✅ سه احتیاج مؤمن در کلام امام جواد(ع)
🔻امام جواد علیه السلام:
اَلْمُؤمِنُ یَحْتاجُ اِلی تَوْفیقٍ مِنَ اللّه ِوَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
🔻مـؤمن به سه چـیز مـحتاج است:
◻️۱ ـ توفیق الهی، که کارها را بخوبی به پیش ببرد.
◻️۲ ـ واعظ درونی که هر لحظه او را پند و انذار دهد.
◻️۳ ـ پذیرش نصحیت کسی که او را پند میدهد.
شهادت امام جواد علیه السلام را تسلیت عرض می نمایم.🖤
@mahruyan123456
•••💔:)•••
|سائل،شبیکهزائربابالمُرادشد
تسبيحوار،گـرمِدَمِیـاجــوادشد
دركربلانيافــتمَجـالِگريستـن
درکاظمينروزیاشكشزيادشد|
#یآجوادالائمہ🖤
#شہآدتِجوادبنِالرضآ🌱
@mahruyan123456
بابالجواد راهِ ورودے قلب توست..
حاجت رواست
هرڪه از این رآه مےرود..
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
📸 #زیبایی_های_حرم
@mahruyan123456
🌙مَہ رویـــٰــان
رمان های موجود در کانالمون😍😉👆🏻
خوش آمد میگم به اعضای جدید 🌹😍
برای دسترسی به پارت اول رمان های کانال روی پیام ریپلای شده کلیک کنید😉👆🏻
و رمان های #جانم_میرود و #تلاقی نیز کامل شده هست 🤩
شمع و پروانه شدند دل دار هم
از همین دنیا شدند غم خوار هم !
شمع دلهای پر از شور و یقین
کیست جز حیدر امیر المومنین
طوف شمع مرتضی پروانه وار
کیست غیر از فاطمه در روزگار !!
سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه در اولین روز ذی الحجه .🌺
پیوند آسمانی شان مبارک ❤❤
@mahruyan123456🍃
#بسم_رب_الحسین
#رمان
#از_نجف_تا_کربلا
#نویسنده: #رضوان_میم
#قسمت_ششم_اخر
#قسمت_پایان
خیلی عجیب بود.ما میخواستیم بریم حرم امام حسین یعنی تابلو های حرم امام حسین رو هم دنبال کرده بودیم.
اما یهو دیدیم روبه روی حرم حضرت عباسیم.همین موقع که اومدیم از هم بپرسیم چرا سر از اینجا دراوردیم یکی از موکب های ایرانی یه مداحی گذاشت که جواب همه سوال هامون بود.
هیچ وقت یادم نمیره اون مداحی رو به رو حرم عباس...
وقتی مداح خوند:اذن دخول حرم تو با ابلفضله...
دست عطا و کرم تو با ابلفضله
حالمون خیلی عجیب بود.خیلی.
فهمیدیم یه چیزی رو.برای رفتن به حرم سردار باید اجازه سقا صادر بشه...
پس رفتیم برای اذن دخول حرم سردار از سقای حرم.
بعد از این که با بدبختی هفت خان رستم گشت و تفتیش رو گذروندیم رسیدیم توی حرم.
حرم حضرت عباس...
حرم امید بچه های حسین...
زبان من قاصره نمی تونم چیزی بگم.
من از عباس بگم؟
شما خودتون میفهمین.
من بگم آب...
من بگم نگاه بچه ها...
من به همه گفته ام شما باب الحوائج هستی عباس...
توصیف حرم سقا از من بر نمیاد.فقط میتونم بگم احساس امنیت میکردم.امنیتی که عمو عباس برای سکینه داشت.برای رقیه بی قرار...
حالا هم این سینه بی قرار من را عمو عباس تسلا داد.کاش آن روز های سخت کنار رباب بود.کنار گهواره اش....
اصلا کاش پیش حسین اندکی می ماند.تا تسلا باشد برای کمر خم شده اش.مگر حسین چگونه می تواند،تک و تنها و بی یاور مدافع خیام باشد؟
تا عباس بود،کسی نگاه چپ به خیام نمی کرد چه برسد به اینکه شمری آید و گوشواره ای کنده شود و دامنی آتش گرفته...
حسین نبود.عباس هم.زینب چه می کرد تنها.
پیش عمو عباس بودن را دوست داشتم...
با هزار سختی از لابه لای جمعیت بیرون آمدیم و در بهترین دوراهی جهان قرار گرفتیم.پشت سر عباس و پیش رو حسین.جمعیت زیاد بود و ما همدیگر را گم کرده بودیم.
چه میشد من هم خودم را میان این زائر ها گم میکردم و دیگر برگشتی در راه نبود.اما من اشتباه می کردم.من پیش حسین پیدا میشدم...
من چه جوری برگردم از این بهشت.با چه دلی؟
وقتی برگشتم به اون کربلا نرفته ها میگم:
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
👇👇
👆👆
تموم کردن این داستان کار من نیست.شروعش هم نبود.شروعش با دعوت بود و پایانش....
بزاریم آخر داستان رضوان سادات ما باز بمونه.یعنی چی باز بمونه؟
توی بین الحرمین بهترین جای دنیا...
چه جوری آدم دلش میاد تموم بشه این لحظات.لحظات با حسین بودن.لحظاتی که کنار پسر فاطمه میگذره انقدر قشنگه که حتی توی داستان نمیشه تصور کرد که برگشتی هم درکار باشه چه برسه به وداع با حسین...کاری که زینب کرد و کمرش خم شد.وداع با حسین بن علی کار من نیست...
هممون از بچگی با بوی سیب بزرگ شدیم.
مادرهامون یاد دادن وقتی می خوری زمین بلند شو بگو یاعلی.وقتی کمرت درد میکنه پهلوت رو بگیر بگو یا زهرا.
ولی وقتی همه جونت درد میکنه کسی جز حسین به دادت نمیرسه...
ما از بچگی با این خانواده بزرگ شدیم.حب و عشق این خانواده تو قلب ما جا خوش کرده.بعضی ها هم مثل گلی داستان ما...توبه نامه گلی هارو خود حسین امضا می کنه
گناهاکاریم...درست...
ولی مگه حرم برای گناهکار جا نداره؟
آخر قصه ما دست خود امام زمان.
رضوان سادات هم بمونه تو بهترین دوراهی دنیا.
براتون آرزو میکنم هیچ وقت تو دوراهی نمونین جز دوراهی بین الحرمین...
که ندونی حرم سقای بی دست بری یا سردار بی سر...
#نویسنده
#رضوانمیم
قسمت آخر
@mahruyan123456🍃