eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
821 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
💖الوعده وفا💖
💖به قرار عاشقی💖
@mahruyan123456 عمه در تب و تاب استقبال از میترا بود . خوشا به حالش که مادری دارد که اینگونه سر از پا نمیشناسد برای فرزندش . نه خواهری ، که همدمم باشد نه مادری که غم خوارم باشد ! همه ی این ها به کنار مادری داشتم مهربان و دلسوز تر از همه . چه عاشقانه دختری نه ساله زندگی اش را آغاز میکند با بهترین مرد روزگار . هر زمان که می گذشت علاقه ای روز افزون به اهل بیت پیدا می کردم . حال روحی ام بهتر بود اما هنوز هم حاضر نبودم با پدرم روبرو شوم .بارها عمه را واسطه قرار داده بود تا من راضی کند ، فقط حرف هایش را بشنوم . دلم سنگ شده ! درست مانند خودشان.!! باید زمان می گذشت تا کنار بیایم با این واقعیت !!! از طرفی دل تنگ برادرم بودم از طرفی دلخور ! اما عشق خواهری همه را از یادم برد . وقتی با آن قامت رعنایش از در وارد شد عمه قرآن و اسپند دود دور سرشان می چرخاند ! سر جایم می ایستم .او جلو می آید و مرا در آغوش می کشد ! عطر تنش را با تمام وجود به ریه هایم میبلعم ! بوسه ای پر مهر بر پیشانی ام می زند ! دستش را جلو می آورد و آهسته گونه ام رامی کشد و می گوید: فسقلی داداش ، حالت چطوره؟ خودم را لوس میکنم و پشت چشمی نازک میکنم: باهات قهرم داداش . دستی را به صورتش می کشد و اخمی تصنعی می کند . -- چی شده ؟ که فسقلی با من قهر کرده ؟ به داداش نمی گی. میخواهم برایش توضیح بدم که عمه پا در میانی می کند . -- مهتاب جان ، مهدی خسته است تازه از راه اومده بزار واسه بعدا ... چشمم به میترا می افتد چادر به سر گوشه ای ایستاده و بغ کرده ! آغوشم را برایش باز میکنم و میدوم سخت دلتنگش شده ام . حلقه دستانم را که دورش پیچیده ام سفت تر میکنم و به خودم میفشارمش ! -- آخ ! مهتاب بابا یواش تر دنده هام رو خورد کردی ! -- زل میزنم به چشمان خسته اش مژه ای روی گونه اش افتاده ! دستم را جلو می برم و مژه را از روی گونه اش بر میدارم و جلویش قرار می دهم و میگویم : آرزو کن میترا، میگن وقتی مژه بیفته روی صورتت باید آرزو کنی بر آورده میشه . -- جمع کن بابا ! اینا خرافاته ! -- حالا تو بگو جان من یه آرزو کن . سرش را نزدیک گوشم می آورد و می گوید : من اعتقادی ندارم به این چیزا اما از آقا خواستم سال خوبی رو برات رقم بزنه و بری خونه ی بخت ! مثل بچه ها بالا و پایین می پرم از ذوق. و میترا و بقیه با چشمانی گرد شده نگاهم میکنند لابد فک میکنند دیوانه شده ام . عمه لبخند ملیحی میزند و می گوید: از خوشحالیه نمی دونه چطور ذوق کنه ! عمه دورت بگرده که مثل بچه ها معصوم و نازی .‌.. ادامه دارد... ✍نویسنده: ح* ر* ❌کپی رمان حرام است ❌ @mahruyan123456 🍃
@mahruyan123456 پشت به من ایستاده و نماز میخواند. چادر زیبای سفیدش را پوشیده و بوی عطر مشهد در فضای اتاق پیچیده ! مشامم را نوازش میدهد . دو لا و راست میشود در برابر معبودش . چه حالی میکند وقتی دلش را به خدا گره میزند . هنوز تردید دارم برای نماز خواندن .باید کنار بگذارم این شک و دو دلی را . از جایم برمی خیزم و به پذیرایی می روم . مهدی و عمه گرم صحبت هستند . -- میگم عمه چادر نماز میخواستم بهم بدین نمیدونم کجاست ؟! با تعجب پرسید : واسه چی میخوای عزیزم ؟! -- میخوام نماز بخونم اگه خدا قبول کنه . چشم هایشان برق میزند از خوشحالی . عمه دستپاچه به اتاقش رفت مهدی هم محو تماشای من . باورش نمیشود خواهرش سرش به سنگ خورده . -- خیلی برات خوشحالم فسقلی !!! راه خوبی رو انتخاب کردی راهی که پشیمونی نداره هر چی بگذره علاقه ات بیشتر میشه ! من حالم خوبم رو مدیون علی هستم اون بود که مثل یه راهنما، برادری دلسوز منو با خدا آشنا کرد !!! اسمش را که می شنوم هوایی میشوم ؛ صورت متین و مردانه اش جلوی چشمم نقش می بندد ! عمه غرق در خوشحالی کنارم ایستاده چادر سفیدی که گل های ریز بنفشی دارد را روی سرم می اندازد و مرتبش میکند . لب هایش را به گونه ام میچسباند و می بوسد: مبارکت باشه .این چادر یادگار مادرته . با شنیدن نامش لبه ی چادر را به دستم میگیرم و بالا میاورم جلوی صورتم می گذارم و با تمام وجودم عطرش را حس میکنم . مادر نداشتم و حسش نکردم اما حالا با همین چادر احساس میکنم مادرم کنارم ایستاده ... ادامه دارد ... ✍نویسنده: * ح* ر ❌کپی رمان حرام است ❌ @mahruyan123456 🍃
سلام دوستان شب بخیر ☺️ نماز روزه هاتون قبول. عرض کنم خدمتتون که از فردا شب تا آخرین شب قدر پارت نداریم منتظر نباشید ‌ اما ان شاالله بعد احیا با پارت های خوبش خدمتتون میرسم . دوستان لینک گروه نقد و نظر رو میزارم هر گونه نظری بود در خدمتم ‌ https://eitaa.com/joinchat/2266366002C9aebd751f2 @mahruyan123456 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌈 گل رز🌹🌹 صورتی🌸🌸 @mahruyan123456🍃
❌❌❌کپی فقط با لینک کانال❌❌❌❌ @mahruyan123456🍃
خوش آمدین دوستان به کانال مه رویان 🌹
سلامِ صبح من ازدل به بارگاه شما خوشم همیشہ به یک جرعۂ نگاه شما به غربتم نظرے کن که دورم ازحرمت تو و عطا و عنایت، من و پناه شما صلی الله علیک یا اباعبدالله @mahruyan123456 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا