#رمان_محمد_مهدی 167
🔰 اینجا نقش نیروهای مومن انقلابی روشن شد
راه افتادن در کوچه و خیابان
مردم رو روشن می کردند
احادیث رو به مردم نشون می دادند
و به مردم اعتماد می دادند که همون صدای اول ، ندای حق هست
منتظر ظهور امام زمان باشید
👈یه عده می گفتند ما تا الان این همه مدعی دروغین دیدیم
نکنه این هم مدعی دروغین باشه؟
💠 نیروهای با سواد مومن انقلابی در جواب می گفتند امکان نداره، محال هست
چون ما صیحه آسمانی رو شنیدیم
صیحه ای که ایجاد کردندش دست بشر نیست
صیحه ای که مردم جهان اون صدا رو به زبان خودشون شنیدن
نمیشه با حالت عادی چنین کاری کرد
👌بله
این واقعا نشانه خوبی بود که بشه تشخیص داد این صیحه ، واقعی بوده یا باطل
⬅️خداروشکر نیروهای مومن انقلابی تونسته بودند در فضای مجازی ، دست برتر رو نشون بدن و در داخل کشور ، روشنگری های لازم رو بکنن
✳️ اما مثل همیشه بودند افرادی که ادای روشنفکرها رو در می آوردند و این چیزها رو بازی حکومت می دونستند و باور نمی کردند !!!
🌀 در کنار مساجد ، صف افرادی که می خواستند اعزام بشن برای دفاع از حرمین عراق ، زیاده شده بود
چون بعد شنیدن صیحه دیگه برای همه اهل دل ، مسجل شده بود که این همون صیحه هست و ظهور هم نزدیک..
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 168
🔰 محمد مهدی هم اومد
اسم نوشت و رفت
ساده و مخفی
بدون اینکه کسی متوجه بشه
👈👈وقتی داشت می رفت یه مرتبه یه صدایی از پشت صداش زد !
👌دید صدا آشنا هست
برگشت ببینه کی هست
بله !
خودش بود !
⬅️⬅️ ساسان !!! ➡️➡️
ساسان قبل محمد مهدی اومده بود برای ثبت نام !!!
❇️ این دو دوست قدیمی که همیشه و همه جا با هم بودند، چی شد که اینجا از هم جدا بودند ؟
👈چی شد که جداگانه و بدون خبر دادن به همدیگه اسم نوشتند؟
👌 سوالی بود که هر دو از هم داشتند
❇️ محمد مهدی پیش دستی کرد، گفت ساسان
منو ببخش
من فقط به یک دلیل بهت نگفتم دارم میرم عراق
اونم این که....
✳️ ساسان نگذاشت محمد مهدی ادامه بده و گفت ، میدونم
اتفاقا منم به همون دلیل بهت نگفتم که دارم میرم ثبت نام !!!
محمد مهدی : واقعا؟
ساسان : بله داداش ، بله
💠 ما در شب نیمه شعبان حدود 20 سال قبل با هم عهد و پیمان بستیم که همیشه یار هم باشیم
همیشه دست در دست هم
در سختی ها و تنهایی ها و شادی ها
👈👈 اما این بار دلم نیومد، چون تو زن داشتی، بچه داشتی
دلم نیومد بهت بگم و اونوقت تو رو در بایستی قرار بگیری و معذب بشی
👌محمد مهدی : اتفاقا منم دقیقا به همین دلیل بهت نگفتم ، تو هم زن داری ، دو تا بچه داری ، چطور راضیشون کردی؟
و...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 169
🔰 محمد مهدی : اتفاقا منم دقیقا به همین دلیل بهت نگفتم ، تو هم زن داری ، دو تا بچه داری ، چطور راضیشون کردی؟
⬅️ ساسان: خیلی راحت ، خداروشکر ، تا به خانمم گفتم، راضی شد
محمد مهدی : اتفاقا منم همین ، البته من چیزی بهش نگفتم
اون خودش فهمید و گفت که از ته دل راضی هست
👈 خب حالا خبر داری اعزام کی هست؟
✳️ ساسان : بله ، بعد ماه مبارک ، از الان بریم کارهای خودمون رو برسیم و از محل کار مرخصی بگیریم و آماده باشیم
آماده برای جنگ با دشمن و هموار کردن مسیر ظهور
👈👈 روز موعود فرا رسید
❇️ محمد مهدی و ساسان به همراه چند نفر دیگه از بچه های محله ، به فرودگاه رفتند و از اونجا با یک هواپیمای نظامی حرکت کردند به سمت عراق !
✅ آخرین خداحافظی ها رو با خانواده هاشون کردند
لحظه سختی بود
لحظه بغل کردن بچه
خدا حافظی با همسر
لحظه ای به این فکر کردن که شاید دیگه اونها رو نشه دید
اما....
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 170
🔰 اما فقط یک چیز رفتن رو برای اونها آسان می کرد و اینکه این زن و بچه الان در امنیت هستند
اما در عراق ، زن و بچه های مسلمان زیر لگد و چکمه های سربازان خبیث سفیانی و آمریکایی و غربی هستند
شیعه ها رو فقط به جرم ارادت به امیرالمومنین (ع) سر می برن
ناموس شیعه رو اذیت می کنند
و...
👈شنیدن این خبرها ، چیز ساده ای نبود که انسان مومن به راحتی از کنارش عبور کنه
❇️ محمد مهدی نگاه آخرش رو به همسرش کرد و گفت ، میرم تا ظهور حضرت رو مهیا کنم، اگر شهید شدم، ان شالله رجعت می کنم و بر می گردم ، نگران نباش
👈 بعد رفت با حاج اقا عسکری خداحافظی کرد
👌گفت حاج اقا ، از بچگی پای منبر شما بودم ، هر چی هستم ، از شما یاد گرفتم، حق پدری بر گردن من دارین ، دعا کنین رو سفید بشم
👈حاج اقا محمد مهدی رو بوسید و گفت قدر خودت رو بدون ، شهادت نزدیکه، از دستش نده
👈 و بعد محمد مهدی به آغوش مادر پناه برد
👌 امن ترین آغوشی که هر انسان با کوله بار خستگی ها ، بهش پناه می بره و آروم میشه
✅ اشک های محمد مهدی بند نمی اومد ، مادر بهش گفت پسرم آروم باش ، من هیچ ناراحتی ای ندارم، اون روزی که بچه دار نمی شدیم، با پدرت عهد کردیم که اگه صاحب اولاد بشیم در راه امام زمان تربیتش کنیم و هر وقت هم نیاز شد بفرستیمش جهاد در راه حضرت
الان وقت عمل به اون قول رسیده
ما تو رو با توسل به امام زمان به دست آوردیم
پس الان هم هیچ ناراحتی ای ندارم ، چون داری میری در راه دفاع از امام زمان (عج)
❇️ساسان هم با خانوادش خداحافظی کرد
پدرش که نیومد
به دلیل همون افکار غلطی که داشت
اما مادرش اومد
با چشمانی اشک بار خداحافظی کردند
🌺سفر عشق شروع شد...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
🔰 #رمان_محمد_مهدی 171
✳️ مسیر حرکت مشخص بود
تهران به نجف
⬅️ باید در یکی از فرودگاه های اضطراری ساخته شده در نجف فرود می اومدن
اما کار بسیار سخت بود
چون لشکر سفیانی خیلی از زیرساخت ها رو نابود کرده بود
👈 هجوم اونها سریع بود
👈حمایت آمریکا و غرب هم به دنبال اونها بود
👈هم پول داشتند
👈هم امکانات نظامی وسیع
👈جنگ روانی هم به نغع اونها بود
⬅️⬅️تا جایی که خیلی راحت با تبلیغات رسانه ای بالا ، صیحه آسمانی رو یک صیحه دروغین جا زدند و خودشون رو آدم خوب ماجرا به مردم معرفی کردند!
