eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.3هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰زندگینامه سردار شهید علی محمدی پور 💐🍃شهید علی محمدی پور در خرداد ماه سال 1338 در روستای « دقوق آباد » از بخش « نوق » شهرستان رفسنجان به دنیا آمد . علی اولین فرزند خانواده بود . تحصیلات ابتدایی را در « سه قریه » شروع کرد ، اما به خاطر دوری راه و مشکلات دیگر مجبور شد مدتی ترک تحصیل کند . سپس به همراه دوستش برای ادامه ی تحصیل به یزد آمد . به زودی علی به مطالعه جدی کتاب های مذهبی روی آورد و با اوج گیری حرکـت مـردم در سـال های 55 و 56 به مبارزان مسلمان پیوست . شهرهای استان خوزستان و کرمان خاطرات زیـادی از فعـالیت های سیاسی و مسلحانه علی در سال های انقلاب دارند . علی بعد از انقلاب عازم کردستان و سپس جبهه های جنگ در جنوب شد و از آن زمان تا آخر عمر پربرکتش همواره در جبهه بود .او در سال 63 و به هنگام عملیات بدر فرمانده گروهان بود . سپس جانشین فرمانده شد که تـا عملیـات والفجـر 8 ، در این مسئولیت ماند .در عملیات کربلای 5 ، علی فرمانده ی گردان 412 لشکر 41 ثارالله بود که به هنگام عبور از آب و نرسیده به دژ اول عراقی ها بر اثر اصابت ترکش به سر مجروح شد و دقایقی بعد از پای همین دژ به آسمان پر کشید . @mahman11
💠عارف شهیدی که در شب عملیات به تک تک اعضای گردان گفت که سرنوشت شما چه خواهد شد ،شهادت، اسارت و زنده ماندن و دقیقاً همان شد... ✅ 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 آقایانِ شهدا، خیلی مخلصیم!✋ صورت افرادی را که دورش نشسته بودند از نظر گذراند . نگاهش بر چهره ی «جمال زاده» ثابت ماند . دو دوست مدتی به هم زل زدند و بعد لبخند بر لبانشان نشست . علی گفت : «دست به کار شوحسین جان! اگر نامه ای ، وصیتی می خواهی بنویسی ، بنویس! فردا که عملیات شروع بشود ، برای تو برگشتی نیست .» جمال زاده جواب داد :« نوشته ام حاجی .این قدرها هم حواسم پرت نیستم.» مهدی گفت :« بقیه چی ؟ جمال زاده را گفتی، بقیه را هم بگو .» علی گفت : « خودتان می بینید .» « - می خواهیم از زبان تو بشنویم .» « بگو حاجی !نکند فکر می کنی ما ترسیدیم ؟» آنقدر اصرار کردند تا مجبور شد دوباره به حرف بیاید . « باشد . می گویم اول از همه این را بدانید که این عملیات ، عملیات شهادت خواهد بود .هرکسی آرزوی شهادت داشته باشد ، در این عملیات خواهد رفت . ما افراد زیادی را ازدست خواهیم داد هم از فرمانده ها هم از برادرهای دیگر . خود من هم جزء اولین نفرها خواهم بود . قبلاً به مهدی گفته ام . من تا پای دژ بیشتر با شما نیستم . آنجا از شما خداحافظی می کنم . بعد از آن خودتان باید راه را ادامه بدهید...» سکوت سنگینی بر چادر حاکم شد . تا مدتی کسی جرات نمی کرد چیزی بگوید . بالاخره مهدی بود که سکوت را شکست : « غلام چطور !» علی گفت : « غلام هم ان شاالله رفتنی است .» « من چطور حاجی ؟» « تو ماندنی هستی ...» « جواد چطور؟» « جواد زخمی می شود.» مهدی نگاهش را در چادر چرخاند . امراللهی گوشه چادر نشسته بود . گفت :« امراللهی چطور؟» علی گفت : « ایشان هم شهید می شود » «سید کاظم چطور؟» « او هم رفتنی است .» « ناصر چطور؟» « به ناصر نمی شود زیاد امیدوار بود ؟» « رضا چطور؟» «رضا هم شهید می شود .» ناصر گفت :«اگه رضا شهید بشود ، تکلیف محمود چه می شود؟ بیچاره بدون رضا دق می کند . شما که می دانید ، این ها همه جا با هم هستند .»محمود گفت :«اگر قرار بر شهید شدن باشد ، ما باید هر دو شهید بشویم .» علی گفت : « نترس محمود جان ! شما همراه هم خواهید بود .تازه اگر رضا هم نبود ، باز من تو را تنها نمی گذاشتم . ما با هم سال های زیادی را گذرانده ایم . ایام تحصیل در یزد را فراموش کرده ای ؟ چه شب هایی که با هم بیدار مانده ایم و زل زدیم به درس ومشق ،چه روزهایی که از دقوق آباد تا سه قریه پیاده رفته ایم . مگر می شود ما برویم وتو بمانی ؟.» محمود آرام شد و چشم دوخت به رضا. مهدی گفت : «نجمیان چطور حاجی ؟ نجمیان هم شهید می شود یا اینکه می ماند تا به داد چای خورهای دیگری برسد.» نجمیان برگشت و مهدی را نگاه کرد . علی گفت :« نجمیان هم شهید می شود .» مهدی دور تا دور چادر چشم چرخاند و گفت :«پس هیچی دیگه حاجی . بگو همه شهید می شوند فقط من و جواد می مانیم .» دست بر سینه گذاشت و رو به دیگران سرخم کرد. « آقایانِ شهدا، خیلی مخلصیم !» ناصر گفت: «چیزی از قلم نیفتاد ؟» و حسین را نشان داد. مهدی انگار که تازه یاد حسین افتاده باشد ، پرسید :«اصل کاری را فراموش کرده ام. درباره حسین بگو حاجی !» علی دست انداخت دور گردن برادر . صورت او را بوسید . لحظه ای چشمهایش را بست . سر فرو برد در شانه ی او .او را بویید . سر بالا آورد. « حسین هم شهید می شود . برو برگرد ندارد.» نجمیان داد زد :«اشتباه شد حاجی . اشتباه شد . برو دارد اما برگرد ندارد.» همه خندیدند و علی بار دیگر حسین را در میان بازوانش فشرد. « سرنوشت همگی همان شد که حاج علی محمدی پور گفته بود .» @mahman11
💥وصیت‌نامه عجیب یک شهید💥 ♻️سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در چندین سخنرانی خود به وصیت شهیدی اشاره کرد ، که انسان با درک آن حیران میشود 🔹شهید حاج علی محمدی پور از شهدای گرانقدر رفسنجان در وصیت نامه خود آورده است:👇👇 اما تو ای برادر عراقی، اگر چه تو ماموری و قاتل جان من. اما من تو را برادر خود می دانم از تو خواهم گذشت و اگر خدا اجازه بدهد اول کسی را که شفاعت کنم تو هستی. آماده باش و غمی بدل راه نده وحشتی، نداشته باش. سینه ی من آماده است تو تفنگت را آماده کن خدایا دوستان و عزیزانم همه رفتند من ماندم با روی سیاه و خجالت از خودت.  ای کسی که راه اسلام و دینت را به من نشان دادی. پایان راه را شهادت و روزیم فرما که سخت در فراق تو می سوزم در فراق بندگان مخلصت که به سوی تو آمده اند یعنی برادران همسنگرم. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
