eitaa logo
💕سردارشهیدمحمودکاوه💕
1.6هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
125 فایل
✨کاوه:فرزندکردستان ،معجزه انقلاب✨ 🌷امام خامنه ای:"محمود"زمان انقلاب شاگردمابودولی حالااستادماشد🌷 الفتی با خاک پاوه داشتیم🌹 مثل گل محمود کاوه داشتیم🌹 نی نوایی از دم محزون اوست🌹 خاک کردستان رهین خون اوست🌹 ارتباط باادمین کانال👇👇 @fadak335
مشاهده در ایتا
دانلود
«‏ و أنَا أبحَثُ عنِّي؛ وَجَدْتُكَ یٰا مَهدۍ..! » وهنگامی‌که‌درپیِ‌خودم‌بودم‌تـورایافتم،‌یامهدی 🤍'
سبب تمام غفلت‌ها غفلت از مرگ است و تخیل ماندن در دنیا... ـ ـ ـ ـ ـــ ـــ ــــــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــــ ـ ـ ـ ـ _ آیت الله قاضی 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ 🌸 هر روز را با سلام بر تو آغاز می‌کنیم! 🌺 سلام بر تو... که صاحب‌اختیار مایی! ✋ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا خَليفةَ اللهِ وَخَلَيفةَ آبائِهِ الْمَهْدِيّينَ 🕊🌾 🌹 سلام بر شما ای جانشین خدا و نیاکان پاک سرشت تان 🆔@mahmodkaveh
آیت اللّٰه بهجت(ره): مؤمن باید خود را در همه حال در محضر آن حضرت ببیند توجه داشته باشید که هر کاری می کنید در محضر اوست امام زمان(عج) حتی از خیال شما آگاه است ... 🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسابقه (۳)🍃 3⃣ راننده و بغل دستی اش با وجود این که هردو مسلح بودند و اسلحه کلاش داشتند،بی خیال موضوع بودند.احساس کردم از این گردنه و خطر کمین آن چیزی نمی دانند،من هم چیزی به آنها نگفتم، فقط دست بردم و کلتم را درآوردم و مسلح کردم تا اگر خطری تهدیدمان کرد، آماده دفاع باشم.🍃 تا گلنگدن را کشیدم، راننده نگاهی به عقب انداخت.با تعجب پرسید:مگه نگفتی بسیجی ام؟ پس این چیه؟" همان طور که شش دانگ حواسم به ارتفاعات سمت راست بود،به شوخی گفتم:"مگه این چیزها برای بسیجی عیبه؟" شانه اش را بالا انداخت و چیزی نگفت.گردنه را به سلامتی رد کردیم و رسیدیم سقّز.🍀 آنجا جلوی سپاه،ما را پیاده کردند و رفتند داخل شهر.دو ساعت از نیمه شب گذاشته بود.خبر آمدن مان را به افسر نگهبان دادیم و بعد هم رفتیم تو آسایشگاه و خوابیدیم. چیز زیادی نگذشت که یکی بیدارمان کرد. پرسیدم:"چه خبره؟" گفت:"آقا تو اتاق جنگ منتظر شماست! گفته سریع بیاید اینجا.کارتون داره."🌿 زود حاضر شدم و همراه خالو راه افتادیم طرف ساختمان عملیات.نقشه بزرگی را وسط اتاق پهن کرده بودند و چندنفر هم نشسته بودند دور آن. یک دفعه چشمم افتاد به همان دو نفری که ما را با ماشین شان تا اینجا آورده بودند.تا ما را دیدند،خندیدند.راننده جیپ رو کرد به و گفت:"آقای این ها کی اند؟"🌱 ادامه دارد... راوی:محمد یزدی 📚 🆔@mahmodkaveh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
52.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزیده ای از مراسم سی وهشتمین سالگرد قسمت چهارم ۱۴۰۳/۶/۲۹ 🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا