فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عذرخواهی های دردناک و کنایه آمیز حاج حسین کاجی از شهدا به خاطر کم کاری مسئولین نسبت به وضعیت نابه سامان محله شهید پرور دروازه ری قم
حاج حسین کاجی راوی شهدا:
شهدا، من از جانب مسئولین قم به خاطر کم کاری ها و بی توجهی آنها از شما عذرخواهی می کنم...
🔻شهدا، به خاطر کم توجهی مسئولین به مردم پایین شهر و خیابان دروازه ری قم که شهدای زیادی تقدیم کرده از اولین شهید انقلاب در ۱۹ دی شهید همراهی که برای اینجاست و آخرین شهید که چهل روز پیش در سوریه شهید شد را تقدیم کرده ولی هنوز یک خیابان درست برای اینجا نکشیدند، عذرخواهی میکنم!
🔺شهدا، از شما عذرخواهی میکنم که در امامزاده شاه سیدعلی قبر ۱۵۰ میلیون تومان است و نمی توانیم عزیزان شما را که فوت می کنند اینجا دفن کنیم و در خارج از شهر دفن می کنیم...
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم رب العشق آغاز سخن/السلام ای یوسف بی پیرهن...
🌹من و گریه و غم آه که یاران رفتند...
🌹من و غم گریه آه سبزتباران رفتند...
🎙حاج صادق آهنگران
@mahman11
30.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ تو سریال هفت سر اژدها یه "یزدان عبایی" هست که علیه سلطان اعتراف کرده!
مانند "عباس یزدان پناه" که سال ٩٢ شهادتش علیه مهدی هاشمی (پسر رفسنجانی، اسوه توسعه و اصلاحات) خیلی مهم بود!!!
دبی ربوده شد تا همین الان...
فیلم منتشرنشده ای از اعترافات بسیار مهم عباس یزدان پناه درباره "م.ه." - تسنیم
@mahman11
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_سی_چهارم🎬:
غروب تاسوعاست، امام در خیمه خویش نشسته است، رباب علی اصغر را در آغوش دارد و جلوی خیمه است و چشم به خیمه امام دارد که ناگهان صدایی در دشت می پیچید: خواهر زادگانم، عباس کجایی؟ عبدالله و عثمان ای فرزندان ام البنین ای کسانی که از مادر به بنی کلاب میرسید کجایید؟!
همهٔ سرها به سوی خیمه عباس می گردد، اما رباب خیمه حسینش را مینگرد چون خوب میداند که عباس لحظه ای از حسین جدا نمی شود و هم اینک هم در اطراف خیمه میگشت.
رباب زیر لب زمزمه میکند: شمر،این ملعون نقشه ها دارد، او رجز خوانی عباس را دیده و خوب فهمیده که هر قدمی عباس به سمت سپاهیان عمرسعد بردارد، دل سپاهیان از هراس به لرزش می افتد،آخر عباس فرزند علی ست ، او شیرمردیست که رسم شمشیر زنی را در محضر مادر که یکی از شمشیر زنان قَدَر بنی کلاب بود آموخته و جنگاوری را زیر دست پدرش علی تعلیم دیده، پس اگر عباس با حسین باشد،یعنی حسین یک لشکری قدر قدرت دارد، اگر عباس با این کاروان باشد، دل کودکان و بزرگان و پیران به او قرص است، پس باید به نحوی او را از حسین جدا کند.
باردیگر صدای شمر بلند میشود: کجایی عباس؟!
عباس خود را پشت خیمه مولایش پنهان کرده، گویی خوش ندارد بی اذن حسین با کسی همصحبت شود، حسین که خوب اخلاق این دریای ادب را می داند، ندا میدهد: عباسم! درست است که شمر آدم فاسقی ست، اما صدایت میکند، برو ببین از تو چه می خواهد.
امام امر می کند و عباس دست بر چشم مینهد، پس می گوید: چه می خواهی شمر؟
شمر قهقه ای مستانه میزند و میگوید: ای عباس! مادر تو از قبیله من است و پس تو خواهرزاده ام محسوب می شوی، ببین که دور و بر حسین کسی نیست و هر کس با او باشد کشته میشود، پس من نخواستم این قامت رشید، این قمر زیبا، اسیر خاک شود، جای تو در افلاک است نه خاک داغ کربلا، برایت امان نامه آورده ام، به سمت ما بیا و از کشته شدن در امان باش...
با شنیدن این سخن، قلب کودکان نینوا می گیرد، آخر عباس علمدار آنهاست، عباس سقای کودکان است که اگر نبود این چند شب اخیر کودکان از تشنگی هلاک میشدند، انگار عباس چشم امید اهل حرم است...
عباس نگاهی به سپاهیان انبوه شمر میکند و دلش از بی کسی حسین سخت میگیرد و با صدایی که لرزه بر اندام لشکریان و لرزه بر زمین کربلا می اندازد می گوید: نفرین خدا برتو و بر امان نامه ات، ما در امان باشیم و فرزند پیامبر در ناامنی باشد؟! دستانت بریده باد ای شمر! تو می خواهی ما برادر خود را رها کنیم؟! هرگز...
شمر که رجز خوانی عباس را میبیند و خوب میفهمد که وفای این جماعت رنگ و روی عهد الست را دارد، خجل به سمت لشکرش برمی گردد و عباس به سمت حسین می رود و حسین عباس را در آغوش می گیرد و او را می بوسد، گویی به او می گوید ممنونم ای تمام لشکرم...ممنونم ای پناهگاه امن حسین و براستی که عباس به آغوش حسین و حسین به آغوش عباس پناه می آورد.
شب شده و همه مشغول عبادتند،انگار از رخصت حسین مبنی برعبادت، متوجه شده اند که امشب آخرین شبی ست که در زمین خاکی می توانند با خدای خویش خلوت کنند و فردا شب همه در آغوش آرام خدا جای دارند.
