eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.6هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
125 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی... 🌱سلام بر تو و آن هنگام که ظلمت هزاران ساله ی جور و ستم را تنها بارقه ای از خورشید نگاهت، صبح می کند. 🌱سلام بر تو و بر مطلع الفجرِ آمدنت که پایان تمامی ستمگری هاست... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. 🌴 @mahmodkaveh🏴
🌿 امروز چند بار برای فرج آقا امام زمان دعا می کنیم؟؟ 🔹انصافا ما چقدر به یاد امام زمان هستیم؟ چقدر به فکرشان هستیم؟ چقدر برای کسب رضایتشان تلاش می کنیم؟ چقدر در هر روز اعمالمان را کنترل می کنیم که امام زمان ننشینند غصه بخورند و زانوی غم بغل بگیرند که این شیعه من چرا اهل است؟ چرا اینطور عمل می کند؟ چرا با خودش این کار را می کند؟ ❓می خواهیگ امام زمانتان را شاد کنیم؟! بنشینیم متوسل شویم، بگوییم آقاجان من چکار کنم شما را شاد بکنم؟ قلب شما از من راضی باشد؟ امام زمانِ ماست. خودشان می فرمایند من هر لحظه به یاد شما هستم و یاد شما را فراموش نمی کنم. هر جا باشیم امام زمان نظاره گر ماست. رضایت امام زمان رضوان اکبر الهی است. @mahmodkaveh🏴
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رحمت خدا... 🎙استاد عالی ┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄ @mahmodkaveh🏴
خون برف از چشم من 4⃣1⃣ _دیدی راست گفتم. همه مان داشتیم اشک می ریختیم٬می خندیدیم از این که باز را زنده می دیدیم.🌿 سوار ماشین ها🚗 شدیم برگشتیم رفتیم همان جایی که بودیم‌ نیروها منتظرمان بودند.🍃 مین یاب ها🖲 را صدا زدم٬یک گروه تامین هم بر داشتم٬رفتیم مین های 🖲جاده را باهم خنثی کنیم. تا نزدیک محمدشاه. که روز قبلش آن جا پایگاه زده بودیم.☘ وقتی رسیدیم به روستا دیدم بروجردی ٬آرام و خونسرد و زودتر از همه مان٬نشسته روی پله ای کنار دیوار و می خندد.✨ _همیشه می خندید. گفتم«تو مگر دیشب بیمارستان نبودی؟»💫 بود.تمام هماهنگی های شهر هم کار او بود. گفتم«کی وقت کردی آمدی این جا؟ آن هم توی این جاده پر از مین و بدون تأمین.🌱 ارتش تازه ساعت⌚️ هفت صبح می آمد برای جاده ها نیروی تأمین می گذاشت. گفتم«حاجی جان٬چرا بی احتیاطی کردی آمدی جای به این خطرناکی؟»🌿 گفت«نمی خواستم هیچ کدام تان جای خالی را حس کنید. باید می آمدم نشان می دادم یکی هنوز هست که را یادتان بیاورد.»🍃 اگر هم جای من بود همین کار را می کرد. اصلا فراموش نکرده ام بعد از شهادت کاظمی و گنجی زاده چقدر تنهابود و تنها کسی که قرار گاه را ول کرد آمد توی تیپ و پا به پای بچه ها و در عملیات ها شرکت کرد همین بروجردی بود. 🌷 ادامه دارد... راوی: جاویدنظام پور 📚ردّ خون روی برف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم سلام بر مولاے مهربانے ڪہ آمدنش وعده ے حتمے خداست و سلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانے و قریب... السلام علیڪَ یاوعداللہ الذّے ضمنہ... @mahmodkaveh🏴
🍃امام علی(علیه السلام) می ‌فرمايد: در دوره‌ ی غیبت بسياری از مردم گمان خواهند كرد كه حجت الهی از دنیا رفته و امامت پايان پذيرفته است. 🍃ولی سوگند به خدا، در چنين دوره‌ای حجت خدا در بين مردم است و در كوچه و بازار و در ميان آنان رفت و آمد می ‌كند. در منزل و كاخ‌های مردم آمد و شد دارد. 🍃 غرب و شرق زمين را در مي‌نوردد. حرف‌ های مردم را می ‌شنود.به مردم سلام می ‌كند. آنان تا زمان معينی كه خداوند مقرر كرده است قادر به دیدن آن حضرت نخواهد بود. @mahmodkaveh🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗ برای عاقبت‌بخیری، تنها یه راه وجود داره! 👈🏻 که نه خدمت به خلق خداست... نه نیکی به پدر و مادر... نه نماز اول وقت... ✅بهتر بگیم: همه‌ی اینا، توی اون راه هست؛ ☝️ولی اون راه، هیچ‌کدوم از اینا نیست! @mahmodkaveh🏴
خون برف از چشم من 4⃣2⃣ باید بودید می دیدید که وقت نماز٬بروجردی٬چطور دنبال می گشت برود پشتش بایستدبه او اقتداکند.📿 همیشه عملیاتی نماز می خواند.🌿 خیلی سریع و دور از چشم همه. آن بار رفته بودپشت و پسله یکی از خاکریزها٬بروجردی پیدایش کرد و گفت «حالا دیگر این جا مخفی می شوی؟»🍃 آمد خودش رارساند به نماز٬بلند گفت الله اکبر تا لج را دربیاورد.🌱 ما فقط می خندیدیم٬می دانستیم بعدش دعوا می شود بیش تر می خندیم.✨ می دانستیم خیلی همدیگر را دوست دارندواین دعوا ها از علاقه زیاد است.🌺 می دانستیم یکی از آن روزها باید منتظرخیلی چیزها باشیم.🌱 یکی از عملیات ها تمام شده بود باید می رفتیم سر وقت محوری دیگر.☘ بروجردی گفت«من می روم یک جا پیدا می کنم برای پادگان لشکر.» یک دوشکا فرستادم دنبالش برود برای تأمینش. نگودشمن روز قبل دیده بوده با جیپ فرماندهی آمده آن اطراف می چرخد و آمده بود جاده را مین گذاری کرده بود و ما هیچ کدام مان خبر نداشتیم.💫 جیپ می رود از روی مینی🖲 ضد تانک رد می شود و...منفجر می شود.☄ خبر راخیلی زود آوردند رساندند. گفتم«کجا؟» گفتند. هیچی از ماشین نمانده بود. چهار نفر را می شد توی آن تشخیص داد. گفتم«بروجردی کدام شان است؟» _هیچ کدام افتاده ده پانزده متر آن طرفتر🥀 ادامه دارد... راوی: جاویدنظام پور 📚ردّ خون روی برف