eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.2هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🕊💐🌷💐🕊🥀 بیست و هفتم خرداد ماه ، سالروز تاسیس به فرمان و یاد و خاطره و ، را گرامی می داریم
به درخواست جوانان انقلابی تشکیل شد که شوق خدمت به مناطق محروم، آن‌ها را به دیدار با امام کشانده بود و با درخواستی که آن‌ها مطرح کردند، حضرت امام دستور تشکیل جهادسازندگی را در ۲۷ خردادماه ۱۳۵۸ صادر کردند. شوق این جوانان که اغلب دانشجو و از قشر‌های تحصیل‌کرده بودند، با شعور همراه بود و این شور و شعور باعث شد جهاد سازندگی به سرعت تبدیل به یکی از بازوان پرتوان انقلاب شود. اندکی بعد وقتی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، جهاد سازندگی هم در بُعد عمرانی و سازندگی در مناطق محروم وهم در بُعد کمک به جبهه‌های جنگ فعالیت بسیاری انجام داد. آن روز‌ها یک پای عموم جهادگران درروستا‌های محروم بود وهرزمان که احساس نیازمی‌شد،به جبهه‌های جنگ می‌رفتند و می‌شدند. روحیه جهادی که بین بچه‌های جهادسازندگی وجود داشت،آن‌ها را ازبعضی صفات مثل عافیت‌طلبی،پشت میزنشینی،تنبلی یاصفاتی ازاین دست جدا کرده بود.این بچه‌ها هرجا احساس نیازمی‌شد وارد عمل می‌شدند.گذشته ازآنکه حضور دردل یک منطقه محروم، سختی‌هایش ازحضور درجبهه‌ها کمتر۳ نبود، بچه‌های جهاد هر زمان فرصتی به دست می‌آوردند درجبهه حضور پیدا می‌کردند. آن زمان نه تنها یک جهادگر که رزمنده‌ها و خیلی ازبچه‌های انقلابی به سودوزیان مادی فکر نمی‌کردند. هدف،خدمت بود و هرکس هم زمینه‌ای را برای خدمت انتخاب می‌کرد. درخود جهادازفنی‌کار گرفته تامهندس راه، پزشک،متخصص،تکنسین،دانشجو و...هر کس هر توانایی داشت به صورت داوطلبانه آمده بود تا درقالب جهادسازندگی خدمتی انجام دهد وباری ازدوش انقلاب ومردم بردارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧡 🍃✨ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ الْمُسْتَضْعَفِينَ...🤚☘ 🌱✨سلام بر شما! که با آمدنتان، مؤمنين سر از گریبان اندوه برمی‌آورند و عزتمند خواهند شد. بیا ! ای عزت شیعه... 📚 صحیفه مهدیه، دعای استغاثه به حضرت صاحب الزمان ❤️✨ ارواحنا فداه
مهدی‌جان! بالاتر از آرزوی دیدار آرزوی یاری است ....
به ایستگاه صلواتی خوش آمدید! پیروزی رزمندگان اسلام «صلوات » ✍ عکاس نوشت : در عملیات والفجرهشت بعداز اینکه بچه‌ها دلیرانه اروند را طی کردند و به خط دشمن زدند،شهر فاو را تصرف کردند، که موقعیتی بسیار مهم داشت و صدام تا مدت‌ها امکان دسترسی به آب های آزاد را نداشت. این‌هم یک عکس از ایستگاه‌صلواتی در فاو که جای شما خـالی بساط چایی و هنـدوانه به‌راه بود. و من هـم به قصد روحیه‌ بخشی یک کاریکاتور سریع از چهره‌صدام کشیدم و هم‌این عکس‌را در دریچه‌ دوربینم ثبت‌کردم. " سیدمسعود شجاعی طباطبایی"
یک لحظــه تفـــ‌ـکر ◽️به یكی از جانبازانی كه روشندل بود گفتم: دوست نداشتی یك بار دیگر دنیا را ببینی؟! حداقل انتظار داشتم بگوید: ◽️چرا یک‌ بار دیگر می‌خواستم دنیا را ببینم، اما او پاسخ داد: نه!! ◽️پرسیدم: چطور؟! گفت: در مورد چیزی كه به خدا دادم و معامله كردم نمی‌خواهم فكر بكنم.! ◽️بدنم می‌لرزید، فهمیدم كه عجب آدم‌هایی در این دنیا زندگی می‌كنند ، ما كجا، اینها کجا؟؟ ... سید‌ شهیدان اهل قلم شهیدسید مرتضی‌ آوینی
جای ماهی کجاست؟ در دریا پس چرا زیر خاک‌ها بودند؟ ماهی و خاک ! قصه تلخی است کاش در آب‌ها رها بودند ...
