eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.3هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
7.3هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم پخش شده از تلویزون عراق در زمان جنگ از عملیات کربلای چهار 🖇لحظه لحظه فیلم را باید دید اینها جوانان این مملکت هستند غریبه نیستند نه برای هوس و نه برای دل رفتند 📌ای مدعیان: اینها فقط بفرمان امام خویش رفتند و اینجور پرپر شدند آیا ما امروز بفرمان هستیم؟؟ امروز مامدیون خون تک تک این شهیدانیم ما وارث این خون‌های ریخته شده هستیم چه کرده‌ایم و چه میخواهیم بکنیم نکند شرمنده شهدا شویم در روزی که باید پاسخگو باشیم شهدا خودتان کمک کنید بدجوری در این چهار روز دنیا گیر کرده‌ایم الهی الحقنا بالشهدا والصالحین التماس دعا 🌹 @mahman11
💢 (( احمد محمدزاده _ : ۲۲ ۱۳۶۴_)) . ▪️مداح مسجد صاحب الزمان بابل بود.جاذبه ی فوق العاده ای داشت ، طوری که حتی مخالفان نظام هم دوستش داشتند ...به او انتقاد می کردند که چرا با بچه های محل که وابستگی گروهی دارند، ارتباط برقرار می کند. اما او هدفی خوب داشت و آن هم هدایت و راهنمایی آن ها به سمت خدا و مسجد بود. . ▪️سال ۱۳۶۱ عازم جبهه شد.مرخصی نمی آمد و اکثرا ماه رمضان برای مرخصی می آمد تا روزه هایش را کامل بگیرد.عضو اصلي گروه شناسايي و اطلاعات عمليات سپاه و پاسداران اهواز بوده و همراه با 17 نفر از برادران ديگر عضو همين دسته فعاليت داشتند به گفته بچه‌هاي اطلاعات عمليات شهيد در 8 عمليات شركت كرده بود.۲۹ دی ۱۳۶۴ سردار شهید مهدی نصیرایی اومد دنبالش و باهم به جبهه برگشتند.یه قرآن داشت رو جلدش نوشت : خدايا بپذير از من آرزوي دلم را دعوت حق را لبيك گفتند و به شهادت رسيدند.و چند روز بعد به آرزویش رسید و آسمانی شد...🌷 @mahman11
💢 (( یداله گوران اوریمی_ ۲۴ بهمن ۱۳۶۴ )) . ▪️دوست شهید- تقی گوران : من با برادر شهید در روستای نبی آباد سکونت داشتیم. تعدادی نهال نارنگی، لیمو و پرتقال آوردم که در باغ بکارم چون دست تنها بودم با موتور از روستای نبی آباد به منزل پدرم آمدم تا کسی را برای کمک ببرم این نهال ها را بکاریم .دیدم یدالله خونه ست.اصرار کرد من به شما کمک می کنم من و او با هم با موتور رفتیم. در مسیر راه می گفت: این روستا ما هیچ وقت آباد نمی شود مگر این که شهیدی از محل برخیزد. یادت باشه من اولین شهید این محل هستم طی این حرف ها به منزل رسیدیم و شروع به کاشتن درخت کردیم. . یکی مانده بود درخت ها تمام شود گفت: این درخت را من خودم خاکش را می ریزم با دست خودم می کارم از من به عنوان یادگاری نگه داشته باش همین هم شد آن درخت برکتی است برای ما و یادگار روزی که آن عزیز این را کاشت. @mahman11
💢 حین عملیات والفجر هشت به یکی از دوستانش گفته بود : بعد از شهادتم به همسرم بگو که من مردانه جنگیدم و کشته شدم. . 📆۲۴ ماه دلاور ویژه ۲۵ شهید والامقام محمدحسین گرامیباد. ( شادی روحش ) @mahman11
چه تصویر زیبایی از تو در ذهن‌ها شکل می‌گیرد فرمانده لشکر حسین (ع) باشی آن هم بدون دست... @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ●خاطره ای شنیدنی از سردار جانباز، حاج ناصر دستاری روز جــانبــاز بر جانبــازان باغیــــرت مبارک 🌹 @mahman11
