شهیدی که خواست گمنام بماند
در فکه دنبال پیکر شهدا بودیم. نزدیک غروب، مرتضی در داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد.
با بیل خاک ها را بیرون می ریخت. هر بیل خاک را که بیرون می ریخت، مقدار بیشتری خاک به داخل گودال بر می گشت!
نزدیک اذان مغرب بود. مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا بر می گردیم. صبح همراه مرتضی به فکه برگشتیم. به محض رسیدن، سراغ بیل رفت.
بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید و حرکت کرد!
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا میری!؟
نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو!
کتاب شهید گمنام، صفحه ۱۷۷
✨✨✨
#شهیدانه
چہ زیبا گفت این شیر مرد:
یادمون باشه!
که هرچی برای خُدا
کوچیکی و افتادگی کنیم••
خدا در نظر
دیگران بزرگمون میکنه...
#شهید_خرازی❤️
✨✨✨
مدافع_حرم
#شهید_اسماعیل_زاهدپور❤️
🔺از تڪاوران یگان صابرین تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان آموزش پاراگلایدر و چتربازے و تخریب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️خواب دیدم پدرم و چند نفر از همرزمانش در محاصره قرار گرفتند و نیروهاے بے دین و وحشے داعش به آنها حمله میڪنند و پدرم شهید میشود.
◽️فرداے آن روز حاج اسماعیل با خانواده تماس میگیرد تا بچهها از راه دور به بے بے زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظے ڪرد.
◽️علے خوابش را تعریف میڪند و از پدر میخواهد ڪه به این عملیات نرود اسماعیل میخندد و میگوید نگران نباش پسرم من هیچیم نمیشه و جام خیلے خوبه. علے هم پدر را به حضرت زینب (سلام الله علیها) میسپارد.
راوے فرزند شهید
از شهدا هر آنچه بخواهید می دهند......
رفتم سر مزار رفقای شهيدم
فاتحه خوندم اومدم خونه
شب تو خواب رفقای شهيدم رو ديدم
رفقام بهم گفتند:
فلانی، خيلی دلمون برات سوخت
گفتم: چرا
گفتند: وقتی اومدی سر مزار ما فاتحه خوندی
ما شهدا آماده بوديم،
هرچی از خدا می خوای برات واسطه بشيم
ولي تو هيچی طلب نكردی و رفتی
خيلی دلمون برات سوخت
سر قبر شهدا خالصانه آرزو کنید ان شاء الله برآورده می شود...
روایت از حاج حسین کاجی...
❣ #پیام_شهید
همیشه میگفت:
بعد از توکل به خداوند،
توسل به حضرات معصومین "علیهم السلام" خصوصا حضرت زهرا(س)
حلال مشکلات است...
🌹 #شهیدابراهیم_هادی 🌹
👥
#یادگاران
شهید #صیاد_شیرازی
┄┅┅✿❀🕯❀✿┅┅┄
قرار بود بهش درجه ی سرلشکری بدهند. گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه.
خندید. تند و سریع گفت: خوش حالم. اما درجه گرفتن، فقط ارتقای سازمانی نیست. وقتی آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس می کنم ازم راضیَن. وقتی که ایشون راضی باشن، امام عصر هم راضیَن. همین برام بسه. انگار مزد تمام سال های جنگ رو یک جا بهم دادن.
یادگاران، جلد۱۱ کتاب شهید شیرازی، ص ۴۴
✨✨✨
لیاقت یعنۍ ؛
شهادت به دنبال تو باشد
نه تو به دنبال شهادت
صیاد_دلها❤️
#شهید_سپهبد_علی_صیاد_شیرازی
پاییز استاد دلتنگىست
از خاطرات اویی که رفته
برای اویی که مانده
سنگ تمام میگذارد...
#شهید_مدافع_حرم #حسین_مشتاقی