واقعا اوضاع در عراق و مخصوصا شهرهای شیعه نشین اون خوب نبود
👈 وحشت حملات لشکرهای سفیانی به اوج خودش رسیده بود
❇️ خود سفیانی در شامات و در مقر خلافت خودش بود، اما لشکریانش در عراق مشغول جنگ با سپاه #یمانی و نیروهای ایرانی و دیگر شیعیان از جمله حزب الله و حشد الشعبی بودند
💠جنگ در سطحی وسیع در حال ادامه بود ،
سفیانی برای سر شیعیانی که مزین به نام امیرالمومنین (ع) بودند جایزه تعیین کرده بود
👈حرمین شریف نجف و کربلا و مسجدهای استراتژیک کوفه و سهله ، در دست مدافعان حرم بود که با جان و دل داشتند دفاع می کردند
اما...
ادامه دارد..
@mahman11
🔰 #رمان_محمد_مهدی 172
❇️ اما واقعا نیروی کمکی نیاز بود
هم سلاح و مهمات
هم تجهیزات برای زندگی موقت مردم
لشکر سفیانی ، یاد داعش رو برای مردم عراق زنده کرده بود اما این لشکر ، شدیدا وحشی تر بود از لشکر داعش
خیلی وحشی تر
⬅️ آمریکا و سران جنایتکار غرب ، از قضیه داعش درس گرفته بودن
نقاط ضعفی که در ایجاد داعش داشتند رو بررسی کرده بودند
و حالا اون ایرادات رو برطرف کرده بودند و با قوای کاملا بیشتر و طرح ها و برنامه های پشت پرده خطرناک تر وارد میدان و دفاع از #سفیانی شده بودند
👈 مردم بی پناه شدیدا به غذا و سرپناه موقت نیاز داشتند
مشکل اینجا بود که برخی افراد خود فروخته در لباس شیعه و سنی ، برای ایجاد تفرقه هر چه بیشتر ، برخی افراد رو لو می دادند و امنیت اونها و خانواده هاشون رو به خطر می انداختند
👌 مثلا سعی می کردند افرادی که درگیر جنگ با سفیانی هستند یا جزء فرماندهان رده بالا هستند رو لو بدن تا لشکر سفیانی با تخریب خانه های اونها یا گروگان گرفتن خانواده هاشون ، اون فرمانده ها رو تحت فشار بگذارن
👈👈 هواپیمای نظامی ای که #محمد_مهدی و ساسان و چند نیروی دیگه به همراه مهمات و آذوقه غذایی داخلش بودند آرام آرام به نجف نزدیک میشد و به همین خاطر ارتفاع خودش رو کم کرد تا از دید رادارها پنهان بمونه
✅ #محمد_مهدی از پنجره نگاهی به بیرون کرد...
از بالا اوضاع واقعا آشفته بود
دود های سیاه و غلیظ نشان از جنگ های سخت داشت
جنازه هایی که افتاده بودند...
زن ها و بچه هایی که در حال فرار بودند
👈واقعا دیدن این منظره ها دل هر انسان آزاده ای رو به درد می آورد
هواپیما نشست
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 173
🔰 هواپیما نشست
👌 باید سریع تخلیه صورت می گرفت و هواپیما بعد سوخت گیری، دوباره بر می گشت
چون اصلا به اون فرودگاه اضطراری نمیشد اعتماد کامل کرد
🔰 نیروها تخلیه شدند
به پادگان صحرایی ای که مزین به نام شهید ابومهدی مهندس ، همسنگر و یار با وفای شهید سلیمانی بود ، رفتن تا هم سریع یک آموزش نظامی و کار با اسلحه ببینن و هم توجیه بشن
⬅️⬅️ در داخل ایران هم خبرهایی بود
عده ای از مردم شدیدا ترسیده بودند
👈👈 چون برخی از سیاسیون بزدل و ترسو و بی تحلیل ، این طور القاء می کردند که لشکر #سفیانی وارد ایران هم خواهد شد و بهترین راه ، مذاکره با سفیانی هست و باید مردان مذاکره ایران وارد عمل بشن و راه حل مشکل ، جنگیدن نیست !
وگرنه ما از نظر نظامی نمیتونیم در مقابل لشکر سفیانی ، مقاومت کنیم !!!
💠 این تحلیل ها داشت زیاد میشد و عده ای هم تحت تاثیر قرار گرفتند
برخی دنبال ویزا برای سفر ( فرار ) به سمت آمریکا و غرب بودند
این ها همون جماعتی بودند که در سالهای قبل هروقت کشور دچار اعتراضات میشد می گفتند
" نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران !!!"
اما حالا وقتی شایعه شده بود که قراره به ایران حمله بشه ، پا به فرار گذاشتند!!!!
این هم از نهایت ادعاهای این جماعت !
به خاطر یک شایعه ، کشور خودشون ایران رو ترک کردند، اگر واقعی بود چه می کردند...
👈 برخی از سیاسیونی که سال ها قبل تجربه تلخ مذاکره با آمریکا و 5 + 1 رو داشتند هم همچنان بدون عبرت گرفتن از گذشته ، مذاکره رو بهترین راه حل می دونستند
رهبر ایران در اولین دیدار عمومی خودشون ...
ادامه دارد...
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 174
🔰رهبر ایران در اولین دیدار عمومی خودشون با صراحت اخبار احتمال حمله به ایران رو رد کردند و اون رو ساخته و پرداخته ذهن بیمار یک عده سیاسیون بزدل دونستن ،
👈 ایشون با یاداوری خاطرات مذاکرات سیاسی در سال های قبل و دولت های مختلف در کشور ، با مثال های متعدد به مردم و جوانان نشون دادند که مذاکره با دشمنان هیچ فایده ای برای کشور نداره و همواره در طول تاریخ ، ملت هایی به پیروزی رسیدند که با قدرت مقاومت کردند و در مقابل زور ایستادند
⬅️ مثل حزب الله لبنان که بالاخره با مقاوت خودش ، رژیم منحوس صهیونیستی رو مجبور کرد در سال 2000 از اراضی جنوبی لبنان کنار بکشند
این مثال های تاریخی برای مردم بسیار دلگرم کننده بود و باعث بیداری بخش زیادی از جوان ها که تحت تاثیر القائات برخی سیاسیون طرفدار مذاکره قرار گرفته بودند شد
👌مردم به این باور رسیده بودند که هر وقت حرف ولی فقیه رو گوش دادند ، ضرر نکردند .