○بر سر مسائل اخلاقی و مذهبی دینش پافشاری خاصی داشتند از واجبات نماز اول وقت و امربه معروف و نهی از منکر تا انجام مستحبات، هنوز صدای گریه های نیمه شب او و العفوگفتنشان در خانه مان به گوش میرسد. ●رزق و روزی حلال را در مالش رعایت میکرد ، رضا اطاعت و احترام به پدر و مادرشان را بی چون و چرا عمل می نموند ، برای دیگران ارزش و احترامی خاصی قائل بودندکه حتی ایشان با سمتی که داشتند با نیروهای زیر دستشان برخورد صمیمی و پدرانه ایی داشتندکه آنها به او، بمانند پدری دلسوز احترام میگذاشتند ○ولایت مداری و اطاعت از رهبری از نمونه های شاخص خط مشی سیاسی شهید بود. از تبعیض ها و بی عدالتی ها که در بین جامعه اتفاق می افتاد ناراحت میشدند. وقتی دوستانشان در مورد بعضی افراد صاحب منصب و مقام ایرادی میکردند. ●ایشان میگفتند: شما تکلیفتان را چگونه ادا نمودیدکه اینگونه از دیگران انتقاد میکنید! شما وظیفه دینی و اسلامی خود را انجام دهید. انشالله آنها هم تعهد و وظیفه شناسی در قبال مردم را در راس کارهای خود قرار دهند. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ پدافندهوایی لشگر ۱۰سیدالشهدا 🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نسیم پنجم شعبان ز راه آمده است صدای پای بهاران ز راه آمده است ببین بدون پیمبر بدون جبرئیل دوباره آیه‌ی قرآن ز راه آمده است...! ❣️ (ع)✨❣️ ✨❣️ @mahman11
🌹به یاد شهید در سالروز فتوای تاریخی امام خمینی(ره) مبنی‌بر ارتداد سلمان رشدی @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆این حجم از رذالت بسیار عجیب است... ❌❌💔❌❌ 🔺افتخار سرباز اسرائیلی به کشتن ۵ تا ۱۰ کودک فلسطینی و ده‌ها نفر از مردم غزه 💔💔 حقوق_بی_بشر یادمون نره تو این اعیاد ماه خیلی ویژه‌تر دعا کنیم برای مردمان مقتدر و مظلوم فلسطین 🤲🤲🦋🦋 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 مادرشهید علی قوچانی از عالم برزخ چه می‌گوید!!! 😍💔☝️ ۲۴ بهمن سالروز شهادت @mahman11
🌹با تا شهادت🌹: 🦋خانم صفیه گلزاری مادر ۹شهید است که ساکن جزیره هرمز می‌باشد.. شهدای این خانواده در عملیات‌های خیبر، فتح‌المبین، والفجر۸، کربلای۴، کربلای۵، بوده و آخرین شهید نیز دختر اوست که درجنایت آ‌ل‌سعود در سال۶۴ در حج خونین مکه به‌شهادت رسید..... 🙂 اون‌وقت ما فکر می‌کنیم برای انقلاب خیلی زحمت کشیدیم.. 💔 مادر عزیز ۹ شهید گران‌قدر به حق همون شهیدانت حق خودت را برگردن ما ببخش.... @mahman11
"رمان 💞 احسان به همراه رهایی اش، مقابل زهرا خانم و زینب سادات نشسته بود. زهرا خانم گفت: بگو مادر! خجالت نکش. غریبه بین ما نیست، راحت باش! احسان گفت: یک در خواستی دارم از شما! نمیدونم با مطرح شدنش چه فکری درباره من می کنید. رها گفت: ما قضاوتت نمیکنیم پسرم! بگو احسان نفس گرفت و پشت هم گفت: شیدا ده روز دیگه میره! دوست دارم در مراسم عقد باشد. لطفا اگه مخالف هستید یا در این مدت نمیشه مراسم گرفت، یا هر دلیل دیگه ای، بگید! رها گفت: شیدا مادرت هست و حق داری بخوای تو مراسم عقدت باشه احسان: شیدا رفتار خوبی با زینب خانم نداشت! میدونم... زینب سادات حرف احسان را قطع کرد: به نظرم بهتر باشد زودتر اقدام کنیم. حالا چون ده روز هستند دلیل نمیشه ما روز آخر مراسم بگیریم. شاید ایشان روزهای آخر برنامه خاصی داشته باشند. زهرا خانم گفت: شما خرید ها را انجام بدهید، ما هم به مراسم میرسیم. وقت رفتن، احسان در کنار زینب سادات ایستاد و با لبخند گفت: ممنون. زینب سادات پرسید: برای چه؟ احسان گفت: برای همه چیز... رفت و زینب سادات هم لبخندی زد. به خواست زینب سادات، مراسم در خانه بود. مهمان ها بیشترشان اقوام خاندان زند بودند. زینب سادات در آن پیراهن سفید و ساده، با آن چادرزیبا با طرح های محو، آرایش ملایمی که با رو گرفتن ازنامحرمان پنهان شده بود، در کنار احسان نشست. شیدا کنار پسرش ایستاده بود. هر چند راضی به این وصلت نبود، اما آبروداری میکرد. مقابل احسان و زینب سادات ایستاد. نگاه هر دو را که جلب کرد، گفت: امیدوارم خوشبخت باشید. امیدوارم هیچ وقت از انتخابتون پشیمون نشید. امیدوارم همیشه عاشق بمونید. من اگر گفتم نه، پای بدجنسی من نذارید. پسر ها شبیه پدرها می شن. امیر هم اول خیلی با پدرش فرق داشت اما به مرور تمام افکار و عقاید و رفتار های پدرش توی اون ظاهر شد. اگر می خوای زنت رو خوشبخت کنی، مثل پدرت نباش! تفاوت خانواده ها رو ببین! باید خیلی ثابت قدم باشی احسان! صدرا رو ببین و الگو کن! اگر تا سفر بعدی من این زندگی دوام آورد، اون وقت یک کادوی خوب پیش من دارید. اون موقع است که تو عروس من می شی! بعد صورت احسان و زینب سادات را بوسید و زیر گوش زینب سادات گفت: خوش بخت باش و پسرم رو خوشبخت کن. زندگی با ما براش خوب نبود. تو زندگی خوبی براش بساز! بخاطر مادرت هم متاسفم! مادرت تنها زن چادری بود که من از ته دل اون رو قبول داشتم. بعد رفت و به خوش آمد گویی هایش مشغول شد. بالاخره مادر داماد بود! عاقد آمد! جای خالی آیه در چشمان چند نفر، زیادی پر رنگ بود. زینب سادات تمام جاهای خالی را بغض کرد. بغض کرد برای آیه ای که نبود. برای ارمیا و سیدمهدی که نبودند! برای حاج علی و فخرالسادات. چقدر جای خالی دارد این جشن! چقدر همه هستند و او نیست. مادر نیست... پدر نیست... دست آشنایی روی دستش نشست. ایلیا کنارش روی زمین نشسته بود و دست خواهرش را گرفته بود. او هم بغض داشت و صدایش میلرزید: داداش احسان! من فقط همین یه دونه خواهر رو دارم! ما را از هم جدا نکنید! احسان برادرانه نگاهش کرد: من بدون تو خواهرت را نمیخواهم! چشمکی با لبخندش زد و ادامه داد: من فقط زن نمیخوام، خانواده میخوام! تو و زینب خانم، خانواده من هستید و هیچ وقت از هم جدا نمیشیم! ایلیا پرسید: حتی اگر از این خونه برید؟ احسان سری به تایید تکان داد: هر جا بریم با هم هستیم! زینب سادات دلش گرم شد. به همین سادگی.. 🌷نویسنده:سنیه منصوری ادامه‌ رمان @mahman11
خداوندا!! پاهایم جرأت عبور از صراط را ندارد، من آنها را در بین الحرمین برهنه دواندم، در سنگرها خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خندیدم و گریستم افتادم و بلند شدم.... امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها آنها را ببخشی. عارفانه سربازولایت 🌷 @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🍁
🌸🤚🏻* بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار بر دلــم ترســم بمــاند آرزوی وصل یار تشنه ی دیدار اویـم معصیت مهلت بده تا بمیــرم در رڪابش بـا تمــام افتخــار @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا به‌ صاحب‌ الزمان‌ صبر دهد زیرا او منتظر ماست ! نه‌ اینکه‌ ما‌ منتظر او باشیم هنگامی میشود گفت‌ منتظریم ، كه خود را اصلاح‌ کنیم. @mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 اُعجوبه ۱۱ ساله‌ای که حاج قاسم تربیت کرد 🔹 گرچه اهل سنت و افغانستانی بود اما، نامش امیرعلی؛ نام پدرش حیدر؛ عاشق امام حسین(ع) و پای ثابت هیئت بود و عاقبت هم مزد زیارت‌های مزارحاج قاسم با پای پیاده را، با شهادت گرفت. ◇ این اُعجوبه‌ٔ ۱۱ ساله‌ای که به ظاهر «کودک کار» بود و «ضایعات بازیافتی» جمع می‌کرد، لقمه می‌جوید و در دهان پدر بیمار و بدون دندانش می‌گذاشت. @mahman11