eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 اسم نوه اش را انتخاب کرد، اما بابای بچه اصرار داشت اسم پسرش به «» ختم شود. پدر بزرگ قرآن برداشت، نشست بالای سر نوزاد. قرآن را باز کرد: «قَال انِّی آتَانِي الْكِتَاب وَجَعلنِي نبيّا». اسمش را گذاشتند 🌷
با سلام و احترام محضر هم سنگریهای عزیز و گرامی🤚🌺 🕰وقت بخیر،سال نو رو خدمت شما سروران و همراهان همیشگی کانال شهدایی ماه من تبریک و تهنیت عرض میکنیم🌸🌺💐 ✅بنا داریم انشاالله از فردا با عنایت خداوند مهربان و به مدد شهدای والا مقام ،، و رو در کانال شهدایی 🌙من محضر شما خوبان تقدیم کنیم🌸🌺✨ ✅ کتاب های ارزشی رو با نیت خشنودی و تقرب به خدا و ثواب الهی و در یک کلام برای خدا بخونیم و گوش بدیم🌿✨ ✅ سعی کنیم با کتاب ها انس بگیریم و هدف مون صرفا تمام کردن کتاب نباشد بلکه کتاب ها را همراه با تفکر و تعقل و تمرکز بخونیم و گوش بدیم هدف مون افزایش معرفت ، ایمان ، بصیرت و عملی کردن آموخته های خوانده شده باشد و حتی میتونیم به صورت گزینشی بخش هایی که بیشتر احساس نیاز می کنیم رو بخونیم یا گوش بدیم🌱☘
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 شربت اردوگاه ابتدا سه سوره عنکبوت، روم و دخان تلاوت می‌شد، بعد دعای افتتاح و دعای جوشن کبیر را در 2 مرحله می‌خواندیم. البته تمام اینها را به سرعت تلاوت می‌کردیم. برخی از بچه‌ها حتی دعای جوشن را نیز که حدودا 22 صفحه است را نیز حفظ می‌کردند تا نیاز به مفاتیح پیدا نکنند. در زمان استراحت کوتاه بین دعای جوشن، با لیوانی شربت از بچه‌ها پذیرایی می‌شد، شامل آب و کمی شکر! نماز یک روز نیز خوانده می‌شد و بعد از آن مناجات ابوحمزه. البته برخی 100 رکعت را نیز می‌خواندند. دعاهایی مانند ابوحمزه ‌ثمالی در طول سال نیز خوانده می‌شد و اکثر بچه‌ها به آن مسلط بودند. قرآن‌های ما نیز ترجمه نداشت اما با توجه به حضور روحانیون و افراد مسلط در بین اسرا، تقریباً تمام اسرا به ترجمه قرآن، تفسیر و اعراب تسلط داشتند. بعد از دقایقی استراحت مراسم قرآن سر گرفتن را آغاز می‌کردیم که تقریباً تا نزدیک اذان صبح طول می‌کشید. در طول این برنامه‌، بعثی‌ها دائماً ما را غافلگیر می‌کردند که با هشدار نگهبان، برنامه را بر هم می‌زدیم. اما گاهی که نگهبان نیز حال خوشی پیدا می‌کرد، آنها داخل می‌آمدند و از همه بیشتر آن نگهبان و ارشد آسایشگاه را توبیخ می‌کردند. در احیاء شب بیست‌ و یکم و بیست‌ و سوم که ایام شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) بود، برنامه مرثیه‌سرایی نیز داشتیم. با اتمام برنامه‌ها، بعد از اذان صبح سکوت مطلق در آسایشگاه حاکم می‌شد تا همه استراحت کنند. البته رأس ساعت 8 صبح به اجبار باید از اردوگاه خارج می‌شدیم! راوی :
