هدایت شده از گمنام
سلام لطفا از انتقادات ناراحت نشین بهترین صورت ممکن برا اثر گذاری بیشتر رمانها ودر کل نوشته ها آن هم ازجنس مذهبی نظم وانظباطی که در کانال حاکم هست ومیتواند بیشتر هم باشد میگذارد منون از توجهتون
🌙مَہ رویـــٰــان
سلام لطفا از انتقادات ناراحت نشین بهترین صورت ممکن برا اثر گذاری بیشتر رمانها ودر کل نوشته ها آن هم
سلام ، ممنون از نظر شما دوست خوب 🌹
بنده ناراحت نشدم ، واقعا حقیقت رو گفتم که وقت ندارم ....
ان شاالله سعی میکنم نظم بهتری صورت بگیره 🌹
#دلآرا
دوستان گلم اگر شاعر هست تو کانالمون ☺️
بهم اطلاع بدید میخوام یه شعر کوتاه برای کانال بگه .
منتظرم 😁
@Delaray👈
@rmrtajiii👈
•﷽•
#یا_ابا_عبدالله_ع
#حاجٺ از دل نگذشتہ تو روا مےسازے
از گرفتارے ما با خبرے ما را بس
جان #ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده
یڪ سفر #ڪرببلا هم ببرے ما را بس
#اللهـم_ارزقنا_ڪربـلا
#حضرت_عشق
@mahruyan123456 🍃
@mahruyan123456
#عشقی_از_جنس_نور
#پارت_صد_و_بیست_و_نهم
چند قدمی فاصله دارد ...
و کنار دیگ نذری ایستاده...
نمیتوانم چشم بردارم ...
چقدر از دیدنم شگفت زده شده خنده ام میگیرد به زور خودم را نگه میدارم .
با دیدن قیافه ی عصبی مسلم به خودم میایم .
--بس کن دیگه سید علی اصلا ازتو انتظار نداشتم ...
این چه دختریه که تو انتخاب کردی .
نباید راجبش اینطور صحبت می کرد .خونم جوش آورده بود اما بایستی از خودم ضعف نشون ندم .
-- ایشون خانم محترمی هست هر خصلتی رو که یه همسر نمونه باید داشته باشه رو داره .
پوزخندی زد و گفت : آره مشخصه ؛ دل و دینت رو برده حسابی ها ... سید علی یه کم عقلت رو به کار بنداز .
این دختر به درد تو نمیخوره رعنا بارها برام گفته که چه خانواده ی بی بند و باری داره ...
اصلا این خانم اگر خوبه باید عقلش برسه و یه چادر بندازه رو سرش .که چشم نامحرم ها دنبالش نباشه .
-- خب سخنرانیت تموم شد ؟ ممنون از راهنماییت ، قرار نیست گناه بقیه پای دیگران نوشته بشه .
خانواده اش اگر فلان و بمان هستند دلیل بر این نیست که این دختر هم از قماش اوناست ....
چادر نداشتن ملاک بی حجابی نیست ،
منتها چادر حجاب برتر و امانت حضرت زهراست .
خیلی از همین چادری های الان به زور شوهر و پدر سرشون کردن ...
وگرنه اینا همون اونایی بودن که دوران پهلوی کاسه لیس شاه و در بارش بودن .
حرف هایم به مذاقش خوش نیامد و از کنارم دور شد .
خدایا منو ببخش .این دختر چیکار کرده با دلم که جز اون هیچ کسی رو نمی بینم .
محو نجابتش شده ام ...
چه کسی فکر می کرد روزی دل بدهم آن هم به همان دختر بچه که از نظرم در همان کودکی اش سیر می کرد .
دو ماه جبهه ماندن هم نتوانست آدمم کند و او را از فکرم بیرون ببرد .
خدایا خودت شاهد دعا های شبانه من
هستی و از حالم با خبری !!!
یکی از همین شب ها بود که حاج آقا علوی که حالا حکم پدر را برایم داشت دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت :
چی باعث بهم بریزی ؟سید علی .
شرمم میشد از این درد وامانده بگویم..
چه بگویم ؛ اصلا گفتن دارد دل در گرو دختری که هم شان من نیست .
ناز پرورده و ثروتمند ....
در کنارش عفیف و با حیا .
-- چی بگمحاج آقا گفتنی نیست .
-- بگو جوون نزار روی دلت بمونه شاید راه چاره ای باشه ...
قضیه را صاف و پوست کنده گفتم اولش کمی تعجب کرد اما بعدش خندید و گفت : خب ان شاالله که خیره همین که میگی چقدر این خانم متحول شده به فال نیک بگیر .اما فکرت رو منحرف کن نزار فکر و خیال به نامحرم ذهنت رو مشغول کنه .
-- نمیتونم حاج آقا هر کاری میکنم نمیشه .
-- کار نشد نداره پسرم اینجا کربلای ماست ، هر روز و هر ساعت داریم شهید میدیم از همین شهدا کمک بخواه .
شهدا دست رد به سینه ی رفیقشون نمی زنن.
اما پسرم اگر هر چه زودتر این موضوع رو بااین خانواده مطرح کنی بهتره .
اینطور تکلیف دل تو هم مشخص میشه .
-- چی بگم حاج آقا نمیدونم والا !!!
-- به صلاحته که پا پیش بگذاری و بری جلو .تو هم مثل پسر خودم هر کاری بود در خدمتم .
حرف هایش را هر روز مرور میکردم الحق و الانصاف عین حقیقت بود .
باید امروز هر طور شده بود دل را دریا میزدم و می گفتم.
یا زنگی زنگ یا رومی روم ...
توکل به خدا...
ادامه دارد ...
✍نویسنده:
ح*ر
#دلآرا
❌کپی رمان حرام است ❌
@mahruyan123456 🍃