فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸✊بوی خیبر می آید
بوی کندن درب خیبر می آید ای قدس..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 161
✳️ محمد مهدی که کلمه #شهادت رو شنید ، سرش رو بلند کرد ، خواست چیزی بگه که خانمش نگذاشت و سریع ادامه داد که...
👌بله ، شهادت
نیازی نیست چیزی بگی عزیزم
تو لایق شهادت هستی
تو واقعا برای امام زمان کار کردی
از بچگی تا الان برای آقا کار کردی
از هر تلاشی که می تونستی دریغ نکردی
👈الانم شهادت حقت هست
⬅️نکنه نگران من و بچه هستی ؟
✳️ #محمد_مهدی دوباره سرش رو آورد بالا که چیزی بگه ...
👈👈 که باز خانمش نگذاشت
گفت می دونم میخوای چی بگی
نگران نباش
خدای دیروز و امروز ما ، خدای فردا هم هست
همون خدایی که به همسران شهید دیگه روزی داده و بچه اونها رو بزرگ کرده ، به من هم روزی میده و بچه ما رو بزرگ میکنه
⬅️نگران بعد خودت نباش
خدا هیچوقت خانواده یک شهید رو تنها نمیگذاره
👌👌 اگه امسال شب 23 ماه رمضان، صدای صیحه آسمانی شنیده شد ، درنگ نکن
با سرعت برو
برو به سمت عشق واقعی ای که داری و داشتی و میخوای بهش برسی
❓یادته وقتی نامزد بودیم و هر وقت با هم قراری میذاشتیم ، تو همیشه زودتر می رسیدی سر قرار❓
وقتی ازت دلیلش رو می پرسیدم با لبخند جواب میدادی که 👈👈 آدم نباید هیچوقت عشقش رو معطل کنه !
الانم عشقت نباید معطل بشه
شهادت منتظرت هست
ان شالله بهش برسی
#رمان_محمد_مهدی 162
🔰 محمد مهدی که انتظار شنیدن این چیزها رو نداشت، کاملا جا خورد و متعجب شد !
👈ولی خیالش راحت شد
تنها نگرانی ای که داشت برطرف شده بود
⬅️فقط می موند مادرش که بعد فوت آقا هادی ، تنها شده بود
اما برای اون هم جای نگرانی نبود
👈👈همین مادر بود که محمد مهدی رو اینطوری بار آورد
👈👈همین مادر بود که با تربیت نمونه خودش ، محمد مهدی رو از بچگی ، به سبک یک انسان مهدوی بزرگ کرد و پرورش داد
👈👈همین مادر بود که تو سختی ها و خوشی ها ، به پسرش یاد داد که ارتباط با امام زمان رو فراموش نکنه
👈👈همین مادر بود که هر وقت میخواست بچه اش رو شیر بده، وضو می گرفت و بعد سلام به امام زمان ، بچش رو شیر میداد
👈👈پس از چنین مادری ، چنین پسری عجیب نیست
👈👈و برای چنین پسری هم ، چنین مادری شیرزن عجیب نیست و خیالش از مادرش راحت بود
⬅️حالا هم محمد مهدی و هم همسرش همدیگه رو با لبخند نگاه می کردند و راضی به مسیر و تصمیمی که در پیش گرفته بودند
✳️✳️شب 23 ماه رمضان رسید
اون شب موعود...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
♨️سلام به کانال رنگارنگ خوش آمدید♨️
📎اینجا کلی چیزای متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف هست📎
داستان های کوتاه و بلند..📝
از حضرت ادم تا خاتم الانبیا..✅
حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند..📚
کپی برداری آزاد..✅
لینک کانال رنگارنگ:👇
https://eitaa.com/ranggarang
✌ ورود فرمانده کل قوا به حسینیه امام خمینی و آغاز دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
🌷 Farsi.Khamenei.ir
#دهه_فجر
30.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرت علی به خوابش اومد
مثل حضرت علی شهید شد...
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صداے شهید عباس دانشگر را میشنوید...
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
@mahman11
✍️اینگونه نبود که امدادگرها فقط کارهای بهداری و رسیدگی به مجروحین را انجام دهند. جاییکه لازم میشد، وسط معرکهی جنگ، خود را به خطر میانداختند و مبارزه میکردند.
.
🔹سیدعلی منتظری در #شهید_آباد بهشهر به دنیا آمده بود؛ مادرش سیده ننه بابایی و پدرش سید علیاکبر نام داشت، با ۷ برادر که همیشه ۳ یا ۴ تای آنها تو جبهه بودند.