با سلام و احترام محضر هم سنگریهای عزیز و گرامی🤚🌺 🕰وقت بخیر،🌸🌺💐 ✅بنا داریم انشاالله از امشب با عنایت خداوند مهربان و به مدد شهدای والا مقام ۱ ، و رو در کانال شهدایی 🌙من محضر شما خوبان تقدیم کنیم🌸🌺✨ ✅ کتاب های ارزشی رو با نیت خشنودی و تقرب به خدا و ثواب الهی و در یک کلام برای خدا بخونیم 🌿✨ ✅ سعی کنیم با کتاب ها انس بگیریم و هدف مون صرفا تمام کردن کتاب نباشد بلکه کتاب ها را همراه با تفکر و تعقل و تمرکز بخونیم و هدف مون افزایش معرفت ، ایمان ، بصیرت و عملی کردن آموخته های خوانده شده باشد و حتی میتونیم به صورت گزینشی بخش هایی که بیشتر احساس نیاز می کنیم رو بخونیم🌱☘ إن شاءالله بتوانیم قدمی در راستای شناخت نسل جوان امروزی با سیره و سبک زندگی شهدای والامقام برداشته باشیم🤲✨🌱
هنگام صحبت با نامحرم، سرش را پایین می انداخت، حجب و حیا در چهره‌اش موج می‌زد. وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمی آورد. می‌گفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید! هدیه به روح مطهر شهید @mahman11
برگزاری هیأت ومراسم عزاداری در دهه اول محرم، برایش از اهم واجبات به شمارمی‌آمد وسنگ تمام می‌گذاشت، اما کیفیت اجرای آن برایش خیلی مهم‌ تر بود. طوریکه می‌توان ازهیأت عاشقان ثارالله (ع)، لشکر «۸ نجف اشرف» ، به‌عنوان یک الگوی نمونه عزاداری نام برد. از چند وقت پیش بزرگ ‌ترها و معتمدین خود را در لشکر خبر می‌کرد؛ چندتا بسیجی و یکی،دوتا پیرغلام امام حسین(ع) . بعدهم تقسیم کارمی‌کرد. «حاج حسین ، حاج عباس، سیدناصر، حاج فاضل، حاج رضا ،حاج غلام‌علی، حاج‌آقا جنتیان، برادر احمدپور» و بسیجی‌ها،هرکدام براساس و توانشان، مسئولیتی را برعهده می‌گرفتند. آن‌ها هم حاجی را خوب می‌شناختند؛ باوجود و ، اما جدی ، و ریزبین . اول کار تذکرات را می‌داد، سخنران و تک‌ تک موضوعات و مطالب قابل بحث برایش خیلی مهم بود و می‌گفت : انقلاب ما بر گرفته از وهمین مراسم‌ها بود و تداوم آن هم منوط به آن است؛ پس باید محتوای این مراسم‌ها قوی باشد. به عزاداران از بزرگ‌ ترها گرفته تا اطفال و حتی همسایگان نیز از توصیه‌های ویژه ‌اش بود . معمولا خودش دم در می‌ایستاد و همه چیز را با دقت کنترل می‌کرد، البته مدیریتش هم اینگونه بود و همه می‌دانستند کارشان را باید به بهترین شکل انجام دهند . دیگر نیازی به تذکر مجدد نبود و کم‌تر به او مراجعه میشد‌‌. @mahman11
🌹 روز اولی در وادی شهیدان ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔸چند روزی می‌شد که دراطراف کانی مانگا در غرب کشور کارمی‌کردیم؛ شهدای عملیات والفجر چهار را پیدا می کردیم. اواسط سال ۷۱ بود. از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی از سنگرها شدیم. سریع رفتیم جلو. همانطور که داخل سنگر نشسته بود، ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود. خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم ، درکمال حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتری است ؛ ازآن جالب تر اینکه تمام بدن کاملاً اسکلت شده بود ، ولی انگشتی که انگشتر در آن بود کاملاً سالم وگوشتی مانده بود. همه ی بچه ها دورش جمع شدند. خاک های روی عقیق انگشتر را پاک کردیم . اشک همه مان در آمد ، روی آن نوشته شده بود: «حسین جانم»    📚برگرفته از: شمیم یار ۹۲ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @mahman11