20.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی بسیار زیبا و تکان دهنده از شهدا
😢😭
🖇ببینید و نشر دهید
شهیدان زنده اند✨
اللهم ارزقنا توفیق الشهادت🤲
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
@mahman11
داستان«ماه آفتاب سوخته»
قسمت دوم 🎬:
زن و مرد پشت در خانه جمع شده بودند و بهم تنه می زدند، هر کس که میتوانست از درزی و راهی باریک خود را به داخل خانه میرساند تا میهمان سفره ای که گسترده بودند باشد.
بعضی ها با دیدن جمعیت که خیلی بیشتر از شبهای قبل بود، زیر لب می گفتند: با این جمعیت محال است تکه نانی به ما برسد، آبگوشت دیگر جای خود دارد، در همین هنگام صاحب خانه در حالیکه عبا و عمامه ای نو به سر گذاشته بود بیرون آمد.
تعدادی مرد جمعیت را عقب راندند و روی سکوی جلوی خانه ، جایی را باز کردند و از آن مرد خواستند تا بر آنجا قرار گیرد.
صاحب خانه روی سکو ایستاد، همهمهٔ جمع بلند شد، یکی میگفت غذا تمام شده ،حتما آمده این خبر را بدهد که ان مرد دستانش را به علامت سکوت بالا برد.
جمعیت یکباره ساکت شدند، مرد گلویی صاف کرد و گفت: به نام خدا...به نام خدای آسمان و زمین، به نام خدای محمد رسول الله...
همگی خوش آمدید و قدم بر چشمان من نهادید و منزلم را به قدومتان منور فرمودید تا در این شادی و پایکوبی با من سهیم باشید.
سفره داخل خانه گسترده هست نگران کمبود غذا نباشید، گروه گروه وارد شوید ، غذایتان را تناول کنید و ظرفهایی را که همراه آورده اید پر نمایید و بعد از اینجا بروید، توجه کنید هیچ کس دست خالی نرود، غذا به اندازهٔ کافی موجود است.
پیرمردی با کمر خمیده ، عصا زنان خود را جلو کشید و بلند گفت: چه گفتی تو ای مرد؟ تا جایی من در خاطر دارم شما به دین اسلام نبودید، حالا دلیل اینکه از خدای محمد صحبت می کنید و دلیل اینهمه خرج و مخارج برای جشن چیست؟
صاحب خانه لبخندی زد و گفت: عمری در خواب غفلت بودم و چند صباحی ست که راه کمال و رستگاری را پیدا کرده ام و به دین اسلام درآمده ام و بعد لبخندش پررنگ تر شد و ادامه داد ، این جشن و سرور هم به یمن عروسی دخترانم است، نه یک دختر و نه دو دختر ،بلکه سه دخترم در یک شب به خانهٔ بخت می روند، خوش باشید میهمانان من! ان شاالله به شما خوش بگذرد و من و نوعروسان این خانه را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید.
آن مرد با زدن این حرف از سکو پایین آمد و داخل خانه شد.
همهمهٔ جمعیت بلند شد، مردی جوان و خوش سیما که لباس های گرانبهای تنش نشان از متمول بودن او داشت ، در گوشه ای کمی دورتر در تاریکی شب خود را پنهان کرده بود، آه کوتاهی کشید و زیر لب گفت: پس راست است که عروسی دخترانش بود، کاش آن دختر کوچک را به من میداد، حیف آن شاعرهٔ با احساس، آن دختر زیبا و فاضله...به خدا اگر نصیب من میشد تمام ثروتم را برایش خرج می کردم تا خم به ابرویش نیاورد.
او نمی دانست دامادهای این خانه چه کسانی هستند اما مطمین بود با آنهمه ثروتی که دارد از داماد سوم یک سر و گردن بالاتر است پس با تحکمی در صدایش ادامه داد: باید بروم ...باید همین امشب و همین الان بروم و تلاشم را بکنم، شاید هنوز خطبه عقد آن فرشتهٔ زیبا جاری نشده باشد و شاید امیدی باشد و آن دختر سهم من شد و با این حرف به سرعت به طرف خانه به راه افتاد..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@mahman11
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ پیام حاج قاسم سلیمانی: برسانید به گوشِ همه ی مردم شهر
که بدانند چرا عاشقِ رهبر شده ام...!
