صبح میخندد و من
گریهکنان از غم دوست
ای دم صبح ، چه داری ؟؟
خبر از مقدم دوست . . .
#سیدالشهدا_جبهه_مقاومت
#حاج_قاسم_سلیمانی
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از ابراهیم پرسیدم :
آروزیِ شما شھادته درسته؟
خندید و گفت: شهادت ذرهای از آرزویِ من است
من میخواهم چیزی از من نماند مثلِ ارباب بیکفن
قطعه قطعه شوم اصلا دوست ندارم
جنازهام برگردد دلم میخواهد گمنام بمانم
چون مادر سادات قبر ندارد
نمیخواهم مزار داشته باشم ...💔🕊
@mahman11
🥀🕊
#شهیدعلیسیفی
تولد:۱۳۴۴ مراغه
شهادت: ۲۰بهمن۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ در اروند رود.
شهیدعلی سیفی از همان نوجوانی تحت جذبه امام زمان (عج) قرار می گیرد و در دفعات مختلف به ملاقات امام زمان(عج) نائل می شود. این ملاقات ها به حدی زیاد بوده که گاهی ایشان واسطه ارسال پیام هایی به آیت الله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه نیز بوده است.
ارتباط با شهید اشرفی اصفهانی به حدی شد که ایشان چند بار سخنران پیش از خطبه های کرمانشاه شد. شاید به خاطر همین ارتباط ها بوده که نوعی اطلاع از امور مخفی برایش ایجاد می شده است. به حدی که بارها قبل از عملیات اسامی رزمنده های شهید، مجروح و سالم را بیان می کرده است.
شیخ حسین انصاریان ایشان را سوار بر قطار عرفان و دیگران را پیاده معرفی می کند.
ایشان بعد از عملیات فتح المبین در بهار ۶۱ عازم جبهه آبادان می شود و به علت مجروحیت مجبور به برگشت می شود. پزشکان چاره کار را در قطع پا می بینند.
اما امام زمان (عج) در عالم رویا، ایشان را دعوت به مشهد و مژده به شفای پا به شرط برگشت به جبهه می کند. بعد از شفای پا وارد حوزه می شود و جمعا جسته و گریخته سه سال در حوزه درس می خواند.
شاید به همین علت بوده که چند مدرسه را عوض می کند. چون مدیران مدارس چنین طلبه ای را که مدام به جبهه اعزام می شود و دیگران را هم با خود می برد، را باعث تعطیلی حوزه می دیدند.
او معتقد بود که انسان باید به آموخته هایش عمل کند. اگر در حوزه می خواند ضرب ضربا ضربوا، مرحله اول خودش باید به جبهه رفته و با دشمن بجنگد. در مرحله بعد برخی از دوستانش و در مرحله بعد گروهی از دوستانش را راهی جبهه کند تا ضربوا محقق گردد.
در جبهه مدام به لشکرهای مختلف اعزام می شود تا شناخته نشود و سرانجام در عملیات والفجر ۸، در بهمن ۱۳۶۴ آسمانی شد.
@mahman11
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼وای،وای وای
چه خاطره ای میگه این مادر شهید،
گوش کنید،
حالتون را خوب میکنه
توصیه می کنم حتماً ببینید..
@mahman11
18.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گذر عمر به سبک شهدایت را این چنین کن که ....!
#استاد_جلالیان
@mahman11
🌱فقط انسان های ضعیف
به اندازه امکاناتشان کار میکنند.
شهید حسن طهرانی مقدم
@mahman11
°•|🌿🌸
مهدی ، آدمِ ماندن نبود
اهل معامله بود
اهل معاملههای کلان ،
متاعش را به غیر خدا نفروخت
و کارهایش را با خدا معامله کرد
و نگذاشت کسی زیاد از این
معاملهها خبر داشته باشد .
کسی هم نمیتواند بگوید
مهدی را شناخته ...
گمنـامی
انتخابِ درستِ مهدی بود ؛
مردی که در میاندوآب به دنیا آمد
و در دل آب های خروشان دجله
حیات جاودانه گرفت تا اجر شهادتش
مضاعف شود و سومین مرد خانوادهی
باکری باشد که #شهید میشود؛
بیآنکه پیکر مطهرش مزاری را به
بودنش مفتخر کرده باشد و خاکی
میزبانِ جسم افلاکیش باشد...
یادداشت حسین شرفخانلو
فرزند شهید علی شرفخانلو
فرمانده_لشکر۳۱عاشـورا
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 زمزمههای جانسوز دختر شهید ضیایی با قاب عکس پدر
#شهید_حمیدرضا_ضیایی
@mahman11
°•| 🌿🌸
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 7⃣1⃣
#سوء_ظن
🍃سید مجتبی از کسانی بود که به امر به معروف، به عنوان یک فریضه مهم دینی نگاه می کرد. هرگاه می دید کسی اشتباه می رود، بدون توجه به مقام و پست او، با لحنی آرام تذکر می داد. البته در هنگام تذکر دادن درباره حفظ آبروی شخص و نحوه امر به معروف خیلی دقت می کرد. یه عده که خودشان را از سید بالاتر می دیدند، تاب یک تذکر را نداشتند. با او دشمنی می کردند.
🍃عده ای با او برخورد کردند تا جایی که بهش ضد ولایت فقیه می گفتند!! وقتی سید می پرسید: «چرا این حرف را می زنید؟ می گفتند تو اگه تابع ولایت بودی نام هیات را رهروان امام خمینی (ره) نمی گذاشتی، بلکه نام آن را رهروان ولایت فقیه و یا ... قرار می دادی.» سید هم در جوابشان می گفت: «من همین ایراد شما را به رهبر عزیزم در دیدار با ایشان مطرح کردم. ایشان فرمودند به حرف کسی کاری نداشته باش. محکم و استوار راهت را ادامه بده.»
🍃سید دوستان زیادی داشت. اما دشمنانی هم داشت. بهش می گفتن چرا هیات سیاسی شده؟ سید هم می گفت: «به خدا من سیاسی نیستم. ما با چپ و راست کار نداریم. درود بر چپ و راست با ولایت، مرگ بر چپ و راست بی ولایت.» علنا در حضورش بهش بد می گفتند.
🍃یه روز مرا صدا کردند تا بروم پیش یه نفر تو سپاه. از سید مجتبی علمدار پرسیدند و اینکه هر چه در موردش می دانی بگو. گفتم: «پشت سرش خیلی حرف می زنند. هیچ کدام از حرفهایی در موردش می زنند صحیح نیست. سید مجتبی یک شهید زنده است.» بعد آن مسئول گفت: «ممنون که مشکل مرا حل کردی!» پرسیدم چه مشکلی؟ گفت: «برای سید پرونده درست کرده بودند. قرار بود من امضا کنم و به تهران بفرستم. دیروز قرار بود امضا کنم. اما گفتم بذار فردا پرونده را بخونم.»
🍃دیشب در عالم خواب شهید محلاتی، نماینده امام (ره) در سپاه را دیدم. ایشان فرمودند: «حضرت امام (ره) از تو راضی نیست.» من گفتم چرا؟ گفتند: «این پرونده چیست که می خواهی امضا کنی؟!» من از خواب پریدم. تنها پرونده ای که قرار بود امضا کنم همین پرونده سید مجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم.
📙کتاب علمدار، صفحه 142 الی 144
@mahman11