خیلی به او اصرار کردم تا داماد شود.
گفت: باشه بی بی، هر چی شما بگویی، فقط می خواهم خانواده ی خوبی باشند و با جبهه رفتن من مشکلی نداشته باشند.
گفتم مردم که به چنین فردی زن نمی دهند.
گفت: چرا دختر زیاد است که همسر امثال من بشوند، فقط باید بگردی.
به همه آن ها بگو من چه شرطی دارم.
شرط من این است که آنقدر در جبهه می مانم تا جنگ تمام شود.
با این حرف سید حمید، دیگر مادر حرفی از دامادی به او نزد...
#شهید_سید_حمید_میرافضلی
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
@mahman11
سلام
قسمت اول
شهید مهدی صابری شهیدی که بدون اجازه پدر و مادر شهید نشد!
آقا مهدی بعد از رضایت پدر و مادر به عضویت تیپ فاطمیون درآمد در حالی که میتوانست درسشو رو ادامه بده و در رفاه به زندگیش برسه ولی ترجیح داد به تکلیف الهی خودش عمل کنه
بعد از حضور در سوریه مدتی در تیپ فاطمیون بود تا اینکه مسئول مخابرات منطقه درخواست نیروی کمکی از بچههای فاطمیون کرد ، با توجه به اینکه در آن موقع عملیاتی در پیش نبود و آقا مهدی هم دوست نداشت بیکار بمونه به همراه یکی از دوستانش قبول کردند به کمک مخابرات بروند ، بعد از مدت کوتاهی دوست آقا مهدی به تیپ فاطمیون برگشت ولی آقا مهدی ماند.
حدود یک هفته بعد مسئول مخابرات عوض شد وشخص دیگری به منطقه آمد آقا مهدی که دیگر تمایلی به ماندن در مخابرات را نداشت در کمال ادب و احترام پیش مسئول جدید رفت و با او صحبت کرد و دلایلی آورد که نمیتواند در این قسمت بماند ،
حاج وحید مسئول جدید بود و کسی او را نمی شناخت ، او بعد از اینکه صحبتهای آقا مهدی را گوش کرد با آرامش به او گفت آقا مهدی این حقیر هیچ وقت کسی را به اجبار در کاری نگه نمیدارم ، ولی برای شما پیشنهادی دارم شما یک هفته در کنار ما بمان بعد اگر خواستی بروی قول میدهم بدون هیچ سوالی تسویه شما را بدهم ، یک هفته آقا مهدی شد سه ماه....
ادامه دارد...
.همرزم شهید
#شهیدانه
#شهید_مهدی_صابری
#خاطرات_شهید
@mahman11
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
سلام قسمت اول شهید مهدی صابری شهیدی که بدون اجازه پدر و مادر شهید نشد! آقا مهدی بعد از رضایت پدر و
شماهم اگر خاطره ای از همرزم شهیدتون دارید میتونید برامون ارسال کنید،
تا در کانال به اشتراک بزاریم🙏🏼🌹
درطول مبازرات انقلابی مردم ایران و دفاع مقدس تا به اکنون افراد بسیاری با روحیه ایثارگری و شهادت قدم در راهی بزرگ گذاشتند که حاصل آن پرورش و تحکیم کشوری اسلامی است .سرزمینی که حاصل خون شهدایی از جمله شهید «مجید بقایی»، فرمانده قرار گاه کربلاست. پزشکی جوان، پر شور از قبیله ی بی قراران؛ شاهدی بی باک در عرصه ی خوف و خطر .کسی که با تقوای بسیار، همیشه در فکر خدمت به مردم بود چه زمانی که به عنوان دانشجوی پزشکی فعالیت می کرد و چه زمانی که به عنوان فرمانده قدم در راه خون و ایثار گذاشت . انشالله خاطرات این شهید بزرگوار و فرهیخته به روایت از دوستان شهید مرور خواهیم کرد
#شهید_مجید_بقایی
@mahman11
19.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍خاطره شهید مجید بقایی به نقل از امیر سرتیپ علی اکبر موسوی قویدل / فرمانده عملیات نیروی زمینی ارتش در دوران دفاع مقدس
#شهید_مجید_بقایی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔰بهونت چیه....
🔰 که انجامش نمیدی ⁉️
@mahman11
.
♦️بگیر تخت بخواب ما بیداریم ❤️🩹
_آخرین پیام شهید شاهرخی فر
.@mahman11
شهید آرمان علی وردی: دعا کنید شهیـد بشم...
📌یه روز آقا آرمان بهمون گفت: بچهها همهتون فردا روزه بگیرید بیاید حوزه، قراره افطاری بدیم.
🔸فرداش همه موقع اذان مغرب سر سفره نشسته بودیم. آقا آرمان رو کرد به بچهها گفت: خب انشاءالله که نماز و روزههاتون قبول باشه؛ شما دلهاتون پاکه و چیزی به افطار نمونده، ازتون میخوام برام یه دعا کنید.
🔹همه گفتیم: آقا چه دعایی کنیم؟
آقا آرمان گفت: دعا کنید شهید بشم...
همهمون دستامون رو گرفتیم بالا دعا کردیم؛
اصلا انگار نمیدونستیم داریم چه دعایی میکنیم؛
شاید بعضیها معناش رو هم نمیدونستند...
راوی:یکی از رفقای شهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
@mahman11
،
👌حـــــق تــــا ابــــد.....
@mahman11
،
حاج قاسم: این جنـــگ را شـــــما
شروع می کنید
اما پایانش را ما ترسیم می کنیم
@mahman11
💔
امام (ره ) گفته بودند با همسران شهدا ازدواج کنید.
مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش میخواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.
بهشان نگفته بود که اين خانم همسر شهيد است.
ايشان همه خواستگارها را رد میکرد ،مصطفی را هم رد کرد. مصطفی پيغام امام را برای آن خانم فرستاد، باز هم قبول نکرد و میخواست تا مراسم سال همسر شهيدش صبر کند .
دوباره مصطفي پيغام فرستاد که شما "سيد" هستيد . میخواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم. ديگر نتوانست حرفی بزند. جوابش مثبت بود .
امام که خطبه عقدشان را خواند.
مصطفی گفت: «آقا ما را نصيحت کنيد » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: «از خدا میخواهم که به شما صبر بدهد.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#شهید_طلبه
@mahman11