رهبری از مردم خواستند به اخبارهای غلط این روزهای رسانه های عربی و عربی منطقه توجه نکنند و خودشان را به خودسازی و افزایش معرفت بیشتر مشغول کنند تا بعد ظهور امام زمان (عج) با قدرت و قوای بیشتر به یاری ایشون بپردازند
✳️ در همین حین که درگیریها در عراق شدید بود ، خبرهایی از مدینه شنیده می شد ، اینکه امام زمان (عح) با برخی یاران خاص خودشون ارتباط گرفتند و مشغول آماده سازی و تدارک نیرو و زمینه سازی برای قیام اصلی خودشون از کنار کعبه هستند.
اما چرا مدینه؟
بله ، درسته
👈 چون مدینه شهری هست که شیعه داره ، در مکه که شیعیان نیستند
اما در مدینه شیعیان وجود دارند و امام میتونه اونجا که اتفاقا نزدیک به مکه هم هست ، تدارکات قیام رو فراهم کنه
خبر به گوش #محمد_مهدی و ساسان هم رسید...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 175
🔰 خبر به گوش #محمد_مهدی و ساسان هم رسید
ساسان به #محمد_مهدی گفت مگه نمی گفتند علائم حتمی ظهور ، 5 تا هست ؟
خب الان که سه تاش فقط رخ داده
سفیانی ، یمانی ، صیحه آسمانی
👌 دوتا دیگه مونده ، پس چرا بعضی ها میگن حضرت در مدینه مشغول آماده کردن زمینه هستند؟
✅ محمد مهدی : نه ، درسته ، روایت درباره اون پنج نشانه از واژه علائم قیام استفاده کرده ، نه علائم ظهور !
آقا هم که هنوز قیام نکردند
پس میشه گفت الان برای برخی از شیعیان خاص و نیروهای رده بالای خودشون آشکار شدند و تا قبل قیام اصلیشون که از کنار کعبه هست ، دو تا نشانه دیگه که خسف بیداء و شهادت نفس زکیه باشه رخ میده
✳️ امشب شبی بود که #محمد_مهدی و ساسان باید با لباس رزم آماده می شدند برای رفتن به میدان
امشب عملیات مهمی داشتند
لشکر سفیانی قرار بود یک حمله شبانه سریع انجام بده برای تصرف حرم امیرالمومنین (ع)
بغض و کینه عجیبی نسبت به امیرالمومنین (ع) دارند این افراد
چیز عجیبی هم نیست
از نسل همون معاویه و ابوسفیان هستند
❇️ نیروهای اسلام از طریق یکی از نفوذی هایی که داشتند از این حمله با خبر شدند و خودشون رو آماده می کردند تا در یک فرصت مناسب کمین بزنند و همچنین پاتک سنگینی رو روانه لشکر دشمن کنند
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 176
✳️ لشکر سفیانی برای هجوم همه جانبه آماده بود، اما از راه زمینی فقط
نمی تونستن از راه هوایی کاری انجام بدن
چون پدافندهای هوایی قوی ای رو ایران به عراق برده بود و اجازه حملات هوایی رو نمی داد
اما امکان حملات خمپاره ای بود .
❇️ نیمه های شب شد و حملات هنوز شروع نشده بود،نیروهای جبهه حق مشغول راز و نیاز با خدای خودشون بودن
👌 نیروهای اطلاعات عملیات جبهه اسلام تونسته بودن اطلاعات کامل و عمیقی از جبهه سفیانی به دست بیارن و اینکه امشب قراره چه کار کنن
1️⃣ قرار هست لشکر سفیانی به دو دسته اصلی و فرعی تفسیم بشن که در حقیقت کار اصلی رو همون قسمت فرعی انجام میده !!!!
2️⃣ قرار هست ابتدا لشکر اصلی #سفیانی با تجهیزات بالا حمله رو شروغ کنه و شدیدا تهاجم رو آغاز کنه به صورتی که لحظه ای فشار کم نشه و مرتب افزایش هم پیدا کنه تا تمام توجهات جبهه اسلام بره این سمت
3️⃣ بعدش اون گروه فرعی ، از پشت و از طریق تونل های زیر زمینی به حرم امیرالمومنین (ع) برسن و بمب گذاری کنن برای تخریب حرم و بعدش حمله وسیع به مسجد کوفه و مسجد سهله
🔰نیروهای اسلام برای همین حلقه های مختلفی رو در دور حرم کار گذاشتن تا جلوی این حملات زیر زمینی گرفته بشه
خطر بزرگی بود که باید با تدابیر درست حل میشد
اما ساسان و #محمد_مهدی در خط مقدم قرار گرفته بودند برای مقابله مستقیم با لشکر سفیانی
👈 خبر حضور مخفیانه حضرت در مدینه به گوش سفیانی رسید ، تصمیم گرفت که...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 177
✳️ خبر حضور مخفیانه حضرت در مدینه به گوش سفیانی رسید
سفیانی کاملا مصمم و جدی تصمیم به مقابله با امام زمان (عج) گرفت
👈 جلسه ای محرمانه با سران کفر از جمله آمریکا و انگلیس برقرار کرد و از اونها راه حل خواست
👈 آمریکایی ها گفتند این مهدی همون مهدی موعود شیعیان هست، باید اون رو هرطور که هست از بین ببریم
اگر اون بیاد، همه ما از بین میریم، دیگه جایی برای ما نیست
دیگه نمیتونیم کدخدای جهان باشیم
👈 انگلیسی ها هم که سابقه استعمار کشورها رو دارن در جلسه تاکید کردند که از طریق نیروهای مخفی خودشون متوجه شدند که حضرت مهدی در مدینه حضور داره و مشغول تدارک قیام اصلی از کنار کعبه هست
💠 وحشت عجیبی سر تاپای سران کفر رو گرفته بود، اونها بارها قصد حمله و محو اسلام و تشیع رو داشتند ،اما همیشه با سنگین ترین شکست ها روبرو می شدند
🔰 جنگ هشت ساله با ایران
🔰 فرار خفت بار از جنوب لبنان در سال 2000
🔰 شکست در جنگ 33 روزه با حزب الله
🔰 شکست های متعدد اطلاعاتی و امنیتی از ایران و حزب الله
👌 هم #سفیانی می دونست، هم آمریکا می دونست و هم انگلیس که شیعیان ، با دیگر فرقه های مسلمان یک فرق اساسی دارند
اونها معتقد به 12 امام بعد از پیامبر (ص) هستند که اصلی ترین خط زندگی این ائمه بعد دعوت به خدا ، مبارزه با ظلم بوده و گردن در مقابل هیچ ظالمی خم نمی کردند
معروف ترین این ائمه هم در نگاه اونها ، امام حسین (ع) بود که با دردناک ترین وضعیت در صحرای کربلا به شهادت رسید، اما زیر بار بیعت با ظالم زمان خودش نرفت
شیعیان تا این الگوها رو دارند، شکست ناپذیر هستند
از طرفی هم معتقد به ظهور یک منجی موعود هستند که قراره عدالت رو در همه جهان برقرار کنه و همه ظالمین رو به سزای اعمال خودشون برسونه
پس قطعا کار سختی دشمنان شیعه در پیش دارند
💠 تصمیم نهایی در اون جلسه گرفته شد.
