eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.9هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.6هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
آرمان در غذا خوردن خود نیز خیلی دقت می‌کرد. چون همسرم اهل شمال است، ما سالانه از شمال برنج می‌گرفتیم، اما آرمان تا زمانی که مطمئن نمی‌شد که ما خمس برنج را پرداخت کردیم یا نه از آن نمی‌خورد! تا این حد مسائل شرعی را رعایت می‌کرد. آرمان هر قدر که در توان مالی‌اش بود، به نیازمندان کمک می‌کرد، بدون آنکه کسی بفهمد. اما وقتی که در مورد آن صحبت می‌کرد، من می‌فهمیدم. مثلاً می‌گفت: مامان! فلانی وضع مالی‌اش ضعیف است، حاضر هستید تا برای او فلان کار را انجام دهیم؟ ان زمان بود که من متوجه شدم، فرزندم به نیازمندان کمک می کند. 🎤راوی: مادر شهید 🕊 🌷 ‌‎@mahman11
از بذر ولایت است اگر می‌روییم دست از همه غیر مرتضی می‌شوییم در سختی و مشکلات هم تا دمِ مرگ لبیک به فرزندِ علی می‌گوییم... 🌷 @mahman11
دستنوشته شهید 🍃🌸 💢اولین باری که به جبهه قدم گذاشتم، گمشده ام را در آنجا یافتم و دیگر نتوانستم از آن جدا شوم. 💢هنگامی که واژه را شنیدم عاشق گشتم و آرزو داشتم که به وصال معشوق برسم و دنیا برایم تنگ شده بود و دیگر علاقه ای به زنده بودن نداشتم. 💢وقتی دوستانم را که مدتها با هم بودیم، غرق در خون یافتم حسرت می خوردم و احساس می کردم که خاری هستم در میان گلها.... هر گاه گلی از گلها به دیدار معشوق می شتافت، از خود خجالت می کشیدم که چرا زنده ام؟! 💢ولی با خود عهد کرده بوده که در جبهه بمانم. چون آسایش واقعی را در سنگرهای تنگ و تاریک، سر و صدای توپ و خمپاره ها، حیات و زندگی حقیقی را در میان رزمندگان اسلام و عاشقان خمینی [می دیدم] و احساس می کردم که در شهر مرده ای بیش نیستم و اکنون احیاء گشته ام. این چنین بود که معنای ایثار، معنای اسلام و معنای جهاد و معنای شهادت را درک کردم.....🌱 @mahman11
. ♻️ ‏تا آخرین لحظه عاشقانه با هم زندگی و پرواز کردند آنهم در مهمترین معرکه حق و باطل عصر ما. ای کاش بشود هم دختر ایران (اهل شیراز) و هم داماد شهید ایرانی‌ها (دکترای کامپیوتر و نخبه لبنانی و تحصیلکرده ایران) برای تشییع به ایران بیایند تا دختر و داماد شهیدمان باز هم در کنار هم آرام بگیرند و شهیده ‎، پنج فرزند دارند و نمادی از اتحاد ایران و لبنان در حمایت از مقاومت‌اند که خون مطهرشان در ترور هدفمند پهپادهای صهیونیست در جونیه جاری شد. مسولان دولت و وزارت خارجه و ... ما باید پاسخ مناسبی به ترور شهروند غیرنظامی ایرانی بدهند. @mahman11
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔰رفقا.... 🔰 وعده الهی در راه است .@mahman11
با توجه او کار تمام می شود✨ اللهم عجل لولیک الفرج @mahman11
🦋 نابغه خلبان سید علی اقبالی دوگاهه 🌿 جوان‌ترین استاد خلبان جنگنده در نیروی هوایی ارتش، بلایی بر سر ارتش بعث عراق آورد که بدستور صدام پیکرش را به دو نیم تقسیم کردند. @mahman11
. آخرین مدافعان ناشناخته خرمشهر..! این ۵ نفر که تصویری از چهره آنها موجود نیست، بعنوان آخرین مدافعان خرمشهر شناخته می‌شوند. ۵ نفر گمنام که از پل می‌گذرند تا مانع عبور نیروهای عراقی شده یا حرکت آنها را به تاخیر بیاندازند تا مردم فرصت بیشتری برای تخلیه شهر داشته باشند. آن‌ها هرگز بازنگشتند و نام‌شان را هم کسی نمی‌داند..! 📸 مهرماه ۱۳۵۹ خرمشهر ، پل قدیمی عکاس : بهرام محمدی‌فرد @mahman11
مبادا این‌ دنیا‌ را‌ آنقدر‌ جدی‌ بگیری که‌ آخرتت‌ را‌ فراموش‌ کنی ! دنیا‌ به‌ مثل‌ شیشه‌ای‌ میماند‌ که یكدفعه‌ میبینی‌ از‌ دستت‌ افتاد‌ و‌ شکست . - شهید مهدی‌ باکری . @mahman11
🌷 🌷همیشه روی لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت، اما هادی مصداق همان حدیثی بود که می‌فرمایند: 🌷مومن شادی‌هایش در چهره است و حزن و اندوه‌اش در درونش می‌باشد . 🌷همه‌ی رفقای ما او را به همین خصلت می‌شناختند . اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره‌ای بود که با لبخند آراسته شده بود . 🌷از طرفی هم بذله‌گو و اهل شوخی و خنده بود . رفاقت با او هیچ‌کس را خسته نمی‌کرد . در این شوخی‌ها دقت می‌کرد که هیچ گناهی از او سر نزند.. شهید @mahman11
🌷ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید محمدخانی با تکفیری‌ها :👇👇👇 یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما، سریع بی‌سیم را برداشتم، می‌خواستم بد و بیراه بگم ، 🔹عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت: که دشمن را عصبانی نکن، گفتم پس چی بگم به اینا؟! 🔹گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ 🔹گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله... هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است... ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. 🔹بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند. می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.» 📚«عمار حلب»، زندگی‌نامه‌ی شهید @mahman11