فریاد هلهله و جشن و پایکوبی ازسمت لشکرعمرسعد بلند است و گویی که لشکر شیطان است که قهقه میزند، زیرا فردا قرار است خون خدا را روی زمین داغ کربلا بریزند و این طرف صدای راز و نیاز امام و یارانش بلند است و انگار ملائک آسمان هم با آنها همنوا شده اند، چرا که زیباترین و خالص ترین عبادت ها را به عینه می بینند.
رقیه در خیمه رباب است و مشغول بازی با علی اصغر، رباب که کاملا متوجه شده فردا قرار است چه شود، نگاهی به این دو کودک می کند و زیر لب می گوید: فرداشب شما دوتا با درد یتیمی چه میکنید؟! اشکش جاری می شود و ناگهان قلبش مانند گنجشککی بی قرار خود را به قفس تن می کوبد و باز دلتنگ حسین است.
رباب رو به رقیه می گوید: رقیه جان، عزیزکم بیا باهم برویم و پدرت را ببینیم، رقیه خوشحال از جا برمیخیزد و میگوید، برویم...علی اصغر هم ببریم، سکینه که شاهد ماجرا ست و گویا او هم دلتنگ پدر است از جا برمیخیزد و همراه آنها میشود.
از خیمه بیرون می آیند که در نور مشعل های روبه رو قامت حسین را میبینند، انگار قصد دارد به خیمه سجاد برود و احوال فرزندش را که در تب شدید میسوزد بگیرد.
رباب نگاهی به بچه ها می کند و میگوید ما هم به خیمه سجاد میرویم، او در دل می گوید: انگار بیماری سجاد حکمتی دارد، خدا می خواهد که زمین خالی از حجت خدا نباشد و امامی از نسل فاطمه، بعد از حسین بر روی زمین باقی بماند.
وارد خیمه میشوند و رقیه با خوشحالی جلو میرود خود را در آغوش پدر که در حال احوالپرسی از سجاد است می اندازد و میگوید: خدا را شکر، عمه ام زینب هم همین جاست...
رباب به مولایش و سجاد و زینب سلام می کند و مودب گوشه خیمه می نشیند، زینب مشغول پاشویه برادر زاده است، رباب اشک در چشمانش حلقه میزند و زیر لب می گویید: تو کیستی زینب؟! بی شک مقامی عظیم نزد پروردگار داری...زمانی در عین کودکی پرستار مادر پهلو شکسته بودی و بعد پرستار پدری با فرق خونین و سپس تقدیرت بود، پرستار برادر با تشت خونین در پیش رویش باشی و اینک در هیاهوی جنگ باید پرستار علی بن حسین باشی...خدا چه چیز دیگر در تقدیر تو نوشته بانو؟!...کاش من هم لیاقت ان داشتم که مویی اندر سرت میبودم.
امام از خیمه بیرون می آید و امر می کند که تمام سپاه در خیمه ای جمع شوند...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آتٍ_لا_محالة…
″وحشت تمام نشده است،
چیزهای بیشتری وجود دارد.
الرعب لم ينتهي وهناك المزيد ..
@mahman11
🔺 نامه شهید صیاد شیرازی به کروبی، رئیس وقت بنیاد شهید برای پس گرفتن مسکن اهدایی وی به خانوادهاش
🔺سپهبد شهید صیاد شیرازی در سال 1366 بعد از آنکه متوجه شد با نامهنگاری همکارانش مهدی کروبی، رئیس وقت بنیاد شهید زمینی را در اختیار آنان قرار داده است تا مسکنی برای خانواده وی که در خانههای سازمانی قرار داشتند بسازد به بنیاد شهید پس داد.
🔺 انتشار به مناسبت ۲۱ فروردین ماه، سالروز شهادت شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی
@mahman11
تصاویری از حضور امام خامنهای(مدظله العالی) در کنار پیکر و مزار مطهر شهید صیاد شیرازی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 صحبتهای شهید صیاد شیرازی، در دوران جنگ ایران و عراق «میان فرماندهان سپاه»
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 سخنان مهم دانشمند اتمی کشور راجع به امکان ساخت بمب اتم ایرانی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری منتخب از ۳۳ هزار شهید غزه
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️سردار حاجی زاده : هیچ سامانه پدافندی علیه موشک فتاح وجود ندارد.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
@mahman11
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء29(معتزآقائی).mp3
4.05M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
💐 #جزء_29#قرآن_کریم
🌷هدیه به حضرت صاحب الزمان(عج)
⏱ «در۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
💌 به دوستان خود هدیه دهید.
💟هرروز ماه مبارک رمضان در کانال:
@ranggarang
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - تحدیرجزء30(معتزآقائی).mp3
4.09M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
💐 #جزء_30#قرآن_کریم
🌷هدیه به حضرت صاحب الزمان(عج)
⏱ «در۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
💌 به دوستان خود هدیه دهید.
💟هرروز ماه مبارک رمضان در کانال:
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙🌙🌙🌙🌙
شهررمضان الذی انزل فیه القرآن
💫
💫
دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان
#دعای_روز_سی_ام
#رمضان
#ماه_رمضان
#رمضان_مهدوی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
..
🌺عید سعید فطر مبارک🌺
#عید_فطر
🌸مارا مدافعان حرم آفریدهاند
💢گرامی باد سالروز عروج ۳مدافعحرم مازندرانی که #۲۱_فرودین ۱۳۹۵ در خانطومان سوریه به شهادت رسیدند.
🌷شهید #محمدتقی_سالخورده
🌷شهید #سیدسجاد_خلیلی
🌷شهید #حسین_بواس
@mahman11