تصمیم این بود که...
#رمان_محمد_مهدی 178
💠 تصمیم نهایی در اون جلسه گرفته شد.
تصمیم این بود که #سفیانی با همراهی غرب و آمریکا ، یک لشکر عظیم با تمام تجهیزات فراهم کنه تا بفرسته به سمت #مدینه تا همونجا کار حضرت رو یکسره کنند و اصلا قیام رو در نطفه خفه کنند
از اون طرف هم در عراق و نجف حملات رو شدیدتر کنند و هرچه آثار شیعه هست رو از بین ببرند
👈 آمریکا پیشنهاد حمله هوایی به مدینه رو داد که امکان تلفات برای لشکر سفیانی کمتر هم میشه
⬅️ اما انگلیس که روباه مکار قوی ای بود بلافاصله این پیشنهاد رو رد کرد ، اما چرا ؟
👈 مسئول انگلیسی رو به مسئول آمریکایی کرد و گفت نه ، این شدنی نیست ، اصلا هم نباید فکرش رو کرد
سفیانی ادعای اسلام داره
ادعای مسلمان واقعی بودن داره
ادعای احیای اسلام و نجات اسلام از دست شیعیان رو داره
حالا اگه بخواد به مدینه حمله هوایی کنه و مسجدالنبی رو خراب کنه یا حتی فقط مدینه رو با موشک و حملات هوایی تخریب کنه، دیگه هیچ چهره خوبی ازش نمی مونه و وجهه اون تخریب میشه
دیگه حتی لشکریانش هم ازش حساب نمی برن و متوجه میشن اون اصلا اعتقاد درستی به اسلام نداره
👈👈 فراموش که نکردین ، بسیاری از لشکریان سفیانی به اسم اسلام واقعی در لشکر اون هستند و اگر اون بخواد حمله هوایی به مدینه کنه ، قطعا همراهش نیستند
⬅️ اما حمله زمینی ساز و کار خودش رو داره و مشخص هست، بدون اینکه بری همه جا رو تخریب کنی، فقط میری سراغ همون مهدی موعود شیعیان و یا دستگیرش می کنی و یا به قتل می رسونیش
کاری هم با مسجد النبی ندارید ، این خیلی برای سفیانی بهتره
نشون میده که مسلمان هست و اعتقادات خودش رو داره و هدفش از حمله به مدینه ، ققط و فقط مهدی موعود هست و بس
👈 وقتی مسئول انگلیس این حرف رو زد...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 179
💠وقتی مسئول انگلیس این حرف رو زد مورد تحسین #سفیانی قرار گرفت و گفت حتما همین کار رو می کنیم
👌 مسئول آمریکایی هم زد به پشت مسئول انگلیسی و با خنده گفت واقعا بیخود به شماها نمیگن روباه پیر !
واقعا مکار و حیله گر!
همیشه همینطوری با پنبه سر بریدید !
🔰 مسئول انگلیسی : بله ، در طول تاریخ همیشه همین بوده ، شما آمریکایی ها فقط جنگیدن بلد هستید ، فقط بلد هستید بمب بریزین سر مردم، اما ما انگلیسی ها همون اهداف شما رو داریم، ولی با شیوه و رفتار متفاوت
خیلی ریز و آروم نفوذ می کنیم و بعد نقشه خودمون رو عملی می کنیم
در زمان قاجار هم همینطوری نفوذ کردیم تو #ایران و بسیاری از منابع اونها رو به نفع خودمون مصادره کردیم و قراردادهای نفتی به نفع خودمون نوشتیم و چنان قحطی در ایران ایجاد کردیم که جمعیت زیادی از مردم ایران از بین رفتند
اما آن چنان تاریخ رو تحریف کردیم و قلم به مزدها و نویسنده های ایرانی اما با افکار غربی مثل احمدی کسروی و تقی زاده تربیت کردیم که ایرانی ها خیلی از ما به بدی یاد نمی کنن و خیانت های ما رو فراموش کردند
👈 در زمان قاجار همه برنامه های ما داشت به خوبی پیش می رفت تا اینکه....
🌀 مسئول انگلیسی دستش رو محکم به روی میز زد تا جایی که هرچی روی میز بود به هوا بلند شد!!!
👈 دوباره سرش رو بلند کرد و گفت تا اینکه آخوندها و ملاها تو ایران فتوا دادن رو شروع کردند
⬅️ خواستیم قراردادهایی ببندیم که به نفع ما باشه ، اما ملاهایی مثل میرزای شیرازی و ملاعلی کنی جلوی اون رو گرفتن ، وگرنه ما الان ایران رو کاملا در اختیار داشتیم
👌 هیچ چیزی اثر بخش تر از این نیست که بتونی نیروهای یک کشور رو تربیت کنی با افکار خودت ، و بعد اونها رو بفرستی کشور خودشون و همون حرفهای خودت رو با زبان و قلم خودشون به خورد مردم کشورشون بدن
اینطوری برای اون مردم، قابل باورتر هم هست
چون کسی از کشور خودشون در لباس یک روشنفکر این حرف رو میزنه
👈 همین الان هم در اوج جنگ ها ، نیروهای تربیت شده ما در ایران در مقالات و صفحات مجازی خودشون از لزوم مذاکره با #سفیانی و جنگ نکردن و بیرون کشیدن نیروهای ایران از خاک عراق صحبت می کنن
این یعنی یک برگ برنده بزرگ برای ما
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 180
✳️ بعد صحبت مسئول انگلیسی ، و تائید اون از طرف همه جوانب ، #سفیانی مامور شد تا نیروهایی قوی با حمابت غرب و آمریکا تشکیل بده برای حمله به #مدینه
🔰 ارتشی که سفیانی میخواست ایجاد کنه ، انسان رو یاد ارتش عراق در حمله هشت ساله به ایران عزیز می اندازه
حمله ای که در اون از بسیاری از ملیت ها و کشورهای دیگه عضو لشکر عراق بودند
لشکری که بسیاری از کشورهای غربی و خود آمریکا بهش کمک مالی و تسلیحاتی کردند
👌 اما نیروهای رزمنده عزیز ما با قدرت خدا و توسل به اهل بیت (ع) در اون جنگ پیروز شدند ،
حالا این لشکر سفیانی ، واقعا یاداور همون دوران بود
اما در سطحی وسیع تر
✅ برگردیم به نجف و خط مقدم جبهه نجف
حمله وسیع و شبانه نیروهای سفیانی شروع شد
حملات سنگینی رو ایجاد کردند
واقعا سنگین بود
اما نیروهای اسلام با تمام توان دفاع می کردند و اجازه نزدیک شدن اونها رو نمی دادن
جلوی سنگر به اندازه کافی مین گذاری شده بود و این نشون میداد که لشکر سفیانی برای رسیدن زمینی به حرم امیرالمومنین (ع) کار سختی داره
