قرار بود با #چراغ_مخصوص🔦 ، راه را به بچه ها نشان دهد ...
چراغ به دست راستش بود که تیری به دستش خورد .
گفتیم :
چراغ🔦 را رهاش کن !
گفت : نه ، من راهنما هستم ... !
با دست چپ ، چراغ را گرفت ؛ تیری به پهلویش نشست ، باز هم کوتاه نیامد !
تیر بعد به دست چپش خورد .
چراغ را به دندان گرفت !
تیر بعد به فکش خورد ؛ چراغ که افتاد خودش هم افتاد ! 😞
درود و صلوات بر #شهید ، اسماعیل مسعودی
~🕊
#شهیدانه🌹
📌باید خاکریزهاۍ جنگ را بکشانیم بہ شهـر یعنـی نسلِ جدید را با شهـدا آشنا کنیم در نتیجہ جامعہ بیمہ میشود و یار
براۍ #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تربیت میشود!
#شهید_سیدمجتبیعلمدار
#پنجشنبههاویادشهدا
🍂از قافله های شهدا جاماندیم....
رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم...
🍂افسوس که در زمانه دلتنگی...
مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم...
🍃 پنجشنبه و یاد شهدا با ذکر صلوات🍃
بگذارید بَنـد بندَم از هم بگسلد...
آرزو داشتم ڪہِ شمع باشم،
سر تا پا بسوزم بہ کفر اجازه ندهم ؛
بر دنیا تسلط یابد.!!
باز هم صبر میکنم و خداۍ بزرگ
خود را عاشقانه میپرستم. 🌱❣
「شہید چمـران」
پیچک یاد تو
پیچیده به پای دل من ....
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#شهید_رضا_میرکمالی
#کلام_شهید
خدایا
میگویندبزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است
بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔
#شهید_محمد_امین_کریمیان🌷
خاکهای نرم کوشک۴۴.m4a
7.17M
📔کتاب : خاکهای نرم کوشک🌹
❇️ سرگذشت . زندگی نامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی🌹
🖌 نویسنده : سعید عاکف🌹
قسمت : چهل و چهارم🌹
🌙✨🌱@mahman11
#دعــای_فــرج🌷
بیا گـل نرگس جهان جاے توسٺ
دو صد ترانہ بہ لبها،همہ براے توسٺ
بیا گل نرگس بہ جان تشنہ عشق
دعا دعای ظهوراسٺ،و همہ براے توسٺ.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
#امام_زمان ❤️✨🌱
❁❁
خدا براے دم تو بہ ما زباݧ داده اسٺ
براے #ڪرببلا آمدن تواݧ داده اسٺ
بهشٺ چیسٺ فقط راهِ مستقیم #حرم
خدا مسیرِ خودش را بہ ما نشاݧ داده اسٺ
#شب_جمعه 🌙
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
✨
📌 حاج قاسم مفهموم امنیت را در ذهن مردم بسط داد.
✍حجتالاسلام مهدویزادگان، نویسنده:همه ما به حاج قاسم مدیون هستیم و وظیفه برای همه به ویژه نویسندگان نسبت به معرفی حاج قاسم بیشتر است.
حاج قاسم مفهموم امنیت را در ذهن مردم بسط داد. حاج قاسم مرزهای امنیت را در ذهن بسیاری از افراد جامعه که مرز آنرا در حد محله میدانستند، از مرز ملی هم فراتر بسط داد و لذا هر کاری انجام شود باز در شان وی انجام نشده است.گفتار شهید سلیمانی هدایتگر است و تشییع جنازه باشکوه و عظیم سردار دلها نیز موضوعی تاریخی و صحنه حضور همه مردم است.
#حاج_قاسم
#سلام_امام_زمانم 🌱🤚❤️
یابنالحسن اگر چه نهانی ز چشم من
در عالمِ خیال هویدا کنم تو را...
هر صبح #جمعه ندبهکنان در دعای صبح
از کردگارِ خویش تمنا کنم تو را...
#اللهمعجللولیکالفرج 🌱🤲
#خاطره
🖤❤️🖤 نگاه متفاوت حاج قاسم به گناه نکردن
خاطره سردار معروفی فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان :
بعد از جلسهای حاج قاسم مرا به خانهی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن.
گفت: از خدا خواستم اینقدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم.
تلاش کنیم اینگونه باشیم :
غرق در کار برای اسلام و انقلاب و مردم
#شهیدآوینی:
حلقوم ها را میتوان برید اما فریادها را هرگز فریادی که از حلقوم بریده بر میآید جاودانه میماند.
هرکسی با هر شهیدی خو گرفت
روز محشر آبرو ازاو گرفت
📎تعریف میکرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش میرسوند.
ما هر وقت میخواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم .
یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم .
چراغ موتورش روشن میرفت .
چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند . .
خندید . من عصبانی شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو میزنند .
دوباره خندید . و گفت:«مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندی .
که گفته شب روی خاک ریز راه میرفت و تیر های رسام از بین پاهاش رد میشد
نیروهاش میگفتن . فرمانده بیا پایین . تیر میخوری .
در جواب میگفت . اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده .
حسن میخندید و میگفت نگران نباش اون تیری که قسمت من باشه .
هنوز وقتش نشده .
و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهای براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید .
راوی:🌷شهیدمصطفی صدرزاده🌷
شهیدحسن قاسمی دانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفته آینده ورزشگاه صدهزار نفری آزادی، میزبان خانواده های تهرانی برای برگزاری بزرگترین همخوانی و اجتماع #سلام_فرمانده
#خاطرات_شهید
°•| مراسم عروسی ما ، به خواست خودمان نیمه شعبان در مسجد برگزار شد و من حجاب کامل داشتم .
°•| جالب است برایتان بگویم وقتی فیلمبردار آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری ؟
°•| می دانستم رضا دوست دارد شهید شود چون بارها گفته بود ، من هم در جواب فیلمبردار گفتم : انشاء الله عاقبت ما ختم به شهادت شود .
°•| من رضا را خیلی دوست داشتم ، فکر می کنم عشق ما خیلی خاص بود . بعد از رضا پرسید : شما چه آرزویی دارید ؟
گفت : همین که خانم گفت .
راوی همسر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#مدافع_حرم