sticker_mazhabi(52).mp3
8.81M
🥀✨🖤
🎧 صوت #زیارت_عاشوراء با صدای حاج قاسم سلیمانی عزیز...
ناگهان باز دلــ💔ــم یاد تو افتاد شکست...
#امام_حسین
🏴❥لبیــــڪ یـــا حســــین❥🏴
@ranggarang
میگفت :
همیشه عکس یه شهید تو اتاقتون داشته باشید .
پرسیدم : چرا؟
گفت : اینا چشماشون معجزه میکنه
هر وقت خواستید گناه کنید فقط کافیه چشمتون بهش بخوره ...
عشق سه حرفه ، شهید چهار حرف ...!
شهدا یک پله از عاشقی هم جلو زدن :)... ♡!
🌷شهیدسعیدکمالی🌱
#صبحتون_شهدایی_
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼نماهنگ: سرزمین نینوا
🌷سرزمین نینوا، یادش بخیر
🌿کربلای جبههها، یادش به خیر
🌷با نوای کاروان، بار بندیم از جهان
🌿این قافله، عزم کربُ بلا دارد
🌷دیدار جانان، سخت و بلا دارد
🌿الحق عجب حالی این جبههها دارد
🌷منتظریم کی شب حمله فرا میرسد
🌿امر ز فرماندهی کل قوا میرسد
🌷مرا اسب سفیدی بود روزی
🌿شهادت را امیدی بود، روزی
🌷اگر آه تو، از جنس نیاز است
🌿در باغ شهادت، باز باز است
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ ۶ اردیبهشت ۹۶ -- سالروز شهادت شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی از آزادشهر استان گلستان گرامی باد.
🌷این شهید با مرام و رفیق دوست تنها شهید مدافع حرمی ایرانی است که فیلم لحظه شهادتش موجود است و خیلی از مردم آن را دیده اند اما از ماجرای شهادت مردانه ایشان و صحبتش وی در این فیلم اطلاعی ندارند!
🔸در پیام بعدی و در قالب یک نمایشنامه صوتی ماجرای شهادت ایشان و دلاوری وی شرح داده می شود. ای کاش رفاقت ما هم مانند رفاقت شهدا بود💕
@mahman11
💕 #دو_برادر // #شهادت_در_فاو
.
▪️دوتا برادر بودند در لشکر ویژه ۲۵ کربلا اهل روستای وسطی کلای مازندران.
عباس ۲۷ ساله بود و منوچهر ۲۵ ساله ...اول اردیبهشت ۱۳۶۵ عباس در منطقه فاو بشهادت رسید و خبرش را برای مادر آوردند.
به منوچهر گفتند برای مراسم برادرت برو مرخصی...قبول نکرد و تو جبهه ماند. روز سوم عباس منوچهر هم در همان فاو شهید شد و طی ۷۲ ساعت خبر شهادت دو فرزند را به همسرانشان و مادر دادند.
.
#خون_دلها_خورده_ایم
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@mahman11
کاش آن روزگاران گم نمیشد
هوای خوب باران گم نمیشد
صفای جبهه ها میماند ای کاش
صدای پای یاران گم نمیشد ...
قّهرمانان وطن
جبهه غرب
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مرحوم حاج کریم خرازی،
پدر بزرگوار علمدار لشگر امام حسین (ع), شهید حسین خرازی🌷
از فرزندش می گوید
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🎞 روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید حاج یونس زنگی آبادی، فرمانده تیپ امام حسین (ع) لشگر ۴۱ ثارالله
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🌷شهیدی که سر و دستش فدای اسلام شد
🔹چون تولدش با عید قربان مصادف شده و نام پدربزرگش نیز یونس بود نامش را حاج یونس گذاشتند.
🔸از بدر تا کربلای پنج مملو از خاطرات رشادت های سرداری است از دیار کرمان مردی که از دل فقر برخواست و با نشان افتخار شهادت به نقطه پایانی زندگی دنیوی رسید.
🔹تدبیر شجاعت و جسارت بخش جدایی ناپذیر زندگی او بود تا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی او را فرمانده تیپ امام حسین علیه سلام قرار دهد.
🔸حاج یونس یکی از استوانه های لشکر اسلام بود که خالصانه برای خدا در هر موقعیتی که قرار گرفت بدون کوچکترین چشم داشت و غروری به تلاش و فعالیت شبانه روزی پرداخت.
▫️ علی نجیب زاده، همرزم شهید روایت نموده: یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود.
بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم.
#شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
در سه قسمت👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
قسمت اول
( به یاد شهید حاج یونس زنگی آبادی )
یونِس: اینا تشنن،از دیشب آب نخوردن،بهشون یه کم آب بدین
علی: بهشون آب بدیم؟!