✳️ لشکر سفیانی میدونست که اگر حرم رو بگیره ، دیگه کار سختی برای پیش روی های بعدی نداره
از اون طرف لشکر اسلام هم به اهمیت این قضیه واقف بود
👌 ساسان که دوره آموزشی تک تیراندازی رو خوب دیده بود، در اون تاریکی شب با کمک دوربین های دید در شب ، نیروهای دشمن که با مسلسل به صورت رگباری تیراندازی می کردن رو به خوبی هدف می گرفت و میزد
👌 #محمد_مهدی هم مدام در حال تغییر جا بود و به سمت دشمن تیراندازی می کرد
حمله واقعا سختی بود
از هر دو لشکر تلفات زیادی در همون دقایق اولیه گرفته شده بود
نیروهای اسلام در فشار سختی بودند
چون نمی تونستند دایره حمله رو زیاد وسیع کنند ، چون می ترسیدند دشمن به راحتی از رخنه در صفوف نیروها استفاده کنه و خودش رو به حرم برسونه
از طرفی نیروهایی هم که در کنار حرم بودند برای مقابله با افرادی از دشمن که قرار بود با تونل زیرزمینی خودشون رو به حرم برسونن و بمب گذاری کنن، سخت مراقب بودند که از پشت فریب نخورن
جنگ بسیار غیرقابل پیش بینی بود...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 181
💠 پدافندهای هوایی هر دو طرف هم مشغول فعالیت شدید ، هم لشکر #سفیانی حملات هوایی خودش رو شدت بخشیده بود و هم لشکر اسلام
جنگ در زمین و آسمان با شدیدترین حالت خودش در حال پیگیری بود ، هر لحظه به تعداد نیروهای سفیانی اضافه می شد
کاملا مشخص بود که مدتهاست دنبال این جنگ بودند و نیروهای زیادی رو برای این کار تربیت کرده بودند
👈 هم در پدافند هوایی و هم حملات هوایی دست برتر با سپاه اسلام بود ، به دلیل برتری متخصصین ایرانی در ساخت تجهیزات عالی و بی نقص در این عرصه
دشمن به خیال خودش از تجهیزات رادارگریز استفاده می کرد اما متخصصین ایرانی دستگاه هایی ساخته بودند که به راحتی اونها رو تشخیص و رهگیری و منهدم می کرد
✳️ حاج قاسم ، فرمانده سپاه اسلام در دفاع از حرم امیرالمومنین (ع) ، متوجه میشه مسئول تیربار به شهادت میرسه
سریع بی سیم میزنه و از #محمد_مهدی میخواد که بیاد پشت تیربار
واقعا جرأت میخواست، نشستن پشت تیربار یعنی جایی که عملا در چشم دشمن هست ، چون از برق گلوله های خارج شده از نوک لوله شلیک کننده ، مشخص میشد مکانش کجاست
البته که روی ارابه محرک بود و مدام جای خودشون رو تغییر می دادند تا دشمن نتونه به راحتی بزنه
💠 همانطور که در سپاه اسلام ، افرادی مثل ساسان و دیگر رزمنده ها در نقش تک تیرانداز بودند ، در سپاه #سفیانی هم تک تیراندازهای زبده ای بودند که دنبال زدن تیربارها بودند
🌀 ساسان خیلی خوب تونسته بود چندتا از نیروهای دشمن که مدام مشغول تیراندازی بودند رو بزنه
کارش عالی بود
بدون هیچ ترسی کارش رو انجام می داد
✳️ #محمد_مهدی رفت پشت تیربار و با تمام شهامت و جرأت به سمت دشمن تیراندازی می کرد، از هیچی نمی ترسید، اون مدتها بود دنبال شهادت می گشت ، الان براش فرصت فراهم شده ، اون هم در جنگ هایی که داره منتهی به ظهور میشه
چی از این بهتر؟
مدام ذکر خدا رو می گفت و اجازه نمی داد که فکر دیگه ای اون رو سست کنه
فریادهای یا صاحب الزمان رزمنده های اسلام کل صحنه نبرد رو گرفته بود و هرکسی فرصتی به دست می آورد با صدای بلند حضرت رو صدا می زد تا روحیه بگیره
👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که #محمد_مهدی به زمین افتاد...
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 182
🔰 👈 یک مرتبه حاج قاسم دید که #محمد_مهدی به زمین افتاد ، سریع رفت سراغش
تو اون تاریکی شب خیلی چیز خاصی معلوم نبود
💠 حاج قاسم : چی شده محمد مهدی جان، زخمی شدی ؟ نیروی امداد خبر کنم؟
✳️ محمد مهدی : نه حاجی ، نه ، خراش ساده هست، خداروشکر تیر به جای حساس نخوره ، خورده با بازو و رد شده
💠 حاج قاسم سریع بی سیم زد به گروه امدادی
🔰 محمد مهدی جلوش رو گرفت ، گفت نیاز نیست حاجی ، اصلا نیاز نیست، با چفیه محکم ببند ، حله، تیر از بدنم رد شده خداروشکر ، این دردی نداره، قابل تحمله
👈 محمد مهدی با همون رشادت بالای خودش ، دستش رو محکم بست و دوباره رفت پشت تیربار و به مواضع دشمن تیراندازی می کرد
✳️ ساسان همچنان در حال تک تیراندازی ، یه تنه کلی از تیربارچی های لشکر سفیانی رو از بین برده بود ،
وقتی محدوده جنگ محدود میشه ، حرف اول رو تیربارچی ها و تک تیراندازها می زنند،
💠 یک مرتبه لشکر اسلام با صحنه عجیبی روبرو شد
دیدند نورهایی از آسمان داره میاد به سمت پائین و به سمت مقر لشکر سفیانی
👈 همه غرق در شور و شعف شده بودن ، نیروی کمکی رسید، خوب هم رسید ، به موقع هم رسید
بله
اینها نور موشک هایی بود که از ایران شلیک شده بود و از اونجایی که ایرانی ها در این سالها خیلی روی موشک نقطه زن کار کرده بودند ، دقیقا داشت میخورد به وسط لشکر سفیانی
امان نمی دادن موشک ها
یکی پس از دیگری اونها رو تارو مار و می کردند
کسانی هم که قصد فرار داشتند توسط تک تیراندازهای سپاه های اسلام ، شکار می شدند
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 183
💠 صبح روز عملیات کم کم داشت می رسید ، بعد ادان صبح دیگه از شدت حملات دشمن کم شد .