فـرازے از وصیـت نامـہ شهیـد مـدافع حــرم مسلـم خیـزاب: بر روي سنگ قبرم بنويسيد که "تشنه نابودي صهيونيست ها بوده و هستم و بهترين روزم ، روز نابودي صهيونيست هاست".
شاهد خداست و تنها او می‌داند که جـوانی اش را وقفِ نجابت کشورش کرد
💔شهید سپهبد قاسم سلیمانی: اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید . مثالش مانند کسی است که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند بعد عالم شود . 🌹✨
آنـان ڪ عاشقنـد بہ دنبال دلبـرند هر جـا ڪ مےروند، تعلـق نـمےبرند عشـاق ❣روزگار سبـڪبـال مےپـرند...
🌹من اصلا بخاطر (عج) بچه دار شدم. من هم نباشم، مطمئنم آقا حواسشان به بچه های من هست. تکلیف الان من جنگیدن با دشمن است. 🌹خدایا شکر می گویم تو را که محبت و ولایت رهبر عزیزمان امام خامنه ای را به دل و روح و جان من هدیه کردی تا در شعاع این محبت و ولایت الهی راه حقیقی تو را شناخته و از گمراهی در امان باشم "شهید "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازخوانی هنرمندانه نماهنگ سلام‌ فرمانده به زبان عربی در بحرین 🔸سرود "سلام یا مهدی" با صدای محمد غلوم و اجرای زیبای کودکان بحرینی 🔸بسیار زیباست... 👌✨ با زیرنویس فارسی ❤️ نسخه بحرینی 👌 فوق العاده عالی و درجه یک ✨ 🤚✨ 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 گفتـم:عـاشقۍࢪاازکھ‌آمـوختۍ؟! گفـت:ازآטּشھیـدگمنـٰامۍ‌کھ‌معشـوق‌ ࢪاحتۍبھ‌قیمتِ‌ازدسـت‌دادטּهویتش خࢪیـداࢪبود...!💔
🔰 | 🔻شهید محسن حججی: اگر فشنگت بزنند می‌شوی الگو، مایه افتخار، اما اگر نیرنگت بزنند چه...؟ خواهرم، برادرم؛ خیلی حواست به سنگرت باشد چادرت، غیرت ، ایمانت، درست همه را هدف گرفته‌اند...
یکی از درس هایی که از محضر ابراهیم گرفتم و برایم بسیار کاربرد داشت، درس " الله_اکبر " بود! این ذکر شریف را بارها و بارها در نماز تکرار کرده بودم، اما نه به آن صورتی که ابراهیم به حقیقت الله اکبر توجه می کرد. ابراهیم می گفت: می دانی الله اکبر یعنی چه؟! یعنی خدا از هر چه که در ذهن داری بزرگتر است. خدا از هر چه بخواهی فکر کنی با عظمت تر است. یعنی هیچ کس مثل او نمی تواند من و شما را کمک کند. الله اکبر یعنی خداوند به این عظمت، در کنار شماست، ما کی هستیم؟ اوست که در سخت ترین شرایط ما را کمک می کند. برای همین به ما یاد داده بود که در هر شرایط، به خصوص وقتی در بن بست قرار گرفتید، فریاد بزنید " الله_اكبر " کتاب سلام بر ابراهیم؛ جلد دوم، ص130
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا ، مثل آیه های قرآن مقدسند تقدس آیه های قرآن به این است که حکایت از حق دارند و شهدا نیز این چنین اند . . . 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
🌴:پوریای ولی🌴 🌸راوی:ایرج گرائی وقتي داور دســت حريف را بالا ميبرد ابراهيم خوشــحال بــود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتي گير يکديگر را بغل کردند. ِ حريف ابراهيم در حالي که از خوشــحالي گريه ميکرد خم شــد و دست ابراهيم را بوســيد! دو کشــتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالای سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتــم: آدم عاقــل، اين چه وضع کشــتي بود؟ بعــد هم از زور عصبانيت با مشــت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر حرص نخور! بعد سريع رفت تو رختکن، لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشــت ميزدم. بعد يك گوشــه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشــگاه هنوز شــلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميل ها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي خوشحال بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشــتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به ســمت من وگفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرامي داريد. من قبل مســابقه به آقا ابرام گفتم، شــک ندارم که از شــما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، مادر و برادرام بالای سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامــه داد: رفيقتون ســنگ تموم گذاشــت. نميدوني مــادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه ازدواج کرده ام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانــده بودم كه چه بگويم. کمي ســکوت کردم و به چهره اش نگاه كردم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پســر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلا با عقل جور درنمي ياد! با خودم فکر ميکردم، پورياي ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم۱