🔹اولین بار سال ۶۰ تو ۱۴ سالگی همراه عمویش به کردستان میرود. عمویش آنجا اسیر میشود و سیدعلی هم از ناحیه گردن مجروح.
🔹پس از بهبودی، #امدادگر و سپس #پزشکیار میشود و در سال آخر جنگ، مسوول اورژانس مرکزی شلمچه.🔹در حملهی سنگین بعثیها برای بازپسگیری شلمچه، مجروحین بسیاری به اورژانس شلمچه که اورژانس مادر بود، سرازیر میشوند.
🔹متأسفانه نتوانستیم خط را نگه داریم و فرماندهان دستور عقب نشینی صادر کردند!
👌اما سیدعلی منتظری گفت: «من برنمیگردم! این مجروحین، پیش من امانتاند. تا اینها اینجا هستند، اورژانس را رها نمیکنم! بعثیها باید از روی جنازهام رد شوند تا به مجروحین برسند!»
😔همین هم شد؛ بعد از ساعتها دفاع جانانه سیدعلی و همکارانش، تانکهای بعثی از روی پیکرشان گذشتند تا به سنگر اورژانس رسیدند.🦋 سیدعلی منتظری ۱۳۶۷/۳/۴ در ۲۲ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در کربلای شلمچه ماند و مفقودالاثر شد تا اینکه در ۱۳۷۷/۹/۲۵ تفحص شد و در گلزار شهدای امامزاده حسن شهیدآباد بهشهر جوار همرزمانش آرام گرفت.
🍃🌺🌷🍃
🌾راوی: نورعلی کاویان
@mahman11
#خاطره
تو لشکر ویژه ۲۵ کربلا بود.
در عملیات والفجر۸ از اروند وحشی گذشته و به دل دشمن میزند درست شب سوم عملیات بود که کالیبر دشمن سرش را نظاره گرفته و درست گلوله به پیشانی اش اصابت کرده و چون کلاهخود سرش بود به کلاه برخورد کرده و از داخل کلاه دور زده و از پشت سرش گلوله از کلاه خارج می شود تا اینکه در عملیات کربلای۵ در منطقه شلمچه به افتخار جانبازی نائل می شود.
.
جانباز سرافراز حجه الاسلام #محمد_باکویی
یاد همه شهداء و جانبازان(این شهدای زنده) گرامی باد.🇮🇷
@mahman11
#سالروز_ولادت
#شهید_مفقودالاثر_یوسف_سجودی:
🌸 آخرین شام را که داشتیم با هم میخوردیم، سر سفره از من پرسید: اگه شهید بشم، چی کار میکنی؟
گفتم: منم مثل بقیه همسران شهدا، مگه اونا چی کار میکنن؟ خدا به هممون صبر میده. گفت: امکانش هست مثل فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مفقود بشم و جنازم برنگرده. خندیدم و گفتم: این جوری اجرش بیشتره، خدا یه ثوابی هم واسه چشم انتظاریمون مینویسه.
✍️خاطرات مریم غنیزاده همسر شهید یوسف سجودی (برگرفته از کتاب زندگی یعنی همین)
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌خیلی لذت بردم .
👆 دلم نیومد تنها ببینم
❤️شما هم حتما ببینید
@mahman11
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حال و هوای کاظمین دقایقی پیش در آستانهی #شهادت_امام_کاظم علیه السلام
@ranggarang
هدایت شده از رنگارنگ 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳 #شهادت_امام_کاظم(ع)
🌴با دیدهی گریان و با قلب مضطر
🌴ناله دارم در غم موسی بن جعفر
🎙 #حاج_علی_برادران
@ranggarang
📌 شهید آوینی و احترام به خانواده
🔷️ عادت آقا مرتضی این بود که اگر در یک جمع یا مهمـانی قرار میگرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند، یکـی کـه بـر می داشت، نمی خـورد! و به صاحب خانه می گفت: «می تونم یکی هـم اضافه با خودم ببرم؟!» و بر می داشت.
◇ می گفت: «می بـرم تـا بـا خــانواده بخـورم.»
💠 می گفت: «آدم نبـاید اهـل تک خـوری باشد! باید سـعی کند که شـیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد. این امر در ایجاد اُلفت بین زن و شوهر خیلی مؤثـر است.»
◇ از جمله چیزهایی دیگری که در ایجـاد اُلفت بین زن و شوهـر مؤثـر می دانست؛
برگـزاری نمـاز جمـاعت خـانوادگـی بـود.
📚 همسفر خورشید /
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#از_شهدا_بیاموزیم
@mahman11