🌹عشق دیدار تو گر عهد به لب ها ببرد..
ندبه از دل کند و اشکِ تمنّا ببرد..
ذکر فریادرسی بهر نجاتم بفرست
در قنوتی که ز دلهای مصفّا ببرد..
منجی اخر این دوره ز عالم شده ای
ناله ها از دل هر شیعه به تبرّی ببرد...
قبر مادر که نهان شد ز ستم های عدو
با ظهور تو، دل شیعه به یغما ببرد..
کل عالم بنگر تشنه ی عدل تو شده
وعده عدل تو بر عالم بالا ببرد..
داده چون خالق دهر وعده دیدار تو را
هر که چهل عهدِ تو را تا لب فردا ببرد..
نادم از عشق ظهور تو گرفتار شده
در امیدی که تو ایی و به تولّی ببرد..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚ای یوسف فاطمه!
💔ای یار سفر کرده!
هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون میگریند و فقط با تماشای قامت تو بینا میشوند.😔
ما درکنار دروازه ی دل هایمان، شاخه گل هايی ارادت بـه دست گرفته و هر آدینه منتظریم کـه چونان رسول اعظم«ص» کـه از مکه بـه مدینة النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و بـه مدینة المهدی دل ها پا گذاری.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
@mahman11
doa_nodbeh_tarjomeh.pdf
670.2K
دعای ندبه با ترجمه فارسی
@mahman11
🔰تشبیه و تنبیه برای همه
🔸نظامی ها یک قانون دارند که میگویند: #تشویق برای یکی تنبیه برای همه. در میدان موانع یک گودالی بود به ارتفاع دو و نیم متر. قبل از ورود به آن مرحله آموزش های لازم برای خروج⬅️ از مانع را دادند که چطور از گوشه های گودال استفاده کنیم و خودمان را سریع از #مانع بکشیم بیرون
🔹من وارد گودال شدم ولی بخاطر آموزش های #سنگین قبلی توانی در بدنم نبود که خودم را بکشم😓 من سعی میکردم از گودال خارج بشوم و رفقایی که قبل از من مانع را رد کرده بودن داشتن آن بیرون #تنبیه میشدند تا من خودم را برسانم. بخاطر همون قاعده نظامی: تشویق برای یکی تنبیه برای همه...
🔸با تمام وجودم سعی میکردم که از مانع خارج شوم که #شهید_سالخورده پرید توی چاله پاهایش را خم کرد و شانه هایش را آورد پایین که زانویش لگد کنم و پایم را بگذارم روی شانه محمد تقی و از گودال🕳 خارج شوم.
🔹محمد تقی گفت: #سید برو بالا بچه ها منتظرت هستند. من اول خودداری کردم. ولی با اصرار شهید بزرگوار🌷 درحالی که واقعا خجالت میکشیدم از پا و دوشش استفاده کردم و بالا آمدم. بعدش خود #شهید خیلی سریع بالا آمد و من هم عذرخواهی کردم و صورتش را بوسیدم♥️
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#شهید_مدافع_حرم_
@mahman11
📜خاطره ای از شهید مدافع حرم مهدی صابری
📝مهدی توی وصیت نامه اش نوشـته بود: رسیدن بـه سـن ۳۰ سال، بعد از عـلی اکبر(ع) برایم #ننگ است
🔸مـادرش مـی گـفـت: آخرین بـارے ڪه از #سوریــه بــرگشت ایران🇮🇷بــاهم رفتـیم #مشهد بــعد از زیارت دیدم مهدے ڪـنار ســقا خـونـه ایستـاده👤 ومـے خــنده.ازش پرســیدم:چـیه مـادر؟چرا میخـنـدی⁉️
🔹گفت: #مـادر! امضای #شهادتـم رو از امام رضا(ع) گرفـتم😍 بـهش گفـتم: اگـه تـو شهیـد بشی مــن دیـگه کسی رو نـدارم.
🔸مهدی دســتش رو بــه آسمـان بـلـنـد کرد وگفت: مادر #خدا هست
منبع: کتاب خاطرات مدافعان حرم صفحات ۳۳
#شهید_مهدی_صابری
@mahman11