فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
انتقاد از خویشتن را
جز برنامه های اصلی
خود قرار دهید.
[شهید سید محمد حسینی بهشتی]
@mahman11
✍دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت، قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت،
آنچه را خداوند تقدیر مینماید ڪسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیهای مرگ ڪسی را به تأخیر نمیاندازد پس چه بهتر ڪه انسان زندگیاش را در مسیر طاعت الهی و در جهت ڪسب رضایت خداوند قرار دهد و همواره به یاد او باشد.
#شهید_محمدحسن_طوسی
@mahman11
✍دنیا محل امتحان و آزمایش است و کاروانسرایی است موّقت، قافله مرگ فرا خواهید رسید و همه در نوبت قرار دارند و در مهلت مقرر باید بسوی او بازگشت،
آنچه را خداوند تقدیر مینماید ڪسی قادر به آن نخواهد بود خداوند دقیقه و ثانیهای مرگ ڪسی را به تأخیر نمیاندازد پس چه بهتر ڪه انسان زندگیاش را در مسیر طاعت الهی و در جهت ڪسب رضایت خداوند قرار دهد و همواره به یاد او باشد.
#شهید_محمدحسن_طوسی
@mahman11
•『🕊️』•
↫#خلوت_با_خدا
•احمد نمازش رو همیشه اول وقت میخوند.می گفت:«همه گرفتاریهای ما
با نماز صبحمون حل می شه.
یعنی هر گرفتاری ای داشته باشی
با نماز صبح میتونی حلش کنی
چون نماز صبح نشونه مردونگیه.
سختی داره».
#شهیداحمدمکیان
@mahman11
🌱فکر میکردم پسرم یک رزمنده ساده است. برای دیدنش رفتم منطقه. دیدم مورد رجوع و احترام همه است. شب جای خواب مرا آماده کرد و رفت. نماز صبح که بیدار شدم دیدم با پوتين کنار در سنگر خوابیده! صبح طاقت نیاوردم. خودش که چیزی نمیگفت! از یکی پرسیدم: ببخشید آقای عباسی چه کاره است؟ با تعجب گفت: فرمانده گردان حضرت رسول (ص)!
🌹#شهید_امان_الله_عباسی
#ایران 🇮🇷
#ارتش_قهرمان
#وعده_صادق
@mahman11
🌹 #امام_جعفر_صادق (ع):
👈 هر گاه خـداوند بنده ای را دوست بدارد، به او الهام میکند که به هشت خصلت عمل نماید
❶ چشم پوشیدن از حــرام
❷ تـرس از (نافرمانی)خــداوند
❸ شـرم و حیــا
❹ عهد و پیمان
❺ صبر و شکیبایی
❻ (رعـایت) امانتداری
❼ صدق و راستی
❽ و سخاوتمندے و بخشندگے
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅
@mahman11
چه زیبا سِت کردهاند..
یک رنگی در خاک و لباس و تانک و خودرو..
همه چیز به رنگ خاک ...
از خاک برآمدیم و درخاک رویم..
@mahman11
شهیدی که خواست گمنام بماند
در فکه دنبال پیکر شهدا بودیم. نزدیک غروب، مرتضی در داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد.
با بیل خاک ها را بیرون می ریخت. هر بیل خاک را که بیرون می ریخت، مقدار بیشتری خاک به داخل گودال بر می گشت!
نزدیک اذان مغرب بود. مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا بر می گردیم. صبح همراه مرتضی به فکه برگشتیم. به محض رسیدن، سراغ بیل رفت.
بعد آن را از داخل خاک بیرون کشید و حرکت کرد!
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا میری!؟
نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو!
کتاب شهید گمنام، صفحه ۱۷۷
@mahman11
هر طرف که مینگری شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگـران توسـت که
" تو چه می کنی؟؟ "🥀🥀
#شبتون_شهدایی❤️
@mahman11