eitaa logo
مجله کودکان
18.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
122 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
اختلاف این دو تا عکس رو پیدا کنید 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🌱داستانی کوتاه از شهید رجایی🌱 🌷کوهنوردی یک روز شهید رجایی، تصمیم گرفتند با بچه هایشان به کوه بروند. از بچه ها پرسیدند: برای رفتن به کوه چی لازمه؟ هر کس چیزی گفت. کمال گفت: ذره بین ببریم تا بتونیم چیزای ریز کوه رو کشف کنیم. حمیده گفت: میشه کاغذ و مداد ببریم تا کوه رو نقاشی کنیم. جمیله گفت: یه کیفم میخوایم که وسایلمون رو توش بذاریم. بعد با هم راهی کوه شدند. وسط راه بچه ها خسته شدند. عمو رجایی، یکی یکی بچه ها را روی پشتشان سوار کرد. وقتی به بالای کوه رسیدند، با گچ اسم بچه ها را، روی سنگ نوشت. بچه ها که از بازی خوششان آمده بود، با هم یک فوت محکم کردند و همه ی اسم ها پاک شد. این بار شهید رجایی، با چاقو اسم بچه ها را روی سنگ نوشت که پاک نشود و رو به بچه گفتند: بچه ها ببینین از این بالای کوه چقد همه چی کوچیکه، چقد کوه بزرگ و محکمه، بیاین ماهم تصمیم بگیریم مثل کوه محکم باشیم. 🌷🌿🌷🌿🌷 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی جوجه تیغی 😍 با کمک خمیر بازی می‌تونید تخمه های آفتاب گردون رو ثابت نگه دارید🥰 💭 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🌈الهـی سهـم امـروز شمـا 🌼از زندگی، فراوانی نعمـت 🌈سـلامتی ، عـشـق 🌼اتـفاقات لـذت بـخش 🌈و سعادت و موفقیت باشـه 🌼 روز بخیر 🌼 🌈🌼 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
‍ 🌈✨مثل خدا مهربان باش✨🌈 وقتی قرآن خواندن پدربزرگ تمام می‌شود من قرآن را از او می‌گیرم، آن را می‌بوسم و سرجایش می‌گذارم. من این کار را خیلی دوست دارم. پدربزرگ و من همیشه با دست‌های تمیز قرآن را به دست می‌گیریم. یک روز بعد از اینکه پدربزرگ قرآن خواند، آن را به من داد تا سرجایش بگذارم. حسین با توپ توی اتاق آمد و مرا دید که قرآن را می‌بوسم. توپ را روی زمین انداخت و خواست قرآن را از من بگیرد. من گفتم: با دست‌های کثیف نباید به قرآن دست بزنی. اما حسین شروع کرد به گریه کردن. بعد با دست کثیف اشک‌هایش را پاک کرد. حالا صورتش هم چرک و کثیف شده بود. حسین گریه می‌کرد و می‌خواست که قرآن را به او بدهم. پدربزرگ به اتاق آمد و گفت: چی شده؟ گفتم: حسین می‌خواست با دست‌های کثیف و نشسته قرآن را بگیرد، من هم به او ندادم. پدربزرگ حسین را بغل گرفت و او را به دست‌شویی برد. دست و صورتش را با آب صابون شست. بعد به اتاق آمد و گفت: حالا که دست و صورتش را شسته قرآن را به او بده. من قرآن را به حسین دادم. او فقط قرآن را بوسید و خندید. پدربزرگ به سر من دست کشید و گفت: خدا خیلی مهربان است. تو هم باید مهربان باشی. من حسین را بوسیدم و دوتایی با هم قرآن را سرجایش گذاشتیم. ✨ 🌈✨ 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🐨🎈 کلیپ کودکانه ضرب المثل : « دوستی خاله خرسه » 🌺 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
کاردستی قطار رول دستمال.در نوشابه 🤹‍♂️@majaleh_kodakan