پشتیبانی های هوایی و موشکی لشکر اسلام که عمدتا توسط ایران انجام شد ، شکست سنگینی به جبهه #سفیانی در عراق وارد کرد.
🔰 وقتی هوا روشن شد ، انبوه جنازه های دشمن بود که روی زمین افتاده بود ، البته از جبهه اسلام هم شهید و زخمی داده بودند .
هوا که روشن شد ، ساسان رفت پیش #محمد_مهدی
تازه متوجه زخم بازوی #محمد_مهدی شد و شوکه شد اما وقتی متوجه شد که چیز خاصی نیست ، خیالش راحت شد
👈 محمد مهدی : داشتیم شهید می شدیم که خدا نخواست !
👈 ساسان : ان شالله با هم و در کنار هم #شهید میشیم!
💠 محمد مهدی : یعنی میشه ؟ امکانش هست ؟
🔰ساسان : ان شالله ، خدا که بخواد همه چی میشه ، اگه من با تو از بچگی آشنا نمی شدم الان اینجا نبودم، معلوم نبود الان کجا بودم و چه سرنوشتی و چه اعتقاداتی داشتم
شاید مثل پدرم...
💠 محمد مهدی نگذاشت که ساسان ادامه بده و گفت : چیزی نگو ، ادامه نده ، هرچی باشه پدرت هست و احترامش واجب ، براش دعا کن، براش دعا کن که هدایت بشه و در این مدت باقیمانده از عمرش راه درست رو پیدا کنه
🔰 ساسان : خدا کنه همین بشه که میگی، امیدوارم شهید بشم و خون شهادت من مسیر زندگی پدرم رو عوض کنه
🌀 تو همین حس و حال بودند محمد مهدی و ساسان که یک مرتبه خبر رسید #سفیانی یک لشکر عظیم به سمت #مدینه فرستاده
همه دچار شک و بهت شدند...
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 184
💠 تو همین حس و حال بودند محمد مهدی و ساسان که یک مرتبه خبر رسید #سفیانی یک لشکر عظیم به سمت #مدینه فرستاده
همه دچار شک و بهت شدند...
🔰 همه داشتن با همدیگه حرف می زدن
👈 این سفیانی عجب نیروهای زیادی داره !
👈 این همه نیرو رو از کجا آورده؟
👈خرج اینها از کجا تامین میشه؟
👈این همه سلاح از کجا میاد؟
👈واقعا خودش به تنهایی این همه کار رو داره پیش می بره؟
👈الان مدینه میخواد چه کنه؟
👈نکنه میخواد علیه امام زمان(عج) هجوم ببره ؟
👈یا اینکه میخواد مردم شیعه اونجا را قتل عام کنه؟
👈تو مدینه چه کسی میخواد از امام دفاع کنه؟
👈هنوز که لشکر و نیرو در مدینه تامین نشده
👈آقا چطور میخواد با اینها جنگ کنه؟
👈ما باید چیکار کنیم؟
👈اگه بریم مدینه که حکومت وهابی اجازه نمیده
👈اگه بخواهیم اینجا بمونیم ، امام رو چیکار کنیم که جانش در خطره؟
👈اگر باز بخواهیم بریم مدینه، نمی تونیم عراق رو تنها بگذاریم ، چون سفیانی نیروهای زیادی داره و وقتی عراق رو از نیرهای نظامی خالی ببینه ، دوباره حملات سختی راه میندازه مثل دیشب
⬅️ رزمنده های جبهه اسلام دچار بهت عجیبی شده بودن
👌 همه رفتن سراغ حاج قاسم که نام ایشون ، رزمنده ها رو به یاد سردار عزیز شهید قاسم سلیمانی می انداخت
رفتن پیش ایشون تا کسب تکلیف کنن
ایشون گفت...
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 185
💠 حاج قاسم گفت : شرایط خیلی پیچیده و سخت هست ، ما نمی تونیم اینجا فقط خودمون تصمیم گیرنده باشیم.
عزیزان حزب الله و یمنی هم در کنار ما هستن
اینجا جای بسیار حساسی هست
در مکان و زمانی حساس قرار گرفتیم
کوچکترین اشتباه ، آخرین اشتباهه
👈 باید منتظر دستور #ولی_فقیه باشیم ، تجربه این همه سال ثابت کرد که دستور ولی فقیه اگر عمل بشه ، موفقیت هم همراهش هست
✳️ رزمنده ها به آرامش رسیدن ، خیالشون راحت شد ، منتظر موندن تا #ولی_فقیه دستورات لازم رو صادر کنه ،
فرماندهان هم در اتاق فرماندهی مشغول آنالیز کردن جنگ دیشب بودن که خیلی سنگین بود
هم تلفات داشت و هم زخمی
هم باید نقاط ضعف برطرف میشد و هم آمادگی لازم برای دفع حملات قبلی صورت می گرفت
👈👈 ناگهان دستور #ولی_فقیه طی یک پیام کوتاه به جبهه رسید، پیام کوتاه بود و چند کلمه ای اما کاملا روشن و واضح:
⬅️ بسم الله الرحمن الرحیم، رزمندگان اسلام خدا قوت ، در عراق بمانید و خود را قوی کنید ، نگران مدینه نباشید ➡️
❇️ اخبار مدینه :
🌺 امام زمان (عج) خبردار شدند که لشکر سفیانی در راه مدینه هستند ، به نزدیکان خودشون اعلام کردند که به مردم مدینه خبررسانی کنند که اگر ممکنه از این شهر برن بیرون، چون هنوز لشکر کامل فراهم نشده بود و امکان جنگیدن با #سفیانی در مدینه نبود ، اما این بیرون رفتن موقتی هست و خیلی زود به مدینه بر خواهند گشت
خود امام زمان (عج) هم قصد حرکت به سمت مکه رو داشتند تا ان شالله به زودی قیام اصلی رو شروع کنند.
👈 امام زمان (عج) قبل رفتن به مکه ، دست به دعا شدند و فرمودند...
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 186
🔰 👈 امام زمان (عج) قبل رفتن به مکه ، دست به دعا شدند و در دعای خودشون از خدای متعال خواستند که شر #سفیانی و لشکریانش رو به خودشون برگردونه و اسلام و ممالک اسلامی و مردم مسلمان و مظلوم غیرمسلمان رو از دست این پلید حفظ کنه
✅ بعد از دعا ، امام به همراه یاران نزدیک خودشون به سمت مکه حرکت کردند.
