هدایت شده از يازهراسلام الله عليها
صدا ۰۰۴مهارخشم ۴ راهکارهای مقابله باخشم.m4a
11.95M
جلسه ۳
مهار خشم🪔🔥
راهکارهای مقابله باخشم💡😬
توجه به پیامدهای خشم🦞🦀🦐
عادت به رفتارهای سالم ؛حلم ،بردباری؛ 🥛💭
تغییر موقعییت🏇⛷
وضو ساختن🧚♂️
عدم معاشرت باافرادخشمگین🧟♀️😬
مطالعه زندگی افراد صبور🧎♂️
دعا ودرخواست از خدا🕌
سکوت🤫
ذکر ویاد خدا🕋
انشالله شاد؛ ارام؛ وسرحال ؛باشید💧🌧🌬🌠
هدایت شده از ☔☔ باران رحمت☔☔
*بزغاله یا سگ*
موضوع داستان: اعتقادی
کشاورز فقیری برغالهای را از شهر خرید. همانطور که با بزغاله به سمت روستای خود باز میگشت، تعدادی از اوباش شهر فکر کردند که اگر بتوانند بزغاله آن فرد از بگیرند میتوانند برای خود جشن بگیرند و از خوردن گوشت تازه آن بزغاله لذت ببرند. اما چگونه میتوانند این کار را عملی کنند؟ مرد روستایی قوی و درشت هیکل بود و این اوباش ضعیف نمیتوانستند و نمیخواستند که به صورت فیزیکی درگیر شوند. برای همین فکر کردند و تصمیم گرفتند که از یک حقه استفاده کنند.
وقتی مرد روستایی داشت شهر را ترک میکرد یکی از آن اوباش جلوی او آمد و گفت: «سلام، صبح بخیر» و مرد روستایی هم در پاسخ به وی سلام کرد. بعد آن ولگرد به بالا نگاه کرد و گفت: «چرا این سگ را بر روی شانههایت حمل میکنی؟»
مرد روستایی خندید و گفت: «دیوانه شدهای؟ این سگ نیست! این یک بز است.»
ولگرد گفت: «نه اشتباه میکنی، این یک سگ است و اگر با این حیوان بر روی دوش وارد روستا شوی مردم فکر میکنند که دیوانه شدهای.»
مرد روستایی به حرفهای آن ولگرد خندید و به راه خود ادامه داد. در راه برای اطمینان خود، پاهای بز را لمس کرد و خیالش راحت شد که حیوان روی دوشش بزغاله است. در پیچ بعدی اوباش دوم وارد عمل شد و دوباره سخنان دوست اوباش خود را تکرار کرد. مرد روستایی خندید و گفت: «آقا این بزغاله است و نه یک سگ.»
ولگرد گفت: «چه کسی به تو گفته است که این بزغاله است؟ به نظر میرسد کسی سر تو کلاه گذاشته باشد. این یک بز است؟» و به راهش ادامه داد.
روستایی بز را از دوشش پایین آورد تا ببیند موضوع چیست؟ اما آن قطعاً یک بزد بود. فهمید هر دو نفر اشتباه میکردند اما ترسی در وجودش افتاد که شاید دچار توهم شده است. آن مرد همانطور که داشت به سمت روستای خود برمیگشت نفر سوم را دید که گفت: «سلام، این سگ را از کجا خریدهای؟»
مرد روستایی دیگر شهامت نداشت تا بگوید که این یک بز است. برای همین گفت: «آن را از شهر خریدهام.»
مرد روستایی پس از جدا شدن از نفر سوم، ترسی وجودش را گرفته بود. با خود فکر کرد که شاید بهتر باشد این حیوان را با خود به روستا نبرد چرا که شاید مورد سرزنش قرار بگیرد. اما از طرفی برای خرید آن حیوان پول داده بود. در همین زمان که دو دل بود، اوباش چهارم از راه رسید و به مرد روستایی گفت: «عجیب است! من تا به حال کسی را ندیدهام که سگ را بر روی دوش خود حمل کند. نکند فکر میکنی که این یک بز است؟»
مرد روستایی دیگر واقعاً نمیدانست که این حیوان بز است و یا یک سگ. برای همین ترجیح داد خود را از شر آن حیوان خلاص کند. اطراف را نگاه کرد و دید کسی نیست. بز را که فکر میکرد دیگر سگ است آنجا رها کرد و به روستا برگشت. ترجیح داد از پول خود بگذرد تا اینکه اهالی روستا او را دیوانه خطاب کنند. با این حقه اوباشها توانستند بز را به راحتی و بدون هیچ گونه درگیری تصاحب کنند.
مراقب باشیم رسانه ها با این روش، داشته هایمان و از همه مهمتر اعتقاداتمان را از ما نگیرند! و موضوع این داستان همان معنای جنگ نرم است.
🆔 @Ramazanie
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
هدایت شده از ارگانیک | اکبری 🇵🇸
🔴بازگشت ۲ نفتکش ایرانی به سمت ایران
🔸اولین نفتکشهای ایران که هفته گذشته سوخت خود را تحویل دادند، از بنادر ونزوئلا راهی شدهاند.
🔸نفتکش فورچون روز یکشنبه به سمت بندر عباس حرکت کرد و نفتکش فارست در روز شنبه پالایشگاه کاردان را ترک کرد.
__
♨️ همهچیز اینجا مهم است👇
🆔
🇮🇷 @ansar8
هدایت شده از ارگانیک | اکبری 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نفتکشهای ایرانی ثابت کردند که آمریکا ببر کاغذی است
🔸کارشناس شبکه المیادین در تحلیل پیروزی ایران در عبور از تحریم های آمریکا و ارسال مواد سوختی به ونزوئلا گفت: ما در مرحله جدیدی هستیم که به صراحت در تاریخ رویارویی با آمریکا بیسابقه است.
__
♨️کلیپهای بیشتر 👇
🆔
🇮🇷 @ansar8