ابراهیم: به اینا؟!
یونس: میدونم حالتون خرابه،حال منم تعریفی نداره،یعنی بدتر از شماها نباشم بهتر نیستم،ولی اینا اسیرن
علی: انگار یادت رفته همین نامردا دیروزچه بلایی سرمون آوردن!
ابراهیم: رفیقامون با لب تشنه جلوی چشممون جون دادن! اون وقت ما به اینا آب بدیم!
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
قسمت دوم
( به یاد شهید حاج یونس زنگی آبادی )
علی: ترکش خمپاره خورد به بیل لودر،یه تیکش کمونه کرد خورد به دست حاج یونس،گفت نیروها نفهمن که زخمی شده
محسن: آخه واسه چی؟
میثم: خون میره ازش! باید ببریمش بیمارستان
علی: من دستشو بستم،میگه اگه نیروها بفهمن خبرمیرسه به قاسم سلیمانی،یه جورایی هم سلیمانی میریزه بهم، هم کار خاکریز ناتموم میمونه
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان صوتی ( حاج یونس )
قسمت سوم { قسمت آخر}
( به یاد شهید حاج یونس زنگی آبادی )
یونس: یه یونس دیگه هم بود،قصشو میدونی که،خلاصه که حرف خدا رو گذاشت روی زمین و آخرش سر از شکم نهنگ در آورد.خانومم، میدونم سخته،سخته بار این زندگی رو تنهایی به دوش کشیدن،من شرمنده ی معرفت و مرام توأم که داری این تنهایی رو تحمل میکنی ،اما اگه این میدون رو خالی کنیم و بکشیم کنارمیدونی چی میشه؟ اون وقت نه یه یونس،بلکه یه ملت میرن تو شکم نهنگ!... دشمن حمله کرده! جنگه!...
همسر: یعنی سلطان منطق و استدلالی،من حریف زبون تو نمیشم، اصلاً میدونی چیه،من شکایتمو میبرم پیش فرماندت برادر سلیمانی…
یونس: لا اله الا الله از تو بعیده به خدا! این حرفها چیه میزنی؟! جبهه رفتن من چه دخلی به قاسم سلیمانی داره آخه؟!
@mahman11
💢 سن و سالی نداشتند...اما پخته بودند.
نه کلاسی بود و نه تیپ رسمی و نه کت و شلواری ...
نه میز و صندلی بود و نه اتاق جلسه ای...
نه اسمی بود و نه رسمی و نه غروری ...
نه بالا نشینی بود و نه چشمی دنبال لنز دوربینی...♨️ زیر آتیش ؛ وسط درگیری دور هم جمع میشدند و با توکل بر خدا ، تصمیمی میگرفتند و بلافاصله در کارزار خط مقدم حرف را به عمل تبدیل میکردند.
و تا آخرین نفس برای ملت و مملکت
خودشون می ایستادند...( 📝احمدی اتویی)
.
📷 عملیات والفجر هشت _ 📆#زمستان ۱۳۶۴ _رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ویژه ۲۵ کربلا ( سردار #شهید محمد حسن قاسمی طوسی_سردار #شهید بیژن نیکوکار_سردار #شهید موسی احمدی_سردار #شهید سید علی دوامی و .....)
.
@mahman11
📌 معلم شهیدی که روز ششم شروع جنگ آسمانی شد
🔷️ محمدرضا معلم بود و شش روز بعد از شروع جنـگ بشهادت رسید. خوابـش رو دیـدم.
◇ بغلـش کـردم و گفـتـم: «ســراغ مـا رو نمی گیـری؟!» چیـزی نگفـت.
🔸️ گفتم:«تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!»
🔻 گفت: « فقـط یـه مطلـب میگـم؛
ما شهـدا شبـهای جمـعه، همـگی میریم خـدمت آقـا سیـدالشـهـدا (ع) »
📚 خـط عاشـقی/ حسین کـاجی
#شهید_محمدرضا_فراهانی
فـرمانده عملیات سپـاه همـدان
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 حاج قاسم خاطرات جبهه را تعریف میکنند و شهید زاهدی اشک میریزند ...
@mahman11
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_پنجاه
اجساد لشکر کوفه دفن شدند و سرهای مطهر شهدای کربلا از پیکر مبارکشان جدا شد و هر سر به قبیله ای ارزانی شد تا بر نیزه بزنند و در بین کاروان بگردانند.
غل و زنجیر سنگین و آهنین برگردن و دست و پای مبارک علی بن حسین که تنها مرد بازمانده در کاروان بود انداختند و او را بر شتری لخت و بی جهاز نشاندند و چون بیمار بود و توان نشستن نداشت، پس پاهای نازنین ایشان را از زیر شکم شتر به هم بستند و دستان ایشان را از دو طرف گردن شتر، در هم قفل کردند و امام چهارم شیعیان با شکم روی شتر افتاده بود.
دستان زنان وکودکان را با ریسمانی محکم به هم بستند و زنان اهل بیت بدون چادر و حتی مقنعه با وضعی اسفناک در حالیکه اطرافشان را حرامیان نامحرم گرفته بودند، حرکت کردند.
راه عبور کاروان از کنار قتلگاه بود، کنار قتلگاه که رسیدند، زنان و کودکان با دیدن پیکر عزیزانشان به سمت قتلگاه هجوم بردند و هر کس به طرفی میرفت و پیکر عزیزی را در آغوش گرفته بود،زینب و رباب و رقیه و سکینه و.. به دنبال مولایشان بودند و انگار بوی سیب بهشتی و عطر حسین آنها را به مقصود رساند، آخر پیکر بدون سر امام ،زیر تلی از نیزه شکسته پنهان بود ، اهل حرم دور پیکر مقدس حسین حلقه زدند، زینب خم شد و بوسه ای از رگ بریده برادر گرفت و دستانش را به آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا! این قربانی را از ما بپذیر »و کودکان هرکدام قسمتی از پیکر پاره پارهٔ پدر را با اشک چشم می شستند، ناگاه به دستور عمر سعد، حرامیان لشکر کوفه به زنان و کودکانی یورش آوردند که تنها گناهشان گریه بر عزیزان بی سرشان بود.
باران مشت و لگد و چوب و تازیانه باریدن گرفت، چنان سنگدلانه بر سر کودکان میزدند که بیم مردن آنها میرفت.
زینب بچه ها را در آغوش گرفت و از جا بلند کرد و فرمود: بلند شوید عزیزانم وقت برای عزاداری بر حسین بسیار است و بی شک خدا و ملائک و بندگان خوب خدا تا قیام قیامت عزادار این ذبح عظیم خواهند بود و همراه ما بر سرو سینه خواهند زد.
همه بلند شدند اما سکینه دست از پدر نمیکشید، عمر سعد که از عصبانیت خون خودش را می خورد فریاد زد: با غلاف شمشیر آنقدر این دختر را بزنید تا پیکر حسین را رها سازد و زیر لب گفت: این جماعت را باید با تازیانه و شمشیر از امامشان جدا کرد، همانطور که فاطمه زهرا را با تازیانه و غلاف شمشیر دربین کوچه از علی جداکردند ، اینان فرزندان همان مادرند و از او الگو میگیرند.
بالاخره با کتک های زیاد سکینه را جدا کردند و سکینه با چشم پر از اشک دید که زینب چون پروانه ای بال سوخته دور شتر برادرش سجاد می گردد، چرا که دست ها و پاهای سجاد بسته بود و نمی توانست خود را به پیکر پدر برساند و آنقدر روی شتر گریه کرده بود که بی هوش شده بود و زینب چون مادرش زهرا نگران وجود ولیّ زمانش بود.
کاروان حرکت کرد و سرهای کشته ها در بین کاروان میگشت و شاهد این ظلم عظیم به آل الله بود.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 سیاست جالب حافظ اسد در زمان جنگ ایران و عراق به نقل از صدام حسین
@mahman11
🔴روسیه: هر سلاح اتمیای وارد لهستان شود، آن را هدف مشروع تلقی میکنیم
♦️سخنگوی وزارت خارجهٔ روسیه: در صورتی که تسلیحات هستهایِ آمریکا در خاک لهستان مستقر شود، بهسرعت فهرست اهداف مشروع روسیه مربوط به وضعیت تقابل نظامی مستقیم با ناتو بهروزرسانی خواهد شد.
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدنی ترین مکالمه بسیم با ناوهای جنگی آمریکایی
🔷️ یک پاسدار غیور که سوار بر یک قایق موتوری جنگی است خطاب به ناو آمریکایی میگوید: اینجا آب های ایران و باید فارسی صحبت کنی
◇ به سرعت آبهای کشور ایران را ترک کنید و در غیر اینصورت سخت ترین برخورد با شما خواهد شد.
🔻 فرمانده ناو آمریکایی به زبان فارسی: ما با گردش به راست به سمت آب های بین المللی در حال چرخش هستیم.
🔸️ یک نفر به چند نفر که میگویند این است ، باید ضرب المثل را تغییر داد یک قایق به یک ناو ...
@mahman11
🔰 بیانیه نیروهای مسلح یمن
♦️نیروی دریایی ارتش یمن با استعانت از خداوند متعال یک ناو اسرائیلی (MSC Darwin) را در خلیج عدن با تعدادی موشک مناسب دریایی و تعدادی پهپاد هدف قرار دادند و این عملیات با موفقیت به اهداف خود رسید.
@mahman11