💠 لشکر #سفیانی یک روز بعد به #مدینه رسید، اما باز هم سفیانی در بین اونها نبود و همچنان در مقر خلافت خودش در شام حضور داشت،
لشکریان این پلید از خدا بی خبر همه شهر رو به جستجوی امام زمان (عج) گشتند اما نتوانستند امام رو پیدا کنند
👈 به عده ای از شیعیان مشکوک شدند ، خانه همه اهل مدینه رو گشتند ، افراد مشکوک رو تحت شدیدترین شکنجه ها قرار دادند که بهشون بگن امام زمان کجاست و کجا مخفی شده
اما این شیعیان غیرتمند و مومن ، تخت شدید ترین شکنجه ها هم حرفی نزدند و پای این اعتقاد خودشون تا دادن جان شیرین ، ایستادند و همچنان که زیر لب یاصاحب الزمان ادرکنی می گفتند، شربت شهادت رو نوشیدند
✳️ لشکر سفیانی شهر مدینه رو غارت کرد و مردم بی پناه اون رو مورد قتل عام قرار داد، اما جرأت نزدیک شدن و تخریب مسجدالنبی و قبر پیامبر(ص) رو نداشتند ، همانطور که قبلا سران آمریکا و انگلیس این موضوع رو تذکر داده بودند
👈 فرمانده لشکر سفیانی در مدینه ، این خبر رو به گوش سفیانی می رسونه
⬅️ #سفیانی از شدت خشم ، هرچی کنارش بود رو پرتاب کرد و سریع با یک خط امن غیر قابل رهگیری ، تماسی رو با سران آمریکا و انگلیس گرفت تا کسب چاره کنه
👈 بعد تماس ، اونها بهش گفتند که حتما بره تعقیب امام زمان (عج) ، چون ممکن نیاز زیاد دور شده باشند و طبق روایات شیعی ، مهدی باید الان در مکه باشه، پس با تمام قدرت به سمت مکه برین
💠 سفیانی که این رو شنید سریع با لشکرش در مدینه تماس گرفت و گفت با تمام قدرت به سمت مکه حرکت کنین که مهدی قطعا اونجاست
👈👈 لشکر #سفیانی بعد دریافت این دستور ، با تمام قوا حرکت رو شروع کردند به سمت مکه و به هر چیزی که سر راهشون باهاش برخورد می کردند ، چه موجود زنده چه غیرزنده ، نابودش می کردن
با تمام قدرت در حال حرکت بودند که ناگهان......
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 187
🔰 لشکر #سفیانی با تمام قدرت در حال حرکت به سمت مکه بودند که ناگهان در منطقه بَیداء که بین مدینه و مکه هست ، زمین دهان باز میکنه و لشکر سفیانی رو در خودش فرو میبره !!!
💠 این خبر مثل بمب صدا میکنه در همه جهان و مثل سیل خروشان ، خبرش سریع همه جا رو پر میکنه !
تمام اخبار اختصاص به این حادثه مهم و عجیب پیدا میکنه
👈 رسانه های آمریکایی این حادثه معجزه گونه رو به حادثه طوفان طبس در ایران تشبیه می کنند که اونجا هلی کوپترهای آمریکایی زمین گیر شده بودند
یک بار شن ها مامور خدا بودند
این بار زمین بیابان بیداء مامور خدا بود!
👈 خیلی هایی که بعد صیحه آسمانی سراغ تحقیق درباره امام زمان (عج) رفته بودند و با شنیدن صیحه دوم که دروغ بود گول خوردن ، دوباره بعد این حادثه معجزه گون ، رفتن سراغ تحقیق درباره امام زمان (عج)
👌 چون علائمی که رخ داده بود، دقیقا طبق همون چیزهایی بود که در کتب شیعیان نوشته بود
اسم این حادثه بزرگ در روایات ، " خَسف بَیداء " بود ، یعنی فرو رفتن زمین در منطقه بیداء
⬅️ این چهارمین نشانه حتمی قبل قیام امام زمان (عج) بود
✅ اخبار این قضیه ، به عراق و رزمنده های حبهه اسلام هم رسید، هم چنان لشکریان #سفیانی در عراق مشغول جنگیدن با نیروهای اسلام به صورت پراکنده بودند و خرابکاری های زیادی در شهرهای مختلف به بار می آوردند
👈 #محمد_مهدی و ساسان بعد شنیدن این خبر خسف بیداء ، خوشحال شده بودند ، از قبل همه این چیزها رو از حاج اقا عسکری شنیده بودند ،
محمد مهدی به گربه افتاد ، می گفت جای پدرم خالی هست ، اون خدا بیامرز خیلی از نکات زندگی و نکات مهدوی رو به من یاد داده بود ، ایکاش زنده بود و این روزهای نزدیک به ظهور رو میدید...
🔰 حالا دیگه ایمان مومنان قوی تر شده بود و دلشون گرم و قرص شده بود برای ظهور حضرت، مستضعفین جهان خوشحال بودند که دوران محرومیت و مظلوم بودنشون به سر اومده و دوران طلائی زندگی اونها همراه با رفاه کامل داره فرا میرسه
به روزهای ظهور نزدیک می شدیم...
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 188
🔰 #سفیانی بعد شنیدن خبر خسف بیداء، به طرز عجیبی عصبانی شده بود، انگار دچار جنون شده بود، حق هم داشت
هرچه رشته بود ، پنبه شده بود
مدام در حال زنگ زدن به سران آمریکا و انگلیس بود تا از اونها کسب تکلیف کنه
🔰 فرمانده آمریکایی یک پیشنهاد داد برای اینکه هم حواس جهانیان از این واقعه پرت بشه و هم یک تجدید روحیه ای برای نیروهای سفیانی بشه
⬅️ گفت با تمام قوا آماده بشین برای یک حمله همه جانبه به سمت نجف و کربلا
تنها راه همینه
وگرنه مهدی (عج) وقتی قدرت بگیره کسی نمیتونه جلوش بایسته
💠 سفیانی : نمیشه ، همین چند وقت قبل با اونها جنگیدیم و شکست خوردیم، نتونستیم ، این بار دوباره چطور بجنگیم؟
❇️ فرمانده آمریکایی: نه ، این بار ما بیشتر کمک می کنیم، باید همه توان رو بیاریم وسط
این بار هم پول بیشتر میدیم به سربازانت، وعده های مالی زیاد
هم اسلحه و تجهیزات زیادی بهت میدیم
تو فقط خوب جنگ راه بنداز
همه جانبه
زمینی و هوایی
هر چی میتونی باید بریزی سر این شیعیان
گرفتن نجف و کربلا ، کار مهدی (عج) رو سخت میکنه برای ظهور و میتونیم به راحتی از مکه جلوش رو بگیریم
💠 سفیانی پذیرفت و به همه نیروها آماده باش داد برای 3 روز دیگه
👌 جاسوس سپاه اسلام که در لشکر سفیانی بود این خبر رو به حاج قاسم میرسونه
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 189
🔰 سپاه اسلام هم آماده شد برای جنگیدن ، اوضاع به شدت داشت به گلوگاه های حساس می رسید
👈 نیروهای اسلام هم به حالت آماده باش در اومدن و با تماس با پایگاه های موشکی ایران ، به اونها اطلاع دادند که آماده حمله موشکی به مقر نیروهای #سفیانی باشند.
الحمدلله در این سالها با توصیه های ولی فقیه ، دقت موشکی نیروهای هوافضا ،به دقت بالایی رسیده بود.
