eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.3هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار بود با 🔦 ، راه را به بچه ها نشان دهد ... چراغ به دست راستش بود که تیری به دستش خورد . گفتیم : چراغ🔦 را رهاش کن ! گفت : نه ، من راهنما هستم ... ! با دست چپ ، چراغ را گرفت ؛ تیری به پهلویش نشست ، باز هم کوتاه نیامد ! تیر بعد به دست چپش خورد . چراغ را به دندان گرفت ! تیر بعد به فکش خورد ؛ چراغ که افتاد خودش هم افتاد ! 😞 درود و صلوات بر ، اسماعیل مسعودی
~🕊 🌹 📌‏باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ می‌شود و یار براۍ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تربیت می‌شود!
🍂از قافله های شهدا جاماندیم.... رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم... 🍂افسوس که در زمانه دلتنگی... مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم... 🍃 پنجشنبه و‌‌ یاد ‌شهدا با ذکر صلوات🍃
بگذارید بَنـد بندَم از هم بگسلد... آرزو داشتم ڪہِ شمع باشم، سر تا پا بسوزم بہ کفر اجازه ندهم ؛ بر دنیا تسلط یابد.!! باز هم صبر می‌کنم و خداۍ بزرگ خود را عاشقانه می‌پرستم. 🌱❣ 「شہید چمـران」
پیچک یاد تو پیچیده به پای دل من ....
خدایا میگویندبزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔 🌷
✍️»شهید خرازی: 💌»برای اینکه معشوقت را همیشه درکنارت احساس کنی باید دائما به یادش باشی با صلوات با استغفار و.. 🌷»فاذکرونی اذکرکم و اشکروا لی ولا تکفرون.. 📚»سوره بقره 12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکهای نرم کوشک۴۴.m4a
7.17M
📔کتاب : خاکهای نرم کوشک🌹 ❇️ سرگذشت . زندگی نامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی🌹 🖌 نویسنده : سعید عاکف🌹 قسمت : چهل و چهارم🌹 🌙✨🌱@mahman11
🌷 بیا گـل نرگس جهان جاے توسٺ دو صد ترانہ بہ لبها،همہ براے توسٺ بیا گل نرگس بہ جان تشنہ عشق دعا دعای ظهوراسٺ،و همہ براے توسٺ. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 ❤️✨🌱
❁❁ خدا براے دم تو بہ ما زباݧ داده اسٺ براے آمدن تواݧ داده اسٺ بهشٺ چیسٺ فقط راهِ مستقیم خدا مسیرِ خودش را بہ ما نشاݧ داده اسٺ 🌙 🌺
✨ 📌 حاج قاسم مفهموم امنیت را در ذهن مردم بسط داد. ✍حجت‌الاسلام مهدوی‌زادگان، نویسنده:همه ما به حاج قاسم مدیون هستیم و وظیفه برای همه به ویژه نویسندگان نسبت به معرفی حاج قاسم بیشتر است. حاج قاسم مفهموم امنیت را در ذهن مردم بسط داد. حاج قاسم مرزهای امنیت را در ذهن بسیاری از افراد جامعه که مرز آن‌را در حد محله می‌دانستند، از مرز ملی هم فراتر بسط داد و لذا هر کاری انجام شود باز در شان وی انجام نشده است.گفتار شهید سلیمانی هدایت‌گر است و تشییع جنازه باشکوه و عظیم سردار دل‌ها نیز موضوعی تاریخی و صحنه حضور همه مردم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🤚❤️ یابن‌الحسن اگر چه نهانی ز چشم من در عالمِ خیال هویدا کنم تو را... هر صبح ندبه‌کنان در دعای صبح از کردگارِ خویش تمنا کنم تو را... 🌱🤲
🌹🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🌱نمے دانم شاید لبخندهایتان ... تسبیح ذڪر خداوند بود...📿 ڪہ اینگونہ دلنشین مانده است...✨ صبح و عاقبتمون شهدایی
🖤❤️🖤 نگاه متفاوت حاج قاسم به گناه نکردن خاطره سردار معروفی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان : بعد از جلسه‌ای حاج قاسم مرا به خانه‌ی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن. گفت: از خدا خواستم این‌قدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم. تلاش کنیم اینگونه باشیم : غرق در کار برای اسلام و انقلاب و مردم
: ‌ حلقوم ها را میتوان برید اما فریادها را هرگز فریادی که از حلقوم بریده بر می‌آید جاودانه میماند.
هرکسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو ازاو گرفت 📎تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند. ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن میرفت .  چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . . خندید . من عصبانی شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو میزنند .  دوباره خندید . و گفت:«مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی .  که گفته شب روی خاک ریز راه میرفت و تیر های رسام از بین پاهاش رد میشد  نیروهاش میگفتن . فرمانده بیا پایین . تیر میخوری .  در جواب میگفت . اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . حسن میخندید و میگفت نگران نباش اون تیری که قسمت من باشه .  هنوز وقتش نشده .  و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهای براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید . راوی:🌷شهیدمصطفی صدرزاده🌷 شهیدحسن قاسمی دانا
نگاه کنید!☝️ ✅چقدر آرام کنارهم خوابیده اند. همه آنان روزی مثل یک شیر درکنارهم می جنگیدند حالا این مائیم ویاد آنان که روشنی بخش مسیرزندگی مان است😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفته آینده ورزشگاه صدهزار نفری آزادی، میزبان خانواده های تهرانی برای برگزاری بزرگترین همخوانی و اجتماع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از قافله های شهدا جا ماندیم🕊 رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم 🕊 افسوس که در زمانه دلتنگی🕊 مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم
°•| مراسم عروسی ما ، به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم . °•| جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟ °•| می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : انشاء الله عاقبت ما ختم به شهادت شود . °•| من رضا را خیلی دوست داشتم ، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟ گفت : همین که خانم گفت . راوی همسر شهید