✨#قرار_جمعه_ها✨
همان اوایل مفاتیح، آداب روز #جمعه...
با دوستانمان🤝 قرار گذاشتهایم که یادمان نرود، حتماً👌بخوانیم. مضامین زیبایی🌸 دارد. یک نفر آدم کار درست👍 هم جمعهها که به عصر دلگیریاش😔 نزدیک میشود پیامک میزند که یادتان نرود.
شما هم همین کنید. یک نفر، دو نفر، سه نفر، .... قرار بگذارید.این🍃صلوات🍃 را بخوانید. به #خاندان_رسول_الله صلی الله علیه و آله 🍃صلوات🍃 بفرستید. برای #فرج_مولا دعا🤲 کنید. خدا را چه دیدی؟ شاید دعای یک نفر این وسط رفت تا به نقطهی اجابت رسید. خدا را چه دیدی؟ شاید یک دعا🤲رفت و لبخندی🌺 به لبهای #مولا🌱 نشاند. خدا را چه دیدی؟ شاید یکی دیگر دعایش🤲 رفت تا #حاجات_امام_زمان علیه السلام را به اجابت رساند؟
https://eitaa.com/joinchat/3522756631C7aeb78f9ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جمعه های دلتنگی💚💔
⊰᯽⊱┈──╌❊╌──┈⊰᯽
عملیات ویژه
قسمت۵۵
🔷احساس اینکه داریم به هدف می رسیم قدری روحیه ها رو بالا برده بود😁ازستون نود نفره تنها سی نفر مانده بودیم به علاوه #محمود و دو
دیده بان👀و محراب که فرمانده گروهان بود.
فقط دعامی کردم🤲تاانتهای راه برای کسی اتفاقی نیفتد وروی نتیجه این همه زحمت تاثیرنگذارد.
ازکنار افراد رد می شدم و آرام می گفتم«راه برید راه برید!چیزی نمونده،الان می رسیم»درحالی که خودم هم ازانتهای راه بی خبربودم.
در ابتدای راه قرار بود در سکوت🤫 کامل راهپیمایی🚶♂شود،اما حالا صدای کشیده شدن پوتین ها و خش خش لباسها👕 و تق تق برخورد اسلحه ها🔫 فضا را پر کرده بود.
تنها موجودات زنده و متحرک در آن ظلمات🌑 ما بودیم که تنها نیمه جانی از ما باقی مانده بود.
همه شواهد نشان می داد که همه چیز مرتب است و راه بلدها کارشان را خوب انجام داده اند.
باید به هدف سوم می رسیدیم و تا صبح🌅 منتظر می ماندیم که ستون تامین و پاک سازی جادّه برسند و ما هم کار را تمام کنیم.
#محمود دستور توقف ستون را داد و من و محراب را قدری دورتر از نیروها برد و شروع کرد به سفارشات لازم.
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
📝سیدعلیرضامیری
@mahmodkaveh
•°~🌻✨
اجابتقبلازدعاست؛
یهوقتنگیدهرچیدعامیکنیممستجاب
نمیشه!
اگرخدانمیخواستشمانمیتونستیددعاکنید؛
وقتیباحالدعاباخداحرفمیزنیم،
اینروخداخواستهکهنصیبماشده..!💛
#حاجاسماعیلدولابۍ🌿
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅السَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ...
🌱سلام بر مولایی که تنها نشانِ باقیمانده از دین و حجّت های خداست.
🌱سلام بر او که گنجینه علم الهی است.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
#اللهمعجللولیکالفرج🌿
@mahmodkaveh🥀
🔴 ظهور از زبان امام حسن عسکری
🌕 امام حسن عسکری خطاب به حضرت مهدی عج فرمودند:
➖ فرزندم، گویا میبینم آن لحظهای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرا رسیده است... آن روز دوستانت مثل رشتهای از مروارید در دو سوی گردنبند پیرامون تو صف میکشند، انگار صدای دستها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت میکنند میشنوم.. آن هنگام است که صبح حقیقت میدمد و شب باطل به پایان میرسد، و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم میشکند و راه و رسم ایمان را اعاده میکند..
➖ حتی کودک در گهواره آرزو میکند که برخیزد و نزد تو بیاید، حتی وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند، دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش میافتد و شاخههای درخت عزت با تو خرم و سرسبز میشود، پایههای حق در جایگاه خود مستقر میشوند و آنها که از دین گریختهاند به آشیانه خود باز میگردند
➖ ابرهای پیروزی سیلآسا بر تو میبارند همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز میشوند، و در روى زمين هیچ جبار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينهتوز و هیچ معاند بدخواهی باقى نخواهد ماند
@mahmodkaveh🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حجت الاسلام عالی
❓خدا باهات قهره؟؟
صداتو نمیشنوه؟!
#بندگی
@mahmodkaveh🥀
عملیات ویژه
قسمت۵۶
بوی آب💧همه فضا را پرکرده بود و بشارت رسیدن به هدف را می داد.
#محمود با تاکید☝️ فراوان چندبار تکرار کرد:"اصغر!جواد! نبینم غافل بشید.
بالای ارتفاع سنگرهای آماده ای هست که مخبرها📢 گفتن همیشه داخلش نگهبانه.
این عملیات یک عملیات پرخطره😱، از این لحاظ که دشمن😱 با انفجار💥 سد میتونه کار ما رو بی نتیجه بزاره.
اگه ضد انقلاب😱 قصد فرار داشت راه رو براش ناامن نکنید تا تشویق به فرار بشه.
اگه لازم بشه بعدا تعقیب شون
می کنیم،ما باید خودمون رو با سرعت روی سد برسونیم و مانع تخریب اون بشیم.
حالا بریم نیروها رو توجیه کنید."
حرف های #محمود تمام شد و من
خواستم برگردم که متوجه شدم پا ندارم.
واقعا پا نداشتم،تنها دو چوب خشک و شکننده بود که وزن بدنم روی آن سنگینی می کرد.
توان حرکت🚶♂نداشتم و عضلاتم کاملا منقبض و سرد شده بود.
در دلم گفتم:صد رحمت به پاهای مصنوعی و عاریه دایی اکبر" غرورم اجازه پهن شدن روی زمین🌍 را نمیداد.
محراب هم که فکر می کرد من بهتر با بچه ها صحبت🗣 می کنم،منتظر بود حرکت🚶♂کنم.
به هر جان کندنی خودم را کشان کشان نزد نیروها رساندم.
به جز دوسه نفر،همه دراز به دراز روی زمین افتاده بودند.🍃
حال آنها را درک می کردم.
به زور جمع شدند و حرف هایی که #محمود زده بود برایشان تکرار کردم
و خودم هم چند جمله به آن اضافه کردم.💫
هنگام اذان🕋 صبح شده بود و در آن میان حتی یک قطره آب💧هم یافت نمیشد تا وضو بگیریم.
تیممی کردیم و به نماز📿 ایستادیم.
رکوع و سجود از سخت ترین حرکات ورزشی سنگین,سنگین تر بود.🌿
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
📝سیدعلیرضامیری
@mahmodkaveh