فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴باز نشر سخنان چندی پیش سردار حاجی زاده: دشمن میخواهد مسئولین رو بترسونه در صورتیکه اگه حمله نظامی باشه اولین کسانی که باید جواب بدن ما هستیم و ما هیچ ترسی از این نداریم بلکه ما تنها نگرانیمون آقا زاده ها و خواهر زاده ها برادر زاده هایی هستن که روی رأی تصمیم گیران اثر گذار هستن
🇮🇷
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️عمود خیمهٔ ما...❤️
*🍁 [اللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم و اهلِک اَعدائهُم اَجمَعین]🍁*
.
🍂گفتن که عاشقی جگر می خواهد
جان برکف و مشتاق خطر می خواهد...
🍂هرچند صف مدعیان بسیار است
او سیصد و سیزده نفر می خواهد...
السلام علیک یا صاحب الزمان🌿🌿
#اللهمعجللولیکالفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh
شهید مصطفی چمران: باید با تغییر و تحول در نفوس خودمان، مقدمات ظهور را فراهم کنیم
📌 از این جنایت ها و خیانت ها و ظلم ها و خونریزی ها که در دنیای ما جریان دارد امام زمان رنج می برد . او آرزو می کند که هر چه زودتر ظهور بفرماید، هر چه زودتر بتواند که ریشه ظلم و فساد را براندازد.
🔸 اما او مشاهده می کند که این انسان ها آمادگی پذیرش او را ندارند. هنوز تغییر و تحول کافی در نفوس آن ها به درجه تکامل نرسیده است که ظهور او را ایجاب کند.
🔹 او منتظر است که ظهور کند،او بیقرار است که هرچه زود تر عدل و داد را در دنیا بگستراند. و این وظیفه ماست که این تغییر و تحول را هر چه سریعتر انجام دهیم تا در ظهور او تسریع شود.
#شهید_مصطفی_چمران🌷
🆔@mahmodkaveh
6.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وجودت را نورانی کن
🆔@mahmodkaveh
مسابقه#حماسه_کاوه(۳)🍃
#فرمانده_عجیب
2⃣
برای شان راهی باقی نماند جز این که کشته های شان را بگذارند و فرار کنند. درگیری که تمام شد،وارد روستاها شدیم. مردم که از ترس تو خانه های شان مخفی شده بودند،یکی یکی آمدند بیرون.با تعجب نگاه مان می کردند که ما چطوری این همه راه را شبانه آمده ایم و کسی نفهمیده.بیشتر تعجب شان از این بود که ما توانسته ایم ضد انقلاب را که خودش را قدرتی می دانسته و یال و کوپالی به هم زده بود🌿
و ترس تو چشم مردم کرده بود،با ذلّت و خواری وادار به فرار کنیم.همین طوری که توی روستاها راه می رفتم،چشمم به پیرمردی افتاد که یک سطل دوغ تو دستش بود و سراغ فرمانده مان را می گرفت.حساس شدم؛پرسیدم:"با فرمانده ما چی کار داری بابا؟" گفت:"می خوام ببینمش کاکا.باهاش حرف دارم." از طرز صحبت کردن و نگاه های ما احساس کرد که به او و سطل دوغش مشکوک شده ایم.🌱
گفت:"قصد بدی ندارمهمه بچه های من،فدای سر شما و فرمانده تان." من مانده بودم و اصرار پیرمرد برای دیدن #کاوه.آن قدر صمیمی و ساده حرف می زد که دل مان نیامد #کاوه را نشانش ندهیم.البته ترسی نداشتیم که او را ببیند و یا بشناسد،ولی احتیاط را هم نباید از دست می دادیم. #محمود کمی آن طرف تر ایستاده بود و ما را تماشا می کرد.🍀
گفتم:"همونی که لباس سبز تنشه.#کاوه است" و شروع کردم به تعریف و تمجید از او.#محمود حرف هایم رو شنید و دلخور بود که:"این حرف ها چیه که می زنی احمد؟" پیرمرد کُرد،زُل زده بود تو صورت #کاوه.بِر و بِر نگاهش می کرد. یک نگاه به #کاوه می کرد،یک نگاه به ما. فکر می کرد داریم سربه سرش می گذاریم و مسخره اش می کنیم.حق هم داشت چنین فکری بکند.چ🍃
ادامه دارد...
راوی:احمد رادمرد
📚#حماسه_کاوه
🆔@mahmodkaveh
#سلام_امام_زمانم❤️🤚
حال ما بی #تـو خراب است
کجایی آقا
نقش ما بی تو سراب است
کجایی آقا
عمر بیهوده ی مت ،بی#تو چه ارزد!
تو بگو زندگی بیتو سراب است
کجایی آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یاخامنه_ای
🆔@mahmodkaveh