184 💠 تو همین حس و حال بودند محمد مهدی و ساسان که یک مرتبه خبر رسید یک لشکر عظیم به سمت فرستاده همه دچار شک و بهت شدند... 🔰 همه داشتن با همدیگه حرف می زدن 👈 این سفیانی عجب نیروهای زیادی داره ! 👈 این همه نیرو رو از کجا آورده؟ 👈خرج اینها از کجا تامین میشه؟ 👈این همه سلاح از کجا میاد؟ 👈واقعا خودش به تنهایی این همه کار رو داره پیش می بره؟ 👈الان مدینه میخواد چه کنه؟ 👈نکنه میخواد علیه امام زمان(عج) هجوم ببره ؟ 👈یا اینکه میخواد مردم شیعه اونجا را قتل عام کنه؟ 👈تو مدینه چه کسی میخواد از امام دفاع کنه؟ 👈هنوز که لشکر و نیرو در مدینه تامین نشده 👈آقا چطور میخواد با اینها جنگ کنه؟ 👈ما باید چیکار کنیم؟ 👈اگه بریم مدینه که حکومت وهابی اجازه نمیده 👈اگه بخواهیم اینجا بمونیم ، امام رو چیکار کنیم که جانش در خطره؟ 👈اگر باز بخواهیم بریم مدینه، نمی تونیم عراق رو تنها بگذاریم ، چون سفیانی نیروهای زیادی داره و وقتی عراق رو از نیرهای نظامی خالی ببینه ، دوباره حملات سختی راه میندازه مثل دیشب ⬅️ رزمنده های جبهه اسلام دچار بهت عجیبی شده بودن 👌 همه رفتن سراغ حاج قاسم که نام ایشون ، رزمنده ها رو به یاد سردار عزیز شهید قاسم سلیمانی می انداخت رفتن پیش ایشون تا کسب تکلیف کنن ایشون گفت... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی ‌@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه لبخندی زدی وقتِ گذشتن عجب آسوده‌ای هنگام رفتن . . . 📎پ ن : شهادت بهمن 64 فاو ؛ عملیات والفجر هشت @mahman11
▫️هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت رفتن ندارند آن ها بروند دانشگاه ما می‌رویم... با شروع جنگ تحمیلی از همان روزهای‌ اول جنگ لباس رزم برتن‌ ڪرد ‌وقتی گفت ‌می‌خواهـد به جبهه ‌برود همه گفتند تو استعداد زیادی داری حیف است بروی در این بیابان‌‌ها خرج شوی‌... در جوابشان ‌گفته ‌بود: "کسی ڪہ این استعداد را به من داده، خیـلی راحت و در یڪ چشم برهـم زدن می توانـد آن را از من بگیرد جوری ڪہ دیگر حتی اسم خـودم هم یادم برود؛ هستند کسانی که استعداد دارند اما‌ جرأت جبهه رفتن ندارند، آنها بروند دانشگاه، ما می رویـم جبـهه..." همیشه می گفت: جنـگ در رأس همه امور مـا است... 📎پ ن : این شهید عزیز پس از چند روز نگهداری در سردخانہ بہ اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر بہ خاڪ سپرده شود، نڪتہ عجیبی ڪہ درباره این شهید زبانزد است لبخند زیبایے است ڪہ چند روز پس از شهادت و بہ هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست. 🌷 شهادت: عملیات والفجر ۸ @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐داماد که نشده بودن ، بعد شهادتشون براشون می‌کردند. . 🌷شهید محمد مهدی سیدی ۱۳۴۸ مازندران ( ) : ۷ اسفند ۱۳۶۲ جزیره مجنون تاریخ تدفین: ۱۲ سال بعد شهادت ۱۳۷۴ . 📩 قسمتی از وصیت نامه : این حرف مطهری که  : شمع محفل بشریت اند .در واقع حرف به جایی است , چون این ها هستند که راه را برای دیگر انسان ها روشن می کنند و دیگران هستند که ادامه دهندگان راه آنان می باشند . . @mahman11
. ▪️ سردار شهید محمد جعفری🌷 ▫️ولادت : ۱۳۴۰ آمل _شهادت :دهلران ▪️ت تدفین : ۱۳۷۵_ سیزده سال مفقود بود. . 🦋همسرش «شهربانو فرهمند: «بسیار به نماز جمعه اهمیت می‌داد. ما قرار بود عروسی خودمان را روز جمعه برگزار کنیم؛ اما او مخالفت کرد وگفت: جمعه زمان عبادت است و من باید به نماز جمعه بروم. عروسی را روز پنج‌شنبه برگزار می‌کنیم. ما همین روز با هم عروسی کردیم.» . 🚩 فروردين 1361، اوّلين تجربه حضور محمّد در جبهه غرب بود كه با كِسوت بسيجي و به عنوان تك‌تيرانداز مشغول به خدمت شد.