطهر: گلزار شهدای سیدملال- قائمشهر
@mahman11
📌 بچهپولداری که ۱۲ روز بعد از ازدواجش شهید شد.
🔹 "سردار شهید «صادق مزدستان»
در تاریخ ۲۷ دی ۱۳۳۵ در یک خانواده نسبتاً متمول، در بندر انزلی چشم به جهان گشود. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. بعدها به قائمشهر میروند و در آن شهر به دلیل اشتغال خود و برادرانش به ورزش فوتبال، اسم و رسمی دست و پا میکنند.
◇ هر چه به روزهای انقلاب نزدیکتر میشوند، صادق و برادرانش بیشتر جذب نهضت اسلامی حضرت امام میشوند و تحول روحی پیدا میکنند. تا جایی که صادق در اولین روزهای دفاعمقدس به جبهه میرود
◇ صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در سوسنگرد در کنار او جنگيد. پس از تشکيل تيپ کربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد.
◇ در ۲۷ آذر ۱۳۶۱ با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند.
◇ در آنجا صادق به همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار شهادت در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم.»
◇ پس از بازگشت از مشهد مقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که فرماندهی تيپ دوم لشکر ۲۵ کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل امقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ ۹ دی ۱۳۶۱ به شهادت رسيد. در حالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت. پیکر مطهر شهيد صادق مزدستان در گلزار شهدای قائمشهر به خاک سپرده شد.
@mahman11
📌 بچه سوسول و خوشکلی که فرمانده تیپ شد.
🔹 بار اولی که صادق به جبهه میرفت، تازه جنگ شروع شده بود. در حال و هوای آن دوران، بعضی از رزمندههایی که او را نمیشناختند،
◇ به دلیل ظاهر خاص و موهای بلند مزدستان به دوست و همراهش میرمحمد موسوی میگفتند: «این سوسول و بچه خوشکل کیه اومد به جبهه؟»
◇ چند ماه نگذشت که همین بچه خوشکل شد فرمانده تیپ دوم لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🌷 شادی روح مطهر سردار شهید صادق مزدستان صلوات
@mahman11
📌 #وداع_آخر
🔹 سردار شهید صادق مزدستان ، فرمانده تیپ ۲ لشکر ویژه ۲۵ کربلا ، با لباس آغشته به خون نيروهايش بر بالین شهیدی حاضر و وداع میکند...
◇ صادق فرمانده بود دیگه. دلش میخواست خودش دم آخر با نیروهاش وداع کنه ...!!!
#شهید_صادق_مزدستان
#سالروز_شهادت
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀زندگی نامه شهید به روایت تصویر 😔🥺
❤شادی ارواح مطهر شهدا صلوات ❤
@mahman11
💠از ویژگی های این شهید عزیز وبزرگوار این بود که عاشق اهل بیت از جمله امام زمان عج بودند 🌹ارادت خاصی به رهبر وولایت فقیه داشتند .به دیگران احترام میگذاشتند .وکاملا یه مرد غیرتی بودند نسبت به مسائل پیرامونش بی تفاوت نبودند .تا اینکه جان خود را در راه غیرت فدا کردند😔
#روحشان_شاد🕊
#راهش_پررهرو🌹✨
@mahman11
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
✨✨✨
نیمه های شب بود داشت با موتورش میرفت خونه🏍
تو راه میبینه چند تا پسر دارن به دوتا دختر اذیت میکنن😱 و میخوان به زور سوار ماشینشون کنن🚗
نمیتونه این صحنه رو تحمل کنه میره جلو بهشون تذکر میده❌
جر و بحث شروع میشه و دعواشون میشه 😑😱
همه دیگرو کتک میزنن یهو یکی از اون پسرا با قمه میزنه به شاهرگش و فرار میکنن😔😱😱😱
این اقا پسر بیست و چندساله و طلبه ما زمین میوفته😞
لباس سفیده یقه بستش😍 غرق خون میشه😢
چند ساعتی اونجا میوفته تا چند نفر میان پیداش میکنن و میبرنش بیمارستان اما هیچ بیمارستانی پذیرش نمیکنه 😏و میگن اگه تا نیم ساعت دیگه بستری نشه کارش تمومه😱😱 بالاخره یه بیمارستان قبول میکنه😰
یه پیرمرد به این اقا پسر قصه ما میگه حالا خوب شد اخه به تو چه ربطی داشت😤😒
پسر قصه با نیمه جون میگه حاج اقا اخه فکردم دختر شماست.....😇
این گل پسر بعد از گذشت چند سال بخاطر عفونت ریه هاش شهید میشه😌💓
این اقا پسر باغیرت کسی نبود جز شهید علی خلیلی✌️👋
📎خواهرم چنتا اینجوری جوون بدیم تا تو حجابتو رعایت کنی؟
#شهیدعلےخلیلی
#یادش_باصلوات
@mahman11