💠 شب موعود فرا رسیده بود و حمله های فوق العاده وحشتناکی از سمت لشکر سفیانی شروع شده بود ، حملات هم همه جانبه بود و این بار علاوه بر نجف ، کربلا هم مورد حمله قرار گرفته بود
نیروهای کمکی خوبی از روزهای قبل از نیروهای ایرانی و عراقی و لبنانی و یمنی ، رسیده بودند و نیروها به تعداد کافی بود
✳️ در جنگ هوایی و موشکی ، برتری فوق العاده با نیروهای اسلام بود ، پدافندهای هوایی متعددی دور تا دور حرم امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) تا کوچکترین آسیبی به این اماکن مقدس نرسه
💠 در بحبوحه جنگ خبری در کل جهان پخش شد !
❇️ یک فردی که گویا امام زمان (عج) ایشون رو فرستاده بود و ماموریت بهش داده بود ، در کنار کعبه شروع به سخنرانی کرد، دوربین های پخش مستقیم کنار کعبه روی این فرد زوم کرده بودند
هم همه وهابی ها اجازه نمی داد صدای اون فرد به درستی برسه
👈 اما اون فرد چه کسی بود ؟
👌 بله ، درسته ، خودش بود، اون همون کسی بود که در روایات از او به اسم #نفس_زکیه یاد شده بود ، داشت خبر آمادگی حضرت برای قیام رو به مردم میداد و به نوعی اتمام حجت کرده باشه
❇️ اما وهابی های خبیث ،اجازه تمام کردن سخنرانی رو بهش ندادن و در همون کنار خانه امن خدا و حرمی که خون ریزی در آن حرام هست ، #نفس_زکیه رو به شهادت رسوند...
👈 خبر به سرعت در همه جهان پخش شد
حتی به جبهه عراق هم رسید
👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت...
ادامه دارد..
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 190
🔰 👈 محمد مهدی وقتی این خبر رو شنید سریع خودش رو به ساسان رسوند و گفت ساسان ساسان ، خبر رو شنیدی؟
💠 ساسان در حالی که صورتش پر از اشک بود گفت : آره ، آره ، داداش #محمد_مهدی این همون شهادت #نفس_زکیه بوده ، پنجمین نشانه قبل قیام آقا ، و طبق روایات هم اومده که 15 شب بعد از شهادت #نفس_زکیه ، ظهور امام اتفاق میوفته !
وای
وای
وای محمد مهدی،
این همه صبر و انتظار
این همه دعا و اصرار
این همه گریه و ندبه
این همه زاری و مویه
⬅️ بالاخره داریم به ظهور میرسیم ، همون چیزی که مدتها انتظارش رو داشتیم ، ای خدا ، یعنی میشه زنده باشیم و ببینیم ؟
❇️ محمد مهدی : آره ، همون چیزی که خیلی آرزوش رو داشتیم، دیگه داره رخ میده ، این #سفیانی لعنتی هم فشار کار رو بیشتر کرده ، اما به لطف خدا پیروز این جنگ ما هستیم.
👈 در حال حرف زدن بودند که یک مرتبه صدای تیراندازی و خمپاره اونها رو به خودشون آورد
✅ جنگ تمام عیار #سفیانی شروع بود ،اما باز هم خودش در جنگ حضور نداشت و نیروهاش رو فرستاده بود عراق به پیشتیبانی نیروهای دیگه ای که بودند
👌 هواپیماهای ایرانی که آماده بودند برای پرواز ، به پرواز در اومدند، اما این بار لشکر سفیانی هم از هواپیماهای قوی ای استفاده می کرد،
از موشک های پیشرفته تا سلاح های به روز
این بار دشمن با دست پر اومده بود ، دیگه می خواست به هر نحو ممکن که شده جلوی ظهور علنی و قیام حضرت رو بگیره
👈 جنگ به سختی پیش می رفت
👈 ساسان هم باید تک تیراندازی می کرد و هم به گروه خمپاره انداز کمک می کرد، واقعا سخت بود
💠 محمد مهدی این بار در نقش اپراتور پدافند هوایی بود ، جایی حساس و مهم که در تیررس دشمن بود
🔰 حملات دو جانبه به سختی در حال ادامه بود که ناگهان یکی از هواپیماهای دشمن ، به سمت یکی از پدافندهای هوایی شلیک کرد ، آتش بزرگی به هوا بلند شد ، همه نگران شدن
ساسان با چشم های نگران که نکنه دقیقا به واحد پدافند سیاری که #محمد_مهدی در اون هست ، برخورد کرده باشه سریع خودش رو رسوند به اون منطقه
ادامه دارد...
✍️ احسان عبادی
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 191 ( قسمت آخر )
💠 ساسان رسید به منطقه ای که به سمت اون شلیک شده بود، دود و آتیش همه جا را پر کرده بود
دل تو دل ساسان نبود
اما نمی تونست از تقدیر فرار کنه
یک مرتبه با بدن غرق به خون #محمد_مهدی روبرو شد
دیگه داشت دیوانه میشد، رفت تو دود ، هرجوری که بود بدن رو کشید بیرون
هی صدا میزد
#محمد_مهدی
#محمد_مهدی
اما فایده نداشت
محمد مهدی به آرزوی خودش رسید، شهید شده بود
❇️ ساسان کنار بدن غرق به خون محمد مهدی مدام فریاد میزد، محمد مهدی کجایی
حق نداشتی بدون من بری
حق نداشتی منو تنها بذاری
اون شب نیمه شعبان وقتی تازه به سن تکلیف رسیده بودیم به من قول داده بودی که هیچوقت همدیگه رو تنها نذاریم و دستهامون تو دست هم باشه ( قسمت 78 رمان)
آخه چرا رفتی
چرااااا
من چطور به خانوادت این خبر رو برسونم
چطور؟؟؟
❇️ محمد مهدی ، منم باید بیام پیشت
من بدون تو نمی تونم
ای خدا ، من لیاقت نداشتم ؟
من آدم بدی بودم؟
من که بهت قول داده بودم خوب بشم و شدم
چرا منو قبول نکردی خدا؟؟
من بدون محمد مهدی نمیتونم
اون من رو به راه آورد خدا
👈 همینطور در حال داد زدن بود که ناگهان...
👈 ناگهان تیر تک تیرانداز لشکر #سفیانی به پیشانی ساسان خورد و در حالیکه دستش در دست محمد مهدی بود، روی بدنش افتاد و شربت شهادت رو نوشید...
✅ دقیقا به قول خودشون وفا کردن، در آخرین لحظه هم دست همدیگه رو رها نکردن و دست در دست هم به بهشت رسیدند...
❇️ اون شب لشکر اسلام پیروز شد و چند روز بعد همه صدایی شنیدند که سالها منتظرش بودند...
🌺 الا یا اهل العالم ، أنا المهدی .... ظهور شده بود🌺
💠 پایان #رمان_محمد_مهدی 💠
امیدواریم مفید واقع شده باشد
✍️ احسان عبادی
@mahman11