در 7 آبان 1361، در سِمَت جانشيني دسته، رهسپار جنوب و 3/9/1361، به فرماندهی دسته در گردان يارسول منصوب شد؛ او در 22 آبان 1362 به عضويت سپاه در آمد و به عنوان جانشين گروهان گردان رزمي، به جبهه جنوب عزيمت كرد.و سرانجام، محمد در 7 اسفند 1362، طي عمليات والفجر 6 در دهلران، جامه سرخ شهادت را به تن كرد و سپس، بعد از گذشت سیزده بهار، با بدرقه همسرش و تنها يادگارش «محرم»، در بوستان شهداي «پايين‌كته‌پشت» آرام گرفت. . @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بسم الله الفجر.. بسم الله انتقام.. وقت نبر شد حاج قاسم سلام.. سلام سردارم.. عزیز و دلدارم.. اومدم بگم تو را خیلی دوستت دارم.. کوه ایثارم یل نام دارم.. بیا بر گر خیمه ای علمدارم.. عزیزان گروه این سرود را بازنشر حداکثری با اجرای عباس کهزاد ی را در گروهها فوروارد کنید.. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺همه حرفش این بود، ما با انتخابات سرنوشت کشورمون رو به دست خودمون رقم می‌زنیم. نباید کاری کنیم شرمنده شهدا بشیم ، شرمنده مولامون آقا سیدالشهداء بشیم - @mahman11
⭕️دکتر حسن پور رییس سازمان بسیج اصناف، بازاریان و فعالان اقتصادی کشور با تصویب فرمانده معظم کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مد ظله العالی) به درجه سرتیپ دومی نائل شد. امروز در ایام ولادت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) طی مراسمی، سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده محترم کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درجه سرداری را به غلامرضا حسن پور اشکذری اعطا نمود. در پیوست حکم تقدیمی به دکتر حسن پور، سرلشکر باقری این گونه مرقوم فرمودند: یرادر ارجمند سردار سرتیپ دوم پاسدار غلامرضا حسن پور اشکذری؛ به مناسبت عید مبعث، بزرگداشت ایام الله دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی و نیمه شعبان المعظم؛ مفتخر شدن جنابعالی به درجه سرتیپ دومی که به پاس احراز شایستگی ها و در اجرای اوامر مقام معظم فرمانده کل قوا حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای تحقق یافت موجب افتخار و شادمانی است. لازم به ذکر است پیشنهاد درجه وی را سردار غلامرضا سلیمانی رییس سازمان بسیج مستضعفین به فرماندهی کل ارائه داده بود. حسن پور از شهریور سال ۱۳۹۱ جانشین سازمان بسیج اصناف کشور شد و از اول دی ماه سال ۱۳۹۴ با حکم سردار نقدی به عنوان سرپرست و از سال ۱۳۹۵ با حکم سردار سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری به عنوان رییس این سازمان معرفی گردید و تا کنون عهده دار این مسولیت است. همچنین در سال جاری سازمان بسیج اصناف و بازاریان کشور به ریاست سردار غلامرضا حسن پور به عنوان رده موفق در سطح نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ، توسط سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری مورد تقدیر قرار گرفته بود. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو نداشتہ منی... وقتے تو نباشے بہ چہ ڪارم مے آید این همہ آسمان... 🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🍁