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه ای از اوج شجاعت رزمندگان در خط اول جنگ
تانک ها صف کشیده اند و سربازان دشمن در پناه تانک ها پیش می آیند و رزمندگان برای اینکه در تیر رأس دشمن هستند گونی های ماسه را روی شانه قرار داده و به مانند سنگر سیار به خاکریز دیگر پناه میبرند.
به راستی چقدر شجاعت میخواهد که در خط مقدم نبرد با دشمن بعثی یک رزمنده با این آرامش صحبت میکند و رزمنده دیگر آب کمپوت را هم بی اعتنا به دشمن تا آخر سر میکشد.
و در انتها بشنویم صدای دلنشین شهید آوینی را که این صحنه را چگونه روایت میکند
اللهم عجل الولیک الفرج
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 خاطرهای از شهید زینالدین در آشپزخونه لشگر!
هدیه به جمیع شهدا، صلوات🌷
@mahman11
🔹 ۱۶ اسفند (۱۳۶۳) سالروز عاشورای ایران و شهادت ۱۲۵۳ تن از نیروهای اسلام در پادگان ابوذر سرپل ذهاب در نتیجه بمباران سنگین جنگندههای بعثی گرامی باد.
#دوکوهه_غرب
#یاد_شهدا_باصلوات
@mahman11
.
پادگان ابوذر جلوه استقامت غرب کشور است
۱۶ اسفند در سرپل ذهاب شاید ماندگارترین روز در اذهان مردم از دوران ۸ساله دفاع مقدس باشد روزی که هواپیماهای رژیم بعث عراق چهار مرحله برفراز آسمان پادگان ابوذرش و مناطق اطراف آن به پرواز درآمده و آنرا بمباران هوایی کردند.
پادگان ابوذر یک پادگان استراتژیک در طول دفاع مقدس بود . جایی که رزمندگان جبهه شمالغرب ، غرب و حتی جبهه میانی برای اعزام و آماده سازی جهت عملیاتهای مهم جنگ تحمیلی در آن به دور هم جمع می شدند و برای عملیات آمادگی لازم را کسب می کردند. در ۱۶ اسفند سال ۱۳۶۳ بیش از ۱۸ هزار نیروی رزمنده ارتشی ، سپاهی و بسیجی به پادگان ابوذر آمده بودند تا در یک تک ایذایی علیه دشمن در جبهه غرب کشور شرکت کنند . این تک ایذایی قرار بود که با عملیات بدر در جبهه جنوب بصورت همزمان برگزار شود که دشمن از تمرکز کامل بر جبهه جنوب بازداشته شود و در واقع می توان گفت برای فریب دشمن و تقسیم تمرکز نیرو و تجهیزات دشمن بر دونقطه ، کاهش قدرت دشمن در جبهه جنوب دربرابر نیروهای عمل کننده عملیات بدر و بالابردن درصد موفقیت و پیروزی رزمندگان در عملیات بدر بود. این حضور گسترده نیروها از طریق ستون پنجم دشمن لو می رود و دشمن با هواپیماهای جنگی خود در یک روز چهارمرحله بمباران هوایی پادگان و نقاط اطراف آنرا انجام می دهد. بیش از یک هزار و ۲۰۰ شهید در یک روز از نیروهای رزمنده ارتشی ، سپاهی و بسیجی و حتی مردم عادی منطقه از یک سو نشانگر سنگینی بمباران هوایی آنروز و از سوی دیگر موید اهمیت بمباران هوایی این پادگان برای دشمن است .
به گواه شاهدان عینی در پادگان ابوذر حمام خون به راه می افتد. نقطه به نقطه پادگان پیکر مطهر شهیدی یافت می شود و می توان گفت که جای جای این پادگان مزین به خون مقدس شهدا می باشد. ناله زنان و کودکان قلعه شاهینی از صدای غرش هواپیماهای بعثی و فرود موشکهای سنگین هنوز هم به گوش می رسد . خانواده هایی که در اثر این بمباران هوایی تعداد اعضای آنها کم شد و چه بسیار سفره هایی که رنگ خون گرفت . کمتر کسی در قلعه شاهین پیدا می شود که این حادثه تلخ را به یاد نداشته باشد و در اذهان مردمان این دیار هک شده است.
@mahman11