eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.8هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
.سحر سیزدهم 🌼یارب اسیرم 🌼ودل من 🌼درپناه توست 🌼بیتابم و 🌼قرار دلم 🌼یک نگاه توست 🌼گفتم دعاو 🌼اشک و 🌼مناجاتمان کم است 🌼گفتی رضای 🌼من به همین 🌼 گاه گاه توست
تو آن شیرینےِ خاصِ چشیدنِ هر دعاےِ سحرے... میگویم | اللهم انی اسئلکَ ... | تو به ذهنم می آیی!
💢 آیت‌الله بهجت(ره): در نماز نداریم و کارهای ما احتجاب و پرده از دیدار آن حضرت است، با این‌حال به دروغ داد میزنیم:«عَجّلْ فَرَجَهُ؛در فرجش تعجیل کن».(در محضر بهجت،ج۳،ص۲۵۷) نماز اول وقت التماس دعا
زائـــــرت نـــــیستم آقـــــا.... شرمـــــنده ام ... از دور ســـــلام...✋️ السلام علیک یا اباعبدالله حسین (ع)
❣ #سلام_امام_زمانم❣ دلـ❤️ـبر زیاد دیده ام اما برای من هر دلــبری که یوسـ❤️ـف زهرا نمی شود سلام یوسف زهرا...
گفتم : آدم ها چند دسته اند گفت : دو دسته ! یا می میرند ، یا شهید می شوند اللهم الرزقنا... روزتون شهدایی
. 🌸به نام تو 🍃که پژواک صدایت، 🌸رایحه عشق است 🍃توئی که 🌸یک گوشه از نگاهت 🍃تـمام هستی‌ام 🌸را به سجده شعر 🍃بندگی می‌کشــــــــاند. 💓"الهی نگاهت را از ما نگیر"💓 الهی به امید تو
دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان بِسْمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیٖم اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على كائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِكَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساكین.  خدایا پاكیزه‌ام كن در این روز از چرك و كثافت و شكیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنى‌ها و توفیقم ده در آن براى تقوى و هم ‌ نشینى با نیكان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.
💠امام علی علیه‌السلام: 🌷خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد. نهج البلاغه، حكمت ۲۵۲ .
میان آن همه مدعی، تنها 72 نفر ماندند اکنون میان این همه مدعی هنوز 313 نفر... ای دل ! تو چه می کنی ؟ هنوز گاه آن نرسیده که خود را به قافله برسانی ؟
نیـمه‌های شب، از شدت تشنگی نا‌نداشتـم. می‌خواستـم خـودم را به پارچ آبِ روی پنجـره برسانـم. اصلا تـوی ایـن فکر نبـودم پـا نـدارم. بلنـد شـدم، پـای سالمم را روی زمیـن گذاشتـم، بـه دنبـال آن پـای راستـم را که قطع شـده بـود، فریـادم بلنـد شـد. مجـروحان و اسرا از خواب پریدنـد. حس داشتـن پــا کـار دستـم داده بـود، پایـم را از نقطه‌ای که قطع شـده بــود، زمیـن گذاشتـه بـودم، پایـم خونریـزی کـرد و چنـد بخیــه‌اش پـاره شـد. یکی از بچـه‌ها سـرم را در آغوش گرفت و گفت: بـرادر خوبـم، سیـد خـودم، هر کاری داری به من بگـو، تو تـا مدت‌ها وقتـی از خواب بیـدار میشی فکر می‌کنـی پــا داری، نکن با خودت ایـن‌جـوری . . . ! ‌ راوی : سیـد ناصـرحسینـی‌پـور ‌
ای شهید ٺو به دیـده بانۍ دݪ مـا مشغـولۍ و باخبـرۍ از مـا خدا ڪند دݪٺـــــ را نرنجـانیم چشـــــم هـزاران شـــــ‌هید به اعماݪ ماسٺــــــــــ